kayhan.ir

کد خبر: ۵۱۱۰۶
تاریخ انتشار : ۰۷ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۹:۰۰

تکفیر،‌ عصای شکسته اردوغان در منطقه



بعد از آنکه حزب عدالت و توسعه در ترکیه به قدرت رسید، این کشور رویکرد نوینی را در سیاست غرب آسیایی خود در پیش گرفت و برخلاف گذشته متوجه شد که پیوستنش به غرب از جاده غرب آسیا می‌گذرد. طراح سیاست خارجی نوین ترکیه در غرب آسیا کسی جز «داوود اوغلو» نبود، وی دکترین «عمق استراتژیک» را با این نگاه مطرح کرد، که ارزش یک کشور در روابط بین‌الملل از موقعیت ژئواستراتژیک و عمق تاریخی آن نشئت می‌گیرد. بر مبنای برقراری روابط مسالمت‌آمیز و تعاملات مثبت منطقه‌ای بود که حتی طرح اتحاد ایران، ترکیه، عراق و سوریه بیان شد. پس از طرح این دکترین و به دنبال تحولات منطقه و پیدا شدن سر و کله گروه‌های تکفیری در سوریه و ناآرامی‌ها در این کشور، دولت اردوغان از دکترین سیاست تنش صفر با همسایگان فاصله گرفت و به سمت توسعه نفوذ در عرصه منطقه‌ای و به خصوص در کشورهای همسایه پیش رفت. تا جایی که اکنون تمامی همسایگان ترکیه از ایران و عراق و سوریه تا سایر کشورهای منطقه از سیاست‌های توسعه‌طلبانه این کشور ناراضی و نگرانند.
چرایی فاصله گرفتن ترکیه از سیاست تنش صفر را می‌توان با تحولات منطقه‌ای و ساختار جدید شکل گرفته در غرب آسیا مرتبط ساخت. نگاه جدید دولت ترکیه به محیط منطقه‌ای آن است که این کشور با سنت امپراتوری گذشته خود در رهبری جهان عرب، الگوی سیاسی دموکراتیک و مدرن آن و توانمندی‌ها و جذابیت‌های اقتصادی و اجتماعی‌اش می‌تواند جایگاه منطقه‌ای خود را ارتقا دهد و به قدرتی برتر در غرب آسیا تبدیل شود. در این میان گسترش تنش‌ها با سوریه و حمایت از گروه‌های تکفیری به امید نفوذ در آینده این کشور صورت می‌گیرد و مداخله در عراق نیز با هدف بازتعریف سیاست داخلی این کشور و معرفی خود به عنوان حامی اصلی اهل سنت قلمداد می‌شود. حتی ترکیه در این خصوص برخی هزینه‌های تنش در روابط با ایران را نیز تحمل می‌کند تا به منافع گسترده‌تری در آینده منطقه دست یابد.
واقعیت این است که بحران منطقه و بیداری اسلامی از روزهای شروع در مرکز توجهات بین‌المللی بوده است. این بحران از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است که تمام سطوح تحلیلی داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی را در بر می‌گیرد. از این رو، بحران مذکور تنها عرصه کشمکش و منازعه مردم و دولت نبوده است، بلکه میدانی برای منافع و مطامع کشورهای مختلف نیز به شمار می‌رود. در این میان، ترکیه و سیاست خارجی آن تحولاتی را تجربه کرده است. تحولات ترکیه خصوصا در قبال بحران سوریه و مسئله عراق قابل رویت هستند. در این نوشتار ما به دنبال پاسخ‌گویی به این پرسش هستیم، که آنکارا چرا و چگونه به رشد گروه‌های تکفیری در منطقه کمک می‌کند؟ و بحران منطقه غرب آسیا چه ارتباطی به نقش ترکیه در منطقه دارد؟
اکنون شواهد انکارناپذیری وجود دارد که نشان می‌دهند ترکیه، به حمایت از گروه‌های تروریستی عراق و سوریه اقدام کرده است تا بدین‌وسیله به اهداف خود نائل شود. به عنوان نمونه، آزادی گروگان‌های ترکیه توسط داعش، سرکوب اعتراضات داخلی مردم در دفاع از کوبانی، منفعلانه عمل کردن این کشور در قبال بحران کوبانی، لابی‌گری سیاسی و حمایت تبلیغاتی از جریان‌های ضد بشار اسد، حمایت مالی از تروریست‌ها، ایجاد شرایط مناسب برای قاچاق و فروش نفت سوریه توسط عناصر داعش، فراهم نمودن امکان ترانزیت بلامانع تروریست‌ها از خاک ترکیه به عراق و سوریه، آموزش تروریست‌ها در کمپ‌های نظامی در ترکیه و گسیل آنها به کشورهای همسایه از جمله اقدامات این کشور برای حمایت از تروریست‌ها بوده که ترکیه را در محل اتهام قرار می‌دهد.
نگاهی به شرایط امروز عراق و سوریه و مقایسه آن با دیروز این دو کشور، تایید موفقیت نسبی آنکارا در بکارگیری راهبردهای خود و به نتیجه رساندن آنها را نشان می‌دهد. حمایت ترکیه از جبهه النصره و تروریست‌های تکفیری داعش اگرچه سبب ناخشنودی داخلی در این کشور و در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی از دولت حزب عدالت و توسعه گردیده اما توانسته است منافع راهبردی ترکیه را در مقایسه با گذشته تاحدودی تامین نماید.
با توجه به منافع آنکارا می‌توان در یک نگاه کلی، سیاست خارجی ترکیه تحت حاکمیت اسلام‌گرایان حزب عدالت و توسعه را دارای سه اولویت دانست؛ اول عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا، دوم پیشروی در سیاست خارجی این حزب نسبت به کشورهای اسلامی و پیگیری پروژه عثمان‌گرایی نوین و سوم نفوذ و همگرایی با کشورهای ترک‌زبان قفقاز و آسیای مرکزی.
عضویت در اتحادیه اروپا و ارتباط با غرب از اولویت‌های اصلی در رویکرد نوعثمانی‌گرایی حزب عدالت و توسعه، محسوب می‌شود که در حال حاضر با طولانی شدن روند غربی‌سازی ترکیه و عدم پذیرش این کشور در اتحادیه اروپا، سران حزب عدالت و توسعه ترکیه بیشتر تلاش خود را بر فعالیت‌های اقتصادی و نزدیکی با کشورهای اسلامی به منظور ایفای نقش رهبری برای جهان اسلام و نیز ایفای نقش برادر بزرگ‌تر برای کشورهای ترک‌زبان آسیای مرکزی و قفقاز متمرکز کرده‌اند.
در این راستا دولتمردان ترکیه، با گذشت زمان و طرح انتقاداتی تند از مواضع دولت وقت نوری مالکی در عراق و بشار اسد در سوریه، فرضیه این کشور در جهت احیای قدرت سابق ترک‌ها در چارچوب «نوعثمانی‌گرایی» و تبدیل شدن به قدرتمندترین کشور منطقه را تقویت می‌کنند.
با توجه به مطالب مطرح شده به نظر می‌رسد، ترکیه از قدرت گرفتن ایران در منطقه و تغییرژئوپلیتیک  عراق به نفع شیعیان که برهم‌زننده توازن منطقه به سود ایران است، نگران بوده و می‌کوشد تا با استفاده از موقعیت سیاسی و اقتصادی خود، مجموعه‌ای از کشورهای اسلامی را با خود همراه سازد و رهبری سیاسی خود بر جهان اسلام را تحقق بخشد. در این راستا، انقلاب کشورهای عربی، نقطه عطفی در تغییر رویکردهای سیاستمداران این کشور شد. این واقعیت که کشورهای انقلاب کرده عربی سالیان متمادی زیرسایه حکومت‌های دیکتاتور بوده‌اند و از فقدان رهبری قدرتمند در تشکیل حاکمیت رنج می‌بردند، سران ترکیه را تشویق کرد تا مدل ترکیه را به این کشورها معرفی کنند. سفر عجولانه عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه و سفارش او به انقلابیون کشورهای عربی مبنی بر الگوبرداری از نظام ترکیه، شاهد این مدعاست.
حمایت و پشتیبانی قاطع و تمام عیار از مخالفین دولت سوریه، روابط دوستانه با دولت خودمختار کردستان و رایزنی‌های دولت ترکیه با آنان که بدون هماهنگی با دولت مرکزی عراق صورت گرفت نیز، نشان از عزم دولتمداران ترکیه برای پیگیری برنامه‌های خود در منطقه دارد.
ترکیه براساس سیاست «گسترش منافع در منطقه» و به خصوص در منطقه عربی، خود را موظف می‌داند که سیاست نوعثمانی را پیگیری کند و برای رسیدن به موقعیتی ویژه در منطقه، نیاز دارد تا حمایت و همکاری آمریکا، به عنوان قدرتی جهانی و عربستان، به عنوان قدرتی عربی را جلب نماید و ارتباط خود با گروه‌های تندرو را افزایش دهد. واقعیت این است که منافع ترکیه صرفا در شرایط بحران و تنش حاصل می شود، به همین دلیل دامن زدن به این بحران به رویه آنکارا تبدیل شده تا بتواند به صورت حداکثری به اهدافش در سوریه و عراق برسد.
بازی پیچیده و بزرگی در منطقه و در دوران گذار در جریان است. در این بازی ترکیه به دنبال آن است که جایگاه خاص خود را ایفا کند؛ جایگاهی که منافع ترکیه را به صورت حداکثری تأمین کند. واقعیات حاکم بر معادلات قدرت بیانگر آن است که گرداننده این بازی نه تنها ترکیه، بلکه آمریکا و کشورهای غربی هستند و نکته جالب توجه آنکه در این بازی منافع ترکیه با منافع کشورهای غربی و آمریکا به اشتراک رسیده است. ولی واقعیت آن است که به رغم تلاش‌ها و پافشاری‌های ترکیه، شرایط سوریه و آینده آن هنوز مبهم است و حتی در صورت تغییر اساسی در این کشور توازن بین تهدیدات و فرصت‌های ترکیه در این خصوص چندان مشخص نیست. در مورد عراق نیز امکان اینکه سیاست‌های کنونی ترکیه به تغییراتی اساسی در این کشور منجر شود، چندان محتمل نیست و ترکیه کماکان با اکثریتی شیعی و معضلی کردی در همسایگی خود روبه‌روست. بنابراین سیاست‌های تنش زای ترکیه و نوع نقش آفرینی‌های وی باعث شده تا اعتمادسازی و گسترش همکاری‌های منطقه‌ای این کشور با همسایگان خود آسیب جدی ببیند. مسئله این است که سیاست تنش‌آفرینی و گل آلود کردن آب با استفاده از گروه‌های تکفیری اگر چه در کوتاه مدت توانسته تا حدودی منافع ترکیه را تأمین کند ولی به دلیل از دست دادن جایگاه ترکیه نزد افکار عمومی مردم منطقه و با توجه به این که اهرم اصلی پیش برنده سیاست‌های ترکیه، گروه‌های تکفیری و تروریستی هستند که نه می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد و نه می‌توان آن‌ها را کنترل نمود، باید گفت، آنکه «باد» بکارد، «طوفان» درو می‌کند.
کوثر طوسی