شب قدر، شب احیای قلب
مجید معروفی
وقتی دهه سوم ماه مبارک رمضان میرسد، چنان شور و شوقی در میان مسلمانان و مومنان میافتد که گویی به مهمترین لحظات عمرشان رسیدهاند. شب قدر که در این ماه نهان است، انگیزهای میشود تا مردم دست کم سه شب را به عنوان شبهای قدر احیا بگیرند و به برکات و آثار سرنوشتساز آن شب قدر برسند. البته برخی دیگر همه این ده شب را احیا میگیرند تا به قدر یقین این شب را درک کنند. اما حقیقت شبقدر چیست که اینگونه مردم برای درک و احیای آن هیجان دارند و شوق انتظارش آنان را به شور و وجد میآورد؟ نویسنده در این مطلب با بهرهگیری از آموزههای قرآنی گوشهای از این حقیقت را آشکار کرده است.
شب قدر امور هستی
قدر با فتحقاف و سکون دال، به معنای اندازه، میزان مشخص و معلوم، ارزش، قدرت و مانند آن آمده است. وقتی میگوییم قدر آن بدان یعنی ارزش آن را بشناس، یا وقتی میگوییم: چه قدر است؟ یعنی ارزش و قیمت و بهای آن چه میزان است؟ وقتی نیز میگوئیم: این قدر برایم بکش، به معنای آن است که این اندازه معلوم و مشخص برایم بکش.
همچنین وقتی میگوییم: برای این کار قادر هستم و قدرت دارم، به معنای آن است که قوت و توانایی انجام این میزان کار را دارا هستم. البته قدرت با قوت تفاوت دارد، زیرا در قوت تنها به جنبه نیرو و توان توجه میشود، اما در قدرت جنبه اراده و اختیار قوت مهم است؛ زیرا قادر کسی است که قوت و توان ترک یا انجام کاری را داراست. اعمال این توان اختیاری در حق دیگری به قدرت جنبه سیاسی و اجتماعی میدهد. (نگاه کنید: التحقیق، ج 9، ص 205، «قدر»؛ فرهنگ علوم سیاسی، ص 334-335، «قدرت»؛ فرهنگ معارف اسلامی ج3، ص 1470، «قدرت» و نیز ج 2، ص469؛ اسفار، ج 3، ص 67 و 87؛ کشف المراد، ص 135.)
قدر با فتح قاف و دال، به معنای سرنوشت است. این واژه در فارسی با قضا به کار برده میشود. وقتی میگوئیم، قضا و قدر بود؛ به معنای آن است که این اتفاق که واقع شد (قضا) سرنوشت و تقدیر شخص بوده است (قدر) که از سوی خداوند تحقق یافته است.
قدر در اصطلاح، اندازه اشیاء و تعیین حدود وجودی آنها است؛ (المیزان، ج 19، ص 90) به بیان دیگر، تقدیر امری از ناحیه خداوند، به معنای قرار دادن آن به اندازه و مقداری است که حکمت الهی اقتضا میکند (مجمعالبیان، ج 10-9، ص 785)
شب قدر یک اصطلاح قرآنی است. از آیات سوره قدر و آیات نخست سوره دخان به دست میآید که شب قدر، شب تعیین و تقدیر همه امور هستی است؛ زیرا در آن شب همه امور و به تعبیر قرآن «کل امر» تعیین میشود. واژه کل دلالت بر عموم دارد و بر واژه امر وارد شده که نکره است. اینگونه تعابیر در عربی دلالت بر عموم دارد.
البته این تعیین و اندازه مشخص و معلوم، میبایست در غیر مقام خلقی باشد؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآنی مقام امر یکی از مراتب هستی است که پیش از مرتبه خلق قرار میگیرد. پس هر چیز و امری اگر بخواهد در هستی تحقق یابد، پس از اراده و مشیت الهی در مقام امری وارد و سپس به مقام خلق در میآید. خداوند در آیه 54 سوره اعراف میفرماید: الا له الامر و الخلق؛ امر و خلق به دست خداوند است.
از آموزههای قرآنی به دست میآید که هر چیزی چون بخواهد در مقام خلق در آید و قضا و تحقق یابد، میبایست نخست در مقام امر در آید و سپس نازل شده و جامه خلقت پوشد. پس وقتی تقدیر به مقام قضا و امضاء رسید دیگر تحقق مییابد. امامصادق(ع) فرمودند: «ان الله اذا اراد شیئا قدره فاذا قدره قضاه، فاذا قضاه امضاه؛ هرگاه خداوند چیزی را اراده کند، آن را تقدیر میکند و وقتی تقدیر کرد آن را قضا میکند و حکم میدهد. پس از آن، حکم را امضاء و تایید میکند.»
از این روایت و مانند آن به دست میآید که قدر، مقدر را حتم و قطعی نمیکند و احتمال عدم وقوع وجود دارد، اما هنگامی که مورد قضا واقع شد، چارهای جز وجود و تحقق ندارد. (المیزان، ج 13، ص 72 -75)
از آنجا که پدیدهها در وجود و تحقق، مستند به خداوند متعال هستند، اگر خداوند، تحقق پدیده را اراده کند و علل و شرایط آن تمام شود و راهی برای پدیده باقی نماند مگر موجود شدن به تعیین الهی و از دایره تردید و ابهام خارج شود، این اراده، قضای الهی نامیده میشود. قضا، هم در دایره تکوین است و هم در دایره تشریع، از نظر فلسفی نیز قضا خروج از تردید و ابهام و ضروری شدن وجود از ناحیه علت تامه که واجب تعالی است، میباشد؛ زیرا مقصود از قضا تمام شدن امر و تعیین و تعین پیدا کردن است. در روایات نیز همین معنا تایید شده است.
این بدان معنا خواهد بود که تقدیر در هستی مقام نخست پس از مقام اراده الهی و بسیار مهم و اساسی است که باید مورد اهتمام قرار گیرد؛ زیرا خداوند پس از اراده چیزی، آن را تقدیر کرده و سپس قضا و آنگاه امضاء میکند.
به هر حال، از آیات قرآن به دست میآید که شب قدر، زمان تعیین مقدرات الهی، در تمام امور هستی است. (دخان، آیات 3 و 5؛ قدر، آیات 3 و 4) البته این تقدیر امور، اختصاصی به انسان ندارد بلکه فراگیری تقدیر الهی، نسبت به تمام موجودات هستی و ما سوی الله است. (حجر، آیه 21؛ فرقان، آیه 2؛ قمر، آیه 49؛ طلاق، آیه 3)
رضا به تقدیر الهی و امکان تغییر تقدیر
یکی از اصول اعتقادی اسلام و قرآن، رضایت دادن به تقدیر الهی است؛ زیرا تقدیر و سرنوشت هرکسی و هر چیزی بر اساس علم و حکمت الهی و مصلحت آن چیز است؛ چرا که خداوند گرفتار عجز و بخل و جهل نیست تا اگر مصلحتی برای شخص باشد، نداند یا نتواند یا نخواهد بخل ورزد. پس انسان باید به تقدیر الهی رضایت دهد. (بقره، آیه 187)
البته انسان میتواند مقدرات خویش را تغییر دهد. رفتار و عملکرد امتها و اقوام، از موجبات تغییر قدر و دگرگونی سرنوشت آنان است که در آیه 11 سوره رعد به آن توجه داده شده است.
این تغییر در محدوده مشیت الهی خواهد بود. از این رو خداوند در آیات 38 و 39 سوره رعد، تغییر تقدیر عالم را براساس مشیت خود دانسته است. پس مقدرات، قابل نسخ و تغییر، با مشیت خداوندی است. (رعد، آیات 38 و 39)
عوامل تغییر تقدیر
اسباب و عواملی که میتواند تقدیر الهی را تغییر دهد و پیش از آنکه به مقام قضا و امضا برسد آن را دگرگون کند، اموری چند است که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است. مهمترین این اسباب و عوامل عبارتند از:
1- تغییر در رفتار: از مهمترین علل و عوامل تغییر در تقدیر و سرنوشت انسان، تغییر در رفتار فردی و عمومی مردم است. مردم میتوانند سرنوشت مقدر شخصی و جمعی خود را با تغییر رفتار دگرگون کنند. این تغییر رفتار میتواند مثبت یا منفی باشد. اگر شخص یا جامعهای گرفتار کفر و کفران است میتواند با تغییر آن، سرنوشت و تقدیر خویش را تغییر دهد و بلا و عذاب را از خود بردارد؛ چنان که قوم یونس با تغییر رفتار توانست تقدیر خویش را تغییر داده و از عذاب الهی رهایی یابد. خداوند در این باره میفرماید: چرا هیچ شهری نبود که اهل آن ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم یونس که وقتی در آخرین لحظه ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار ساختیم. (یونس، آیه 98)
خداوند در آیه 11 سوره رعد به صراحت بر امکان تغییر در تقدیر بر اساس تغییر در رفتار و عملکرد تاکید دارد و میفرماید که رفتار و عملکرد امتها و اقوام، از موجبات تغییر قدر و دگرگونی سرنوشت آنان است.
2- دعا: از دیگر عوامل تغییر در تقدیر، دعا و نیایش به درگاه خداوند است. البته در این میان دعای پیامبران درحق دیگران و پیروان، اصالت بیشتری دارد؛ زیرا آنان در پیشگاه خداوند آبرو دارند و شفاعت ایشان در تغییر سرنوشت و تقدیر، مقبول درگاه الهی است. از این رو در دعا باید آنان را شفیع خود قرار داد و با سوگند به حق آنان از آبروی آنان بهره برد و رضایت خداوندی را برای تغییر در سرنوشت و تقدیر به دست آورد. البته شکی نیست که دعا خود نشانهای از تغییر در رفتار و عملکرد فرد است و کسی که به درگاه خداوند میرود و توبه و استغفار میکند در حقیقت از وضعیت خود راضی نیست و میخواهد خداوند دستگیر او باشد. پس نیایش نیز خود نوعی تغییر در عملکرد و رفتار است. به هر حال در آیات قرآن بر این نکته تاکید شده که تغییر در تقدیر با دعا بویژه دعای پیامبران و اولیای الهی شدنی است. (ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیات 2 تا 4)
شب قدر در ماه رمضان
قرآن میفرماید که امر هر چیزی درهر سال در شب قدر تعیین و مشخص میشود و سپس در طول سال تنزل یافته و جامه تحقق و قضا یافته و به وجود خلقی میآید. این شب قدر در ماه رمضان است؛ زیرا خداوند میفرماید ما قرآن را در شب قدر فرستادیم (قدر، آیه 1) که آن شب مبارکی است. (دخان، آیه 3) شکی نیست که قرآن در ماه مبارک رمضان فرستاده شده است؛ چرا که خداوند میفرماید: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان؛ ماه رمضان، که در آن قرآن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل، فرو فرستاده شده است. (بقره، آیه 185)
پس چون شب قدر در ماه رمضان قرار دارد، باید کاری کرد تا از این شب قدر برای تغییر در تقدیر خود بهره برد. این تغییر رفتاری که پیش از این گفته شد، میتواند در شب قدر تضمینکننده تغییرات مثبتی در زندگی فردی و جمعی افراد انسانی باشد.
از پیامبر گرامی(ص) روایت است که فرمود: شهر رمضان شهر الله عز و جل و هو شهر یضاعف الله فیه الحسنات و یمحو فیه السیئات و هو شهر البرکه؛ ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهی است که خداوند در آن حسنات را میافزاید و گناهان را پاک میکند و آن ماه برکت است. (بحارالانوار بیروت، ج 93، ص 340؛ فضایل الاشهر الثلاثه، ص 95)
امام صادق(ع) نیز میفرماید: رأس السنه لیله القدر یکتب فیها ما یکون من السنه الی السنه؛ آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب، برنامه سال آینده نوشته میشود. (تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، تحقیق خرسان، ج 4، ص 332)
احیای شبهای دهه سوم
شب قدر براساس روایات در دهه سوم ماه رمضان قرار دارد. از این رو احیای دهه آخر ماه مبارک رمضان مورد تاکید است تا با شبزندهداری و مناجات و نیایش و توسل و شفاعتجویی از اولیای الهی، تغییراتی مثبت در تقدیر خود ایجاد کنیم.
احیا به معنای بیدار ماندن نیست؛ زیرا واژه احیاء به معنای زندهکردن است. این بدان معناست که شخص میبایست در این شبها دلهای مرده خویش را زنده کند؛ براساس آموزههای قرآنی این ایمان و اسلام است که میتواند دلها را زنده کند؛ از این رو کافران و مشرکان را مرده میداند.
البته گناهکاران مسلمان نیز گرفتار دلمردگی هستند؛ زیرا گناه، دلها را میمیراند. بنابراین باید با آب توبه و انابه و تضرع و دعا، آن را از چرکهای گناه شستوشو داد و زنگارهای روی قلب و دل را با سوهان تزکیه و پاگذاری روی هواهای نفسانی زدود.
هدف از احیای شبهای قدر، همانطوری که از واژه احیا به دست میآید، حیات بخشی و زنده کردن است. منتها احیا و زندهکردن دلهای مرده است. در حقیقت این اضافه احیا به شب قدر، اضافه به ظرف است؛ یعنی در این ظرف شب قدر ماه رمضان، احیا کنید. اما چه چیزی را احیا کنیم؟ شکی نیست که خود شب قدر را نباید احیا کنیم، چرا که شب که مرده نیست تا احیا کرده و بدان حیات دهیم، بلکه دلهای مرده خود را باید احیا کنیم.
احیا کردن با کارهای خیر و نیک و عمل صالح از جمله ایمانآوری، دعا و دیگر کارهای نیک دیگر انجام میگیرد. در این شب قدر، کارهای خیر به سبب آنکه در تغییر تقدیر تاثیر دارد، بسیار مهم و ارزشمندتر است؛ چنانکه گناه در آن نیز چند برابر نوشته میشود.
از امام صادق(ع) سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. (من لا یحضره الفقیه ج 2، ص 158، ح 2025)
شب قدر در دهه سوم
براساس آیات و روایات، شب قدر در دهه سوم ماه مبارک رمضان قرار دارد. پس باید در این شبها در جستوجوی شب قدر باشیم و با بیدار ماندن، قلب خویش را از خواب غفلت بیدار کرده و با دعا کردن و کارهای خیر، به ویژه ایمان واقعی و توبه و بازگشت به سوی خدا، دلمرده خود را به آب حیات و نور قرآن زنده گردانیم.
از نظر آموزههای قرآنی، حقیقت احیاء و زنده کردن و زنده گردانیدن، به ایمان است؛ از این رو اسلام و ایمان را عامل زنده شدن انسان معرفی میکند. (بقره، آات 28 و 154) پس کسانی که کافر و مشرک بلکه حتی سست ایمان هستند، از حیات واقعی بهرهای نبردهاند و مردگانی هستند که راه میروند و به ظاهر حیات و زندگی دارند. خداوند در توصیف آنان میفرماید: اموات غیر أحیاء و ما یشعرون أیان یبعثون؛ مردگانند نه زندگان و نمیدانند کی برانگیخته خواهند شد. (نحل، آیه 21)
برای اینکه دلهای مرده خود را زنده کنیم میبایست شبهای قدر را قدر بدانیم و تقدیر خودمان را تغییر دهیم. از آنجا که شبهای قدر در دهه آخر ماه رمضان نهان است باید همه این شبها را احیا کنیم و دستکم سهشب را به انجام این کار مبادرت کرده و بکوشیم تا در آن شبها با اعمالی چون ایمانآوری واقعی و نیایش و توسل به اولیای الهی و بهرهگیری از افاضات آنان، دلهای خود را احیا و زنده کنیم.
اینشبهای مهم سهگانه شب های نوزده و بیست و یک و بیستوسوم و در برخی دیگر بیستوهفتم است. در روایت امام باقر(ع) دو شب از شبهای قدر اینگونه معرفی شده است.
امام باقر(ع) در شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا میشد تا شب به سر آید و آنگاه که شب به پایان میرسید نماز صبح را میخواند. (کافی، چاپ الاسلامیه؛ ج 4، ص 155)
از آنجا که شب قدر، قلب ماه رمضان است به تعبیر امام صادق(ع) است (کافی، ج 4، ص 66؛ من لایحضره الفقیه ج 2، ص 99، ح 1843) باید اهتمام کنیم که آن را درک کنیم و از دست ندهیم.
وقتی دهه سوم ماه مبارک رمضان میرسد، چنان شور و شوقی در میان مسلمانان و مومنان میافتد که گویی به مهمترین لحظات عمرشان رسیدهاند. شب قدر که در این ماه نهان است، انگیزهای میشود تا مردم دست کم سه شب را به عنوان شبهای قدر احیا بگیرند و به برکات و آثار سرنوشتساز آن شب قدر برسند. البته برخی دیگر همه این ده شب را احیا میگیرند تا به قدر یقین این شب را درک کنند. اما حقیقت شبقدر چیست که اینگونه مردم برای درک و احیای آن هیجان دارند و شوق انتظارش آنان را به شور و وجد میآورد؟ نویسنده در این مطلب با بهرهگیری از آموزههای قرآنی گوشهای از این حقیقت را آشکار کرده است.
شب قدر امور هستی
قدر با فتحقاف و سکون دال، به معنای اندازه، میزان مشخص و معلوم، ارزش، قدرت و مانند آن آمده است. وقتی میگوییم قدر آن بدان یعنی ارزش آن را بشناس، یا وقتی میگوییم: چه قدر است؟ یعنی ارزش و قیمت و بهای آن چه میزان است؟ وقتی نیز میگوئیم: این قدر برایم بکش، به معنای آن است که این اندازه معلوم و مشخص برایم بکش.
همچنین وقتی میگوییم: برای این کار قادر هستم و قدرت دارم، به معنای آن است که قوت و توانایی انجام این میزان کار را دارا هستم. البته قدرت با قوت تفاوت دارد، زیرا در قوت تنها به جنبه نیرو و توان توجه میشود، اما در قدرت جنبه اراده و اختیار قوت مهم است؛ زیرا قادر کسی است که قوت و توان ترک یا انجام کاری را داراست. اعمال این توان اختیاری در حق دیگری به قدرت جنبه سیاسی و اجتماعی میدهد. (نگاه کنید: التحقیق، ج 9، ص 205، «قدر»؛ فرهنگ علوم سیاسی، ص 334-335، «قدرت»؛ فرهنگ معارف اسلامی ج3، ص 1470، «قدرت» و نیز ج 2، ص469؛ اسفار، ج 3، ص 67 و 87؛ کشف المراد، ص 135.)
قدر با فتح قاف و دال، به معنای سرنوشت است. این واژه در فارسی با قضا به کار برده میشود. وقتی میگوئیم، قضا و قدر بود؛ به معنای آن است که این اتفاق که واقع شد (قضا) سرنوشت و تقدیر شخص بوده است (قدر) که از سوی خداوند تحقق یافته است.
قدر در اصطلاح، اندازه اشیاء و تعیین حدود وجودی آنها است؛ (المیزان، ج 19، ص 90) به بیان دیگر، تقدیر امری از ناحیه خداوند، به معنای قرار دادن آن به اندازه و مقداری است که حکمت الهی اقتضا میکند (مجمعالبیان، ج 10-9، ص 785)
شب قدر یک اصطلاح قرآنی است. از آیات سوره قدر و آیات نخست سوره دخان به دست میآید که شب قدر، شب تعیین و تقدیر همه امور هستی است؛ زیرا در آن شب همه امور و به تعبیر قرآن «کل امر» تعیین میشود. واژه کل دلالت بر عموم دارد و بر واژه امر وارد شده که نکره است. اینگونه تعابیر در عربی دلالت بر عموم دارد.
البته این تعیین و اندازه مشخص و معلوم، میبایست در غیر مقام خلقی باشد؛ زیرا بر اساس آموزههای قرآنی مقام امر یکی از مراتب هستی است که پیش از مرتبه خلق قرار میگیرد. پس هر چیز و امری اگر بخواهد در هستی تحقق یابد، پس از اراده و مشیت الهی در مقام امری وارد و سپس به مقام خلق در میآید. خداوند در آیه 54 سوره اعراف میفرماید: الا له الامر و الخلق؛ امر و خلق به دست خداوند است.
از آموزههای قرآنی به دست میآید که هر چیزی چون بخواهد در مقام خلق در آید و قضا و تحقق یابد، میبایست نخست در مقام امر در آید و سپس نازل شده و جامه خلقت پوشد. پس وقتی تقدیر به مقام قضا و امضاء رسید دیگر تحقق مییابد. امامصادق(ع) فرمودند: «ان الله اذا اراد شیئا قدره فاذا قدره قضاه، فاذا قضاه امضاه؛ هرگاه خداوند چیزی را اراده کند، آن را تقدیر میکند و وقتی تقدیر کرد آن را قضا میکند و حکم میدهد. پس از آن، حکم را امضاء و تایید میکند.»
از این روایت و مانند آن به دست میآید که قدر، مقدر را حتم و قطعی نمیکند و احتمال عدم وقوع وجود دارد، اما هنگامی که مورد قضا واقع شد، چارهای جز وجود و تحقق ندارد. (المیزان، ج 13، ص 72 -75)
از آنجا که پدیدهها در وجود و تحقق، مستند به خداوند متعال هستند، اگر خداوند، تحقق پدیده را اراده کند و علل و شرایط آن تمام شود و راهی برای پدیده باقی نماند مگر موجود شدن به تعیین الهی و از دایره تردید و ابهام خارج شود، این اراده، قضای الهی نامیده میشود. قضا، هم در دایره تکوین است و هم در دایره تشریع، از نظر فلسفی نیز قضا خروج از تردید و ابهام و ضروری شدن وجود از ناحیه علت تامه که واجب تعالی است، میباشد؛ زیرا مقصود از قضا تمام شدن امر و تعیین و تعین پیدا کردن است. در روایات نیز همین معنا تایید شده است.
این بدان معنا خواهد بود که تقدیر در هستی مقام نخست پس از مقام اراده الهی و بسیار مهم و اساسی است که باید مورد اهتمام قرار گیرد؛ زیرا خداوند پس از اراده چیزی، آن را تقدیر کرده و سپس قضا و آنگاه امضاء میکند.
به هر حال، از آیات قرآن به دست میآید که شب قدر، زمان تعیین مقدرات الهی، در تمام امور هستی است. (دخان، آیات 3 و 5؛ قدر، آیات 3 و 4) البته این تقدیر امور، اختصاصی به انسان ندارد بلکه فراگیری تقدیر الهی، نسبت به تمام موجودات هستی و ما سوی الله است. (حجر، آیه 21؛ فرقان، آیه 2؛ قمر، آیه 49؛ طلاق، آیه 3)
رضا به تقدیر الهی و امکان تغییر تقدیر
یکی از اصول اعتقادی اسلام و قرآن، رضایت دادن به تقدیر الهی است؛ زیرا تقدیر و سرنوشت هرکسی و هر چیزی بر اساس علم و حکمت الهی و مصلحت آن چیز است؛ چرا که خداوند گرفتار عجز و بخل و جهل نیست تا اگر مصلحتی برای شخص باشد، نداند یا نتواند یا نخواهد بخل ورزد. پس انسان باید به تقدیر الهی رضایت دهد. (بقره، آیه 187)
البته انسان میتواند مقدرات خویش را تغییر دهد. رفتار و عملکرد امتها و اقوام، از موجبات تغییر قدر و دگرگونی سرنوشت آنان است که در آیه 11 سوره رعد به آن توجه داده شده است.
این تغییر در محدوده مشیت الهی خواهد بود. از این رو خداوند در آیات 38 و 39 سوره رعد، تغییر تقدیر عالم را براساس مشیت خود دانسته است. پس مقدرات، قابل نسخ و تغییر، با مشیت خداوندی است. (رعد، آیات 38 و 39)
عوامل تغییر تقدیر
اسباب و عواملی که میتواند تقدیر الهی را تغییر دهد و پیش از آنکه به مقام قضا و امضا برسد آن را دگرگون کند، اموری چند است که در آیات قرآن به آنها اشاره شده است. مهمترین این اسباب و عوامل عبارتند از:
1- تغییر در رفتار: از مهمترین علل و عوامل تغییر در تقدیر و سرنوشت انسان، تغییر در رفتار فردی و عمومی مردم است. مردم میتوانند سرنوشت مقدر شخصی و جمعی خود را با تغییر رفتار دگرگون کنند. این تغییر رفتار میتواند مثبت یا منفی باشد. اگر شخص یا جامعهای گرفتار کفر و کفران است میتواند با تغییر آن، سرنوشت و تقدیر خویش را تغییر دهد و بلا و عذاب را از خود بردارد؛ چنان که قوم یونس با تغییر رفتار توانست تقدیر خویش را تغییر داده و از عذاب الهی رهایی یابد. خداوند در این باره میفرماید: چرا هیچ شهری نبود که اهل آن ایمان بیاورد و ایمانش به حال آن سود بخشد؟ مگر قوم یونس که وقتی در آخرین لحظه ایمان آوردند، عذاب رسوایی را در زندگی دنیا از آنان برطرف کردیم و تا چندی آنان را برخوردار ساختیم. (یونس، آیه 98)
خداوند در آیه 11 سوره رعد به صراحت بر امکان تغییر در تقدیر بر اساس تغییر در رفتار و عملکرد تاکید دارد و میفرماید که رفتار و عملکرد امتها و اقوام، از موجبات تغییر قدر و دگرگونی سرنوشت آنان است.
2- دعا: از دیگر عوامل تغییر در تقدیر، دعا و نیایش به درگاه خداوند است. البته در این میان دعای پیامبران درحق دیگران و پیروان، اصالت بیشتری دارد؛ زیرا آنان در پیشگاه خداوند آبرو دارند و شفاعت ایشان در تغییر سرنوشت و تقدیر، مقبول درگاه الهی است. از این رو در دعا باید آنان را شفیع خود قرار داد و با سوگند به حق آنان از آبروی آنان بهره برد و رضایت خداوندی را برای تغییر در سرنوشت و تقدیر به دست آورد. البته شکی نیست که دعا خود نشانهای از تغییر در رفتار و عملکرد فرد است و کسی که به درگاه خداوند میرود و توبه و استغفار میکند در حقیقت از وضعیت خود راضی نیست و میخواهد خداوند دستگیر او باشد. پس نیایش نیز خود نوعی تغییر در عملکرد و رفتار است. به هر حال در آیات قرآن بر این نکته تاکید شده که تغییر در تقدیر با دعا بویژه دعای پیامبران و اولیای الهی شدنی است. (ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیات 2 تا 4)
شب قدر در ماه رمضان
قرآن میفرماید که امر هر چیزی درهر سال در شب قدر تعیین و مشخص میشود و سپس در طول سال تنزل یافته و جامه تحقق و قضا یافته و به وجود خلقی میآید. این شب قدر در ماه رمضان است؛ زیرا خداوند میفرماید ما قرآن را در شب قدر فرستادیم (قدر، آیه 1) که آن شب مبارکی است. (دخان، آیه 3) شکی نیست که قرآن در ماه مبارک رمضان فرستاده شده است؛ چرا که خداوند میفرماید: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی والفرقان؛ ماه رمضان، که در آن قرآن برای راهنمایی مردم و بیان راه روشن هدایت و جدا ساختن حق از باطل، فرو فرستاده شده است. (بقره، آیه 185)
پس چون شب قدر در ماه رمضان قرار دارد، باید کاری کرد تا از این شب قدر برای تغییر در تقدیر خود بهره برد. این تغییر رفتاری که پیش از این گفته شد، میتواند در شب قدر تضمینکننده تغییرات مثبتی در زندگی فردی و جمعی افراد انسانی باشد.
از پیامبر گرامی(ص) روایت است که فرمود: شهر رمضان شهر الله عز و جل و هو شهر یضاعف الله فیه الحسنات و یمحو فیه السیئات و هو شهر البرکه؛ ماه رمضان، ماه خداست و آن ماهی است که خداوند در آن حسنات را میافزاید و گناهان را پاک میکند و آن ماه برکت است. (بحارالانوار بیروت، ج 93، ص 340؛ فضایل الاشهر الثلاثه، ص 95)
امام صادق(ع) نیز میفرماید: رأس السنه لیله القدر یکتب فیها ما یکون من السنه الی السنه؛ آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب، برنامه سال آینده نوشته میشود. (تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، تحقیق خرسان، ج 4، ص 332)
احیای شبهای دهه سوم
شب قدر براساس روایات در دهه سوم ماه رمضان قرار دارد. از این رو احیای دهه آخر ماه مبارک رمضان مورد تاکید است تا با شبزندهداری و مناجات و نیایش و توسل و شفاعتجویی از اولیای الهی، تغییراتی مثبت در تقدیر خود ایجاد کنیم.
احیا به معنای بیدار ماندن نیست؛ زیرا واژه احیاء به معنای زندهکردن است. این بدان معناست که شخص میبایست در این شبها دلهای مرده خویش را زنده کند؛ براساس آموزههای قرآنی این ایمان و اسلام است که میتواند دلها را زنده کند؛ از این رو کافران و مشرکان را مرده میداند.
البته گناهکاران مسلمان نیز گرفتار دلمردگی هستند؛ زیرا گناه، دلها را میمیراند. بنابراین باید با آب توبه و انابه و تضرع و دعا، آن را از چرکهای گناه شستوشو داد و زنگارهای روی قلب و دل را با سوهان تزکیه و پاگذاری روی هواهای نفسانی زدود.
هدف از احیای شبهای قدر، همانطوری که از واژه احیا به دست میآید، حیات بخشی و زنده کردن است. منتها احیا و زندهکردن دلهای مرده است. در حقیقت این اضافه احیا به شب قدر، اضافه به ظرف است؛ یعنی در این ظرف شب قدر ماه رمضان، احیا کنید. اما چه چیزی را احیا کنیم؟ شکی نیست که خود شب قدر را نباید احیا کنیم، چرا که شب که مرده نیست تا احیا کرده و بدان حیات دهیم، بلکه دلهای مرده خود را باید احیا کنیم.
احیا کردن با کارهای خیر و نیک و عمل صالح از جمله ایمانآوری، دعا و دیگر کارهای نیک دیگر انجام میگیرد. در این شب قدر، کارهای خیر به سبب آنکه در تغییر تقدیر تاثیر دارد، بسیار مهم و ارزشمندتر است؛ چنانکه گناه در آن نیز چند برابر نوشته میشود.
از امام صادق(ع) سؤال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟ حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. (من لا یحضره الفقیه ج 2، ص 158، ح 2025)
شب قدر در دهه سوم
براساس آیات و روایات، شب قدر در دهه سوم ماه مبارک رمضان قرار دارد. پس باید در این شبها در جستوجوی شب قدر باشیم و با بیدار ماندن، قلب خویش را از خواب غفلت بیدار کرده و با دعا کردن و کارهای خیر، به ویژه ایمان واقعی و توبه و بازگشت به سوی خدا، دلمرده خود را به آب حیات و نور قرآن زنده گردانیم.
از نظر آموزههای قرآنی، حقیقت احیاء و زنده کردن و زنده گردانیدن، به ایمان است؛ از این رو اسلام و ایمان را عامل زنده شدن انسان معرفی میکند. (بقره، آات 28 و 154) پس کسانی که کافر و مشرک بلکه حتی سست ایمان هستند، از حیات واقعی بهرهای نبردهاند و مردگانی هستند که راه میروند و به ظاهر حیات و زندگی دارند. خداوند در توصیف آنان میفرماید: اموات غیر أحیاء و ما یشعرون أیان یبعثون؛ مردگانند نه زندگان و نمیدانند کی برانگیخته خواهند شد. (نحل، آیه 21)
برای اینکه دلهای مرده خود را زنده کنیم میبایست شبهای قدر را قدر بدانیم و تقدیر خودمان را تغییر دهیم. از آنجا که شبهای قدر در دهه آخر ماه رمضان نهان است باید همه این شبها را احیا کنیم و دستکم سهشب را به انجام این کار مبادرت کرده و بکوشیم تا در آن شبها با اعمالی چون ایمانآوری واقعی و نیایش و توسل به اولیای الهی و بهرهگیری از افاضات آنان، دلهای خود را احیا و زنده کنیم.
اینشبهای مهم سهگانه شب های نوزده و بیست و یک و بیستوسوم و در برخی دیگر بیستوهفتم است. در روایت امام باقر(ع) دو شب از شبهای قدر اینگونه معرفی شده است.
امام باقر(ع) در شب بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا میشد تا شب به سر آید و آنگاه که شب به پایان میرسید نماز صبح را میخواند. (کافی، چاپ الاسلامیه؛ ج 4، ص 155)
از آنجا که شب قدر، قلب ماه رمضان است به تعبیر امام صادق(ع) است (کافی، ج 4، ص 66؛ من لایحضره الفقیه ج 2، ص 99، ح 1843) باید اهتمام کنیم که آن را درک کنیم و از دست ندهیم.