سیاست مقاومتی در قرآن
علی فرزانه
از آنجا که مقاومت و ایستادگی بدون قوام یافتن و ایستادن بر توانمندیهای خودی امکانپذیر نیست و تکیه بر غیر نمیتواند مقاومت و ایستادگی را موجب شود، سیاستها و برنامههای اسلامی بر آن است تا این مقاومت و ایستادگی درونی را ایجاد کند.
در مطلب حاضر نقش سیاستهای مقاومتی در رسیدن انسان تا جایگاه خلافت الهی تبیین شده است.
***
عناصر مقاومت و ایستادگی
واژه مقاومت از واژه عربی «قوم» به معنای ایستادن و راست ایستادن گرفته شده است. قیام و قعود به معنای ایستادن و نشستن از حالات متضاد است.
در اصطلاح قرآنی و فرهنگ آن، مقاومت به معنای ایستادگی، به حالتی گفته می شود که شخص برای انجام کارها و تحقق اموری اقداماتی را انجام میدهد که شامل ایجاد مقتضی و از میان بردن مانع و ایستادگی در برابر فشارهاست.
علت این که چنین حالتی را مقاومت یا استقامت میگویند، شباهتی است که میان عمل ایستادن از یک سو و حالت ایستادگی و مقاومت وجود دارد؛ زیرا وقتی انسانی بخواهد به بهترین وجه، کاری را انجام دهد و یا بخواهد از خود در برابر دیگری دفاع نماید و یا حرکتی داشته باشد، به پا میخیزد و میایستد و قیام میکند.
واژگانی چون قیام، استقامت، مقاومت و مشتقات آن درعربی و ایستادن و ایستادگی و مانند آن در فارسی به عنوان کنایه برای بیان این حالت خاص به کار میرود. از این رو، وقتی میگوئیم که فلانی مقاومت کرد و یا استقامت ورزید و توانست در برابر فلانی ایستادگی کند به معنای آن نیست که حتما برپا خاسته و روی پای خودش ایستاده است؛ بلکه به معنای آن است که از مطالب و مقاصد خود دست برنداشته و کوتاه نیامده و مقتضیات تحقق آن را فراهم آورده و با موانع آن مبارزه کرده و در برابر فشار جنگیده است.
لزوما مقاومت و ایستادگی و استقامت به معنای قیام و ایستادن نیست، بلکه ممکن است فرد نشسته باشد، ولی از مطلب و مقصد و مقصود خود دست برندارد. بنابراین میتوان گفت که مراد از استقامت، مقاومت و ایستادگی در معنای اصطلاحی آن، استمرار و پایداری بر مطالب، مقاصد، اصول، موضعگیریها و مانند آن است (نگاه کنید: اساسالبلاغه، زمخشری، ص 538) بیآنکه از راه راست منحرف شده و به کژی گراید و از مطالب و مقاصد خود دست بردارد و از مواضع اصولی خود کوتاه آید، بلکه همه تلاش خود را انجام میدهد تا مقتضی را تحقق بخشیده و از موانع بگذرد و یا در برابر فشارها مقاومت نماید و عقبنشینی نکند. (لغتنامه دهخدا، مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه قوم)
پس عناصر مقاومت در اموری چون: 1- مقاصد و مطالب، 2- مبانی و اصول؛ 3- تحقق بخشی به مقتضیات؛ 4- مانعزدایی؛ 5- تحمل فشارها؛ 6- حفظ مواضع اصولی بدون عقبنشینی از آنها قابل شناسایی است.
سیاست مقاومتی در چارچوب مبانی و اصول
از آیات قرآن این معنا استنباط میشود که اگر انسان و جامعهای بخواهد به تعالی و کمال برسد میبایست سبک زندگی خاصی را اتخاذ کند که او را به مقصد برساند. از آنجایی که فلسفه زندگی اسلامی بر مدار توحید و خلافت الهی انسان در دنیا و آخرتگرایی سامان یافته است، سبک زندگی اسلامی نیز بر همین مدار و محور شکل میگیرد.
از نظر آموزههای دینی، انسان در دنیا برای رسیدن به هدف آفرینش هستی و نیز هدف آفرینش انسان باید مدلی از زندگی را در پیش گیرد که بستر فعلیتبخشی و ظهور استعدادهای سرشته درونی را فراهم آورد و بتواند در برابر موانع و فشارهای درونی و بیرونی مقاومت کند؛ زیرا از نظر آموزههای اسلامی، انسان با آنکه دارای همه توانمندیهای ذاتی است، ولی میبایست آن را در بستر عبودیت و ایمان و عمل صالح به فعلیت رساند. (بقره، آیه 31؛ ذاریات، آیه 56)
البته از آنجایی که فعلیت بخشی قوای سرشته و نهفته در ذات انسان برای رسیدن به مقام خلافت الهی (بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 79) به آسانی امکانپذیر نیست، زیرا هواهای نفسانی و طغیانگری برخی از قوای انسانی علیه عقل و فطرت از یک سو و همچنین دشمن بیرونی چون ابلیس و وسوسههای شیطانی آن همواره مانع تحققبخشی است، هر انسانی باید برای رسیدن به خلافت الهی هم مقتضی را فعال نماید و همه موانع را از سر راه بردارد و با فشارها و تهدیدهای درونی و بیرونی مبارزه کند. اینجاست که مقاومت و استقامت به عنوان عنصر اصلی و اساسی در سرنوشت انسان نقش تاثیرگذار و کلیدی را ایفا میکند.
اشکال مقاومت فردی و اجتماعی
با توجه به اینکه هدفی که برای زندگی انسان تعریف شده یک زندگی فرافردی و فراشخصی است نمیتوان امید داشت که انسان تنها با مقاومت فردی و شخصی به هدف برسد؛ زیرا براساس آموزههای قرآنی، فلسفه وجودی و حکمت آفرینش انسان به عهده گرفتن مسئولیت خلافت الهی است تا به عنوان مظهر پروردگاری، جهان را بسازد.
شکی نیست که انسان نخست باید خود را بسازد و با فعلیت بخشی قوا و مظهریت نمایی از خدا، در مقام متاله و ربانی، خلیفهگری کند. پس لازم است که هم مقتضیات را تحقق بخشد و هم موانع را بردارد. از این رو عبادیات و تقوا و ایمان و اعمال صالح، به عنوان مقتضی و مانع زدایی عمل میکند و انسان با اینها خود را تزکیه کرده و همچنین کمالات را در خود آشکار میکند، اما این به تنهایی کافی نیست هر چند امری لازم است.
هر انسانی در دو شکل میبایست به اصل مقاومت و استقامت توجه کند: 1. شکل فردی؛ 2. شکل اجتماعی، به این معنا که هم خود را بسازد و هم در برابر موانع و فشارهای هواهای نفسانی درونی و هم وسوسههای شیطانی بیرونی مبارزه و مقاومت کند و هم به دیگران یاری رساند تا مقاومت پیشه کنند.
انسانها در دنیا افزون بر اینکه زندگی جمعی دارند و در کنار هم زندگی میکنند، یک زندگی اجتماعی هم دارند؛ زیرا اینگونه نیست که مانند یک گله در کنار هم قرار گیرند و هر یک به تنهایی بتوانند نیازهای خود را برآورده سازند، بلکه نیازمند زندگی اجتماعی است تا بتواند انواع و اقسام نیازهای عاطفی، جسمی، مادی و معنوی خود را برآورده سازد.
بنابراین همانگونه که انسان نیازمند یک مقاومت فردی است نیازمند یک مقاومت اجتماعی هم میباشد تا بتواند در چارچوب فلسفه زندگی اسلامی، اهداف و مقاصد و مطالب فردی و اجتماعی را برآورده ساخته و در مسیر درست آفرینش گام بردارد.
خداوند در آیه 46 سوره سبا میفرماید: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی؛ بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو به دو یا به تنهایی برای خدا قیام کنید و به پا خیزید.
شکی نیست که این قیام به معنی ایستادگی است. شیخ طبرسی در مجمع البیان در این باره مینویسد: روشن است که «قیام» در اینجا نه به مفهوم روی پا ایستادن، که به مفهوم روی آوردن به ارشاد و اصلاح و سازندگی انسانها با گفتگوی روشنگرانه و انگیزش آنان به اندیشه و تفکر و نیز به اندیشه نشستن خویش است؛ چرا که سرچشمه هر دگرگونی مطلوب و یا تحمل ناپسند و نامطلوب، دگرگونی در اندیشه و باورها و از پی آن دگرگونی در عملکردهاست؛ و بدان دلیل است که حق، تنها در پرتو اندیشه درست و مناظره روشنگرانه و هدفدار و حقجویانه برای انسان حقطلب نمایان میگردد. (مجمعالبیان، ذیل آیه)
در تفسیر نمونه نیز آمده است: تعبیر به «قیام» در اینجا به معنی ایستادن روی دو پا نیست بلکه به معنی آمادگی برای انجام کار است، چرا که انسان به هنگامی که روی پای خود میایستد آماده برای انجام برنامههای مختلف زندگی میشود، بنابراین اندیشه کردن نیاز به آمادگی قبلی دارد، که انگیزه و حرکتی در انسان به وجود آید که با اراده و تصمیم به تفکر بپردازد... تعبیر به «مثنی و فرادی؛ دو دو، یا یک یک» اشاره به این است که اندیشه و تفکر باید دور از غوغا و جنجال باشد، مردم به صورت تک نفری، یا حداکثر دو نفر دو نفر قیام کنند و فکر و اندیشه خود را به کار گیرند، چرا که تفکر در میان جنجال و غوغا عمیق نخواهد بود، بخصوص اینکه عوامل خودخواهی و تعصیب در راه دفاع از اعتقاد خود در حضور جمع بیشتر پیدا میشود. بعضی از مفسران نیز احتمال دادهاند که این دو تعبیر به منظور این است که افکار فردی و جمعی یعنی آمیخته با مشورت را فرا گیرد، انسان باید هم به تنهایی بیندیشد و هم از افکار دیگران بهره گیرد که استبداد در فکر و رای مایه تباهی است و همفکری و تلاش برای حل مشکلات علمی به کمک یکدیگر - در آنجا که به جنجال و غوغا نکشد - مطمئنا اثر بهتری دارد و شاید به همین دلیل مثنی بر فردای مقدم داشته است. (تفسیر نمونه، ذیل آیه)
سیاست عزلت مقاومتی و انقلابی
از آنجایی که مقاومت به معنای ایستادگی در چارچوب مبانی و اصول و در راستای تحقق اهداف و مقاصد عالی بدون عقبنشینی از مبانی و اصول است، شاید به سادگی بتوان سیاست عزلت مقاومتی را درک کرد؛ زیرا وقتی عزلت و گوشهگیری به عنوان یک سازوکار و سیاست در چارچوب مبانی و اصول و راهبردها به کار میرود، هیچ مشکلی ندارد.
گفته شد که مراد از سیاست مقاومت و استقامت، ایستادگی است نه ایستادن. بنابراین، وقتی شخصی، قاعد و نشسته است، ولی در همان حالت بر اساس اصول و مبانی و راهبردها رفتار میکند، این نشستن به عنوان یک ساز و کار و سیاست، مفید و سازنده خواهد بود؛ زیرا بی آنکه اصول و مبانی دست بردارد و عقبنشینی کند، نوعی رفتار در در پیش گرفته که او را به مقصد هدف نزدیک میکند.
خداوند به صراحت در آیه 14 کهف بیان میکند که عزلت آن جوانان یک سیاست مقاومتی بود. اینان عزلت نگرفتند تا فکر توحیدی را در گوشه عزلت برای خودشان بپرورانند؛ بلکه به قصد مبارزه با کفر و شرک و مقاومت در برابر آن بود که عزلت گرفتند؛ یعنی آنان همانند راهبان و متصوفان به عزلتنشینی و تصوف روی نیاوردند، بلکه به قصد مبارزه و مخالفت با کفر و شرک و دولت کفر این سیاست عزلت را انتخاب کردند، از اینرو برای دشمنان گران تمام شد؛ اما اگر مانند راهبان و اهل تصوف رفتار میکردند، اینان دیگر مبارزه و مقاومتی نداشتند و دشمنی برای خودشان نمیخریدند؛ چنانکه راهبان و متصوفان با تفکر عزلتنشینی خودشان هیچ دشمنی دولت کفر و شرکی را موجب نمیشوند و دولتهای استکباری نهتنها با آن دشمن نیستند بلکه حتی آن را به عنوان عرفان و مانند آن تشویق میکنند و ترویج میدهند.
عوامل و موانع سیاست مقاومتی
بر پایه آنچه گذشت به روشنی دانسته شد که عوامل سیاست مقاومتی و موانع آن چیست؛ اما با این همه به برخی از مهمترین عوامل و موانع که در قرآن بیان شده اشاره میشود.
1- توحید و ایمان به خدا و امدادهای الهی: بیگمان توحید و ایمان به آن مهمترین عامل در سیاست مقاومتی است؛ زیرا کسی که به خدا ایمان دارد و او را در هستی، تنها مؤثر مطلق و محض میداند، در ایجاد مقتضی، به غنای الهی توجه مییابد و فقر خود را با غنای او جبران میکند (فاطر، آیه15) و موانع را نیز با حمایت و امدادهای خداوندی از پیشرو برمیدارد. (ابراهیم، آیه24؛ نحل، آیه102؛ انفال، آیه11؛ محمد، آیه7)
2- توکل: اینکه انسان خداوند را وکیل خود قرار دهد و کارها را به او واگذار کند و بگوید من که جزم به مبانی و اصول دارم باید عزم خود را برای انجام مقاصد الهی بهکار گیرم و با همت و اراده جدی در کار وارد شوم؛ زیرا میدانم که اوست که جهان را پروردگاری و ربوبیت میکند تا به هدف آفرینش برسد و آن امر تحقق یابد، پس من مأمور به وظیفهام نه نتیجه؛ لذا با عزم ارادی قوی حرکت کرده و بر خدا توکل میکنم. (آل عمران، آیات 122 و 159 و 172 و 173؛ یونس، آیه71)
3- امیدواری: امید به پاداش و نصرت الهی، سبب تقویت روحیه و ایستادگی در برابر دشمنان است که خداوند در آیاتی از جمله آیه 104 سوره نساء به آن اشاره میکند.
4- دعا و نماز شب: اعمال عبادی خاص بویژه دعا و نماز شب و مانند آن بهترین عامل در تقویت مقاومت انسان است که در آیاتی از جمله آیه 250 سوره بقره و آیات 146 و 147 سوره آلعمران به آن توجه داده شده است.
اما موانع مقاومت عبارتند از:
1- دنیاطلبی و هواهای نفسانی: دنیاطلبی و دلدادگی و مادیات، از عوامل سستی در مبارزه و رویارویی با دشمن است. (آلعمران، آیه152) در حقیقت دنیاطلبی انسان ریشه در هواهای نفسانی انسان دارد. وقتی قوایی چون شهوت در انسان است این قوه میخواهد خودش را به هر شکلی ارضا کند و امیال روحی و جنسی و تغذیهای و مانند آن را برطرف نماید. از اینرو به دنیا گرایش شدید مییابد و همین موجب میشود تا از آخرت و اهداف و مقاصد عالی باز ماند. بسیاری از مردم که از مقاومت دست میکشند کسانی هستند که لقمه حرام و شهواتهای جنسی و مقام و مناصب یعنی زینتهای دنیوی آنان را فریفته و به خود مشغول داشته است.
2- شیطان و وسوسههایش: این عامل بیرونی شاید قویترین عاملی باشد که آدمی را از رسیدن به هدف باز میدارد و مانع جدی بر سر راه مقاومت فرد و جامعه است. (آلعمران، آیه155)
3- تأثیرپذیری از دشمن: جنگ روانی دشمن یکی از عوامل ضد مقاومتی است. بیگمان تأثیرپذیری مجاهدان از تحریکات خیانتآمیز دشمن، مانع پایداری آنان است. معمولاً کسانی که تحت تأثیر جنگ روانی دشمن قرار گرفتهاند دست از مقاومت برداشته و خود را تسلیم دشمن کردهاند. (آلعمران، آیه122)
به هرحال، سیاست مقاومتی که در آیات قرآنی بیان شده یک سیاست مهم و اساسی است که جامعه اسلامی باید آن را در پیش گیرد و از اصول و ساز و کارها و شیوههای آن آگاه باشد بیگمان سیاست مقاومتی در همه حوزهها از جمله حوزه سیاست بینالملل، سیاست داخلی و حوزه اقتصادی و فرهنگی و نظامی و فکری و مانند آن میتواند یک ساز و کار مناسب برای تحقق اهداف کلان باشد.
از آنجا که مقاومت و ایستادگی بدون قوام یافتن و ایستادن بر توانمندیهای خودی امکانپذیر نیست و تکیه بر غیر نمیتواند مقاومت و ایستادگی را موجب شود، سیاستها و برنامههای اسلامی بر آن است تا این مقاومت و ایستادگی درونی را ایجاد کند.
در مطلب حاضر نقش سیاستهای مقاومتی در رسیدن انسان تا جایگاه خلافت الهی تبیین شده است.
***
عناصر مقاومت و ایستادگی
واژه مقاومت از واژه عربی «قوم» به معنای ایستادن و راست ایستادن گرفته شده است. قیام و قعود به معنای ایستادن و نشستن از حالات متضاد است.
در اصطلاح قرآنی و فرهنگ آن، مقاومت به معنای ایستادگی، به حالتی گفته می شود که شخص برای انجام کارها و تحقق اموری اقداماتی را انجام میدهد که شامل ایجاد مقتضی و از میان بردن مانع و ایستادگی در برابر فشارهاست.
علت این که چنین حالتی را مقاومت یا استقامت میگویند، شباهتی است که میان عمل ایستادن از یک سو و حالت ایستادگی و مقاومت وجود دارد؛ زیرا وقتی انسانی بخواهد به بهترین وجه، کاری را انجام دهد و یا بخواهد از خود در برابر دیگری دفاع نماید و یا حرکتی داشته باشد، به پا میخیزد و میایستد و قیام میکند.
واژگانی چون قیام، استقامت، مقاومت و مشتقات آن درعربی و ایستادن و ایستادگی و مانند آن در فارسی به عنوان کنایه برای بیان این حالت خاص به کار میرود. از این رو، وقتی میگوئیم که فلانی مقاومت کرد و یا استقامت ورزید و توانست در برابر فلانی ایستادگی کند به معنای آن نیست که حتما برپا خاسته و روی پای خودش ایستاده است؛ بلکه به معنای آن است که از مطالب و مقاصد خود دست برنداشته و کوتاه نیامده و مقتضیات تحقق آن را فراهم آورده و با موانع آن مبارزه کرده و در برابر فشار جنگیده است.
لزوما مقاومت و ایستادگی و استقامت به معنای قیام و ایستادن نیست، بلکه ممکن است فرد نشسته باشد، ولی از مطلب و مقصد و مقصود خود دست برندارد. بنابراین میتوان گفت که مراد از استقامت، مقاومت و ایستادگی در معنای اصطلاحی آن، استمرار و پایداری بر مطالب، مقاصد، اصول، موضعگیریها و مانند آن است (نگاه کنید: اساسالبلاغه، زمخشری، ص 538) بیآنکه از راه راست منحرف شده و به کژی گراید و از مطالب و مقاصد خود دست بردارد و از مواضع اصولی خود کوتاه آید، بلکه همه تلاش خود را انجام میدهد تا مقتضی را تحقق بخشیده و از موانع بگذرد و یا در برابر فشارها مقاومت نماید و عقبنشینی نکند. (لغتنامه دهخدا، مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ذیل واژه قوم)
پس عناصر مقاومت در اموری چون: 1- مقاصد و مطالب، 2- مبانی و اصول؛ 3- تحقق بخشی به مقتضیات؛ 4- مانعزدایی؛ 5- تحمل فشارها؛ 6- حفظ مواضع اصولی بدون عقبنشینی از آنها قابل شناسایی است.
سیاست مقاومتی در چارچوب مبانی و اصول
از آیات قرآن این معنا استنباط میشود که اگر انسان و جامعهای بخواهد به تعالی و کمال برسد میبایست سبک زندگی خاصی را اتخاذ کند که او را به مقصد برساند. از آنجایی که فلسفه زندگی اسلامی بر مدار توحید و خلافت الهی انسان در دنیا و آخرتگرایی سامان یافته است، سبک زندگی اسلامی نیز بر همین مدار و محور شکل میگیرد.
از نظر آموزههای دینی، انسان در دنیا برای رسیدن به هدف آفرینش هستی و نیز هدف آفرینش انسان باید مدلی از زندگی را در پیش گیرد که بستر فعلیتبخشی و ظهور استعدادهای سرشته درونی را فراهم آورد و بتواند در برابر موانع و فشارهای درونی و بیرونی مقاومت کند؛ زیرا از نظر آموزههای اسلامی، انسان با آنکه دارای همه توانمندیهای ذاتی است، ولی میبایست آن را در بستر عبودیت و ایمان و عمل صالح به فعلیت رساند. (بقره، آیه 31؛ ذاریات، آیه 56)
البته از آنجایی که فعلیت بخشی قوای سرشته و نهفته در ذات انسان برای رسیدن به مقام خلافت الهی (بقره، آیه 30؛ آل عمران، آیه 79) به آسانی امکانپذیر نیست، زیرا هواهای نفسانی و طغیانگری برخی از قوای انسانی علیه عقل و فطرت از یک سو و همچنین دشمن بیرونی چون ابلیس و وسوسههای شیطانی آن همواره مانع تحققبخشی است، هر انسانی باید برای رسیدن به خلافت الهی هم مقتضی را فعال نماید و همه موانع را از سر راه بردارد و با فشارها و تهدیدهای درونی و بیرونی مبارزه کند. اینجاست که مقاومت و استقامت به عنوان عنصر اصلی و اساسی در سرنوشت انسان نقش تاثیرگذار و کلیدی را ایفا میکند.
اشکال مقاومت فردی و اجتماعی
با توجه به اینکه هدفی که برای زندگی انسان تعریف شده یک زندگی فرافردی و فراشخصی است نمیتوان امید داشت که انسان تنها با مقاومت فردی و شخصی به هدف برسد؛ زیرا براساس آموزههای قرآنی، فلسفه وجودی و حکمت آفرینش انسان به عهده گرفتن مسئولیت خلافت الهی است تا به عنوان مظهر پروردگاری، جهان را بسازد.
شکی نیست که انسان نخست باید خود را بسازد و با فعلیت بخشی قوا و مظهریت نمایی از خدا، در مقام متاله و ربانی، خلیفهگری کند. پس لازم است که هم مقتضیات را تحقق بخشد و هم موانع را بردارد. از این رو عبادیات و تقوا و ایمان و اعمال صالح، به عنوان مقتضی و مانع زدایی عمل میکند و انسان با اینها خود را تزکیه کرده و همچنین کمالات را در خود آشکار میکند، اما این به تنهایی کافی نیست هر چند امری لازم است.
هر انسانی در دو شکل میبایست به اصل مقاومت و استقامت توجه کند: 1. شکل فردی؛ 2. شکل اجتماعی، به این معنا که هم خود را بسازد و هم در برابر موانع و فشارهای هواهای نفسانی درونی و هم وسوسههای شیطانی بیرونی مبارزه و مقاومت کند و هم به دیگران یاری رساند تا مقاومت پیشه کنند.
انسانها در دنیا افزون بر اینکه زندگی جمعی دارند و در کنار هم زندگی میکنند، یک زندگی اجتماعی هم دارند؛ زیرا اینگونه نیست که مانند یک گله در کنار هم قرار گیرند و هر یک به تنهایی بتوانند نیازهای خود را برآورده سازند، بلکه نیازمند زندگی اجتماعی است تا بتواند انواع و اقسام نیازهای عاطفی، جسمی، مادی و معنوی خود را برآورده سازد.
بنابراین همانگونه که انسان نیازمند یک مقاومت فردی است نیازمند یک مقاومت اجتماعی هم میباشد تا بتواند در چارچوب فلسفه زندگی اسلامی، اهداف و مقاصد و مطالب فردی و اجتماعی را برآورده ساخته و در مسیر درست آفرینش گام بردارد.
خداوند در آیه 46 سوره سبا میفرماید: قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی؛ بگو من فقط به شما یک اندرز میدهم که دو به دو یا به تنهایی برای خدا قیام کنید و به پا خیزید.
شکی نیست که این قیام به معنی ایستادگی است. شیخ طبرسی در مجمع البیان در این باره مینویسد: روشن است که «قیام» در اینجا نه به مفهوم روی پا ایستادن، که به مفهوم روی آوردن به ارشاد و اصلاح و سازندگی انسانها با گفتگوی روشنگرانه و انگیزش آنان به اندیشه و تفکر و نیز به اندیشه نشستن خویش است؛ چرا که سرچشمه هر دگرگونی مطلوب و یا تحمل ناپسند و نامطلوب، دگرگونی در اندیشه و باورها و از پی آن دگرگونی در عملکردهاست؛ و بدان دلیل است که حق، تنها در پرتو اندیشه درست و مناظره روشنگرانه و هدفدار و حقجویانه برای انسان حقطلب نمایان میگردد. (مجمعالبیان، ذیل آیه)
در تفسیر نمونه نیز آمده است: تعبیر به «قیام» در اینجا به معنی ایستادن روی دو پا نیست بلکه به معنی آمادگی برای انجام کار است، چرا که انسان به هنگامی که روی پای خود میایستد آماده برای انجام برنامههای مختلف زندگی میشود، بنابراین اندیشه کردن نیاز به آمادگی قبلی دارد، که انگیزه و حرکتی در انسان به وجود آید که با اراده و تصمیم به تفکر بپردازد... تعبیر به «مثنی و فرادی؛ دو دو، یا یک یک» اشاره به این است که اندیشه و تفکر باید دور از غوغا و جنجال باشد، مردم به صورت تک نفری، یا حداکثر دو نفر دو نفر قیام کنند و فکر و اندیشه خود را به کار گیرند، چرا که تفکر در میان جنجال و غوغا عمیق نخواهد بود، بخصوص اینکه عوامل خودخواهی و تعصیب در راه دفاع از اعتقاد خود در حضور جمع بیشتر پیدا میشود. بعضی از مفسران نیز احتمال دادهاند که این دو تعبیر به منظور این است که افکار فردی و جمعی یعنی آمیخته با مشورت را فرا گیرد، انسان باید هم به تنهایی بیندیشد و هم از افکار دیگران بهره گیرد که استبداد در فکر و رای مایه تباهی است و همفکری و تلاش برای حل مشکلات علمی به کمک یکدیگر - در آنجا که به جنجال و غوغا نکشد - مطمئنا اثر بهتری دارد و شاید به همین دلیل مثنی بر فردای مقدم داشته است. (تفسیر نمونه، ذیل آیه)
سیاست عزلت مقاومتی و انقلابی
از آنجایی که مقاومت به معنای ایستادگی در چارچوب مبانی و اصول و در راستای تحقق اهداف و مقاصد عالی بدون عقبنشینی از مبانی و اصول است، شاید به سادگی بتوان سیاست عزلت مقاومتی را درک کرد؛ زیرا وقتی عزلت و گوشهگیری به عنوان یک سازوکار و سیاست در چارچوب مبانی و اصول و راهبردها به کار میرود، هیچ مشکلی ندارد.
گفته شد که مراد از سیاست مقاومت و استقامت، ایستادگی است نه ایستادن. بنابراین، وقتی شخصی، قاعد و نشسته است، ولی در همان حالت بر اساس اصول و مبانی و راهبردها رفتار میکند، این نشستن به عنوان یک ساز و کار و سیاست، مفید و سازنده خواهد بود؛ زیرا بی آنکه اصول و مبانی دست بردارد و عقبنشینی کند، نوعی رفتار در در پیش گرفته که او را به مقصد هدف نزدیک میکند.
خداوند به صراحت در آیه 14 کهف بیان میکند که عزلت آن جوانان یک سیاست مقاومتی بود. اینان عزلت نگرفتند تا فکر توحیدی را در گوشه عزلت برای خودشان بپرورانند؛ بلکه به قصد مبارزه با کفر و شرک و مقاومت در برابر آن بود که عزلت گرفتند؛ یعنی آنان همانند راهبان و متصوفان به عزلتنشینی و تصوف روی نیاوردند، بلکه به قصد مبارزه و مخالفت با کفر و شرک و دولت کفر این سیاست عزلت را انتخاب کردند، از اینرو برای دشمنان گران تمام شد؛ اما اگر مانند راهبان و اهل تصوف رفتار میکردند، اینان دیگر مبارزه و مقاومتی نداشتند و دشمنی برای خودشان نمیخریدند؛ چنانکه راهبان و متصوفان با تفکر عزلتنشینی خودشان هیچ دشمنی دولت کفر و شرکی را موجب نمیشوند و دولتهای استکباری نهتنها با آن دشمن نیستند بلکه حتی آن را به عنوان عرفان و مانند آن تشویق میکنند و ترویج میدهند.
عوامل و موانع سیاست مقاومتی
بر پایه آنچه گذشت به روشنی دانسته شد که عوامل سیاست مقاومتی و موانع آن چیست؛ اما با این همه به برخی از مهمترین عوامل و موانع که در قرآن بیان شده اشاره میشود.
1- توحید و ایمان به خدا و امدادهای الهی: بیگمان توحید و ایمان به آن مهمترین عامل در سیاست مقاومتی است؛ زیرا کسی که به خدا ایمان دارد و او را در هستی، تنها مؤثر مطلق و محض میداند، در ایجاد مقتضی، به غنای الهی توجه مییابد و فقر خود را با غنای او جبران میکند (فاطر، آیه15) و موانع را نیز با حمایت و امدادهای خداوندی از پیشرو برمیدارد. (ابراهیم، آیه24؛ نحل، آیه102؛ انفال، آیه11؛ محمد، آیه7)
2- توکل: اینکه انسان خداوند را وکیل خود قرار دهد و کارها را به او واگذار کند و بگوید من که جزم به مبانی و اصول دارم باید عزم خود را برای انجام مقاصد الهی بهکار گیرم و با همت و اراده جدی در کار وارد شوم؛ زیرا میدانم که اوست که جهان را پروردگاری و ربوبیت میکند تا به هدف آفرینش برسد و آن امر تحقق یابد، پس من مأمور به وظیفهام نه نتیجه؛ لذا با عزم ارادی قوی حرکت کرده و بر خدا توکل میکنم. (آل عمران، آیات 122 و 159 و 172 و 173؛ یونس، آیه71)
3- امیدواری: امید به پاداش و نصرت الهی، سبب تقویت روحیه و ایستادگی در برابر دشمنان است که خداوند در آیاتی از جمله آیه 104 سوره نساء به آن اشاره میکند.
4- دعا و نماز شب: اعمال عبادی خاص بویژه دعا و نماز شب و مانند آن بهترین عامل در تقویت مقاومت انسان است که در آیاتی از جمله آیه 250 سوره بقره و آیات 146 و 147 سوره آلعمران به آن توجه داده شده است.
اما موانع مقاومت عبارتند از:
1- دنیاطلبی و هواهای نفسانی: دنیاطلبی و دلدادگی و مادیات، از عوامل سستی در مبارزه و رویارویی با دشمن است. (آلعمران، آیه152) در حقیقت دنیاطلبی انسان ریشه در هواهای نفسانی انسان دارد. وقتی قوایی چون شهوت در انسان است این قوه میخواهد خودش را به هر شکلی ارضا کند و امیال روحی و جنسی و تغذیهای و مانند آن را برطرف نماید. از اینرو به دنیا گرایش شدید مییابد و همین موجب میشود تا از آخرت و اهداف و مقاصد عالی باز ماند. بسیاری از مردم که از مقاومت دست میکشند کسانی هستند که لقمه حرام و شهواتهای جنسی و مقام و مناصب یعنی زینتهای دنیوی آنان را فریفته و به خود مشغول داشته است.
2- شیطان و وسوسههایش: این عامل بیرونی شاید قویترین عاملی باشد که آدمی را از رسیدن به هدف باز میدارد و مانع جدی بر سر راه مقاومت فرد و جامعه است. (آلعمران، آیه155)
3- تأثیرپذیری از دشمن: جنگ روانی دشمن یکی از عوامل ضد مقاومتی است. بیگمان تأثیرپذیری مجاهدان از تحریکات خیانتآمیز دشمن، مانع پایداری آنان است. معمولاً کسانی که تحت تأثیر جنگ روانی دشمن قرار گرفتهاند دست از مقاومت برداشته و خود را تسلیم دشمن کردهاند. (آلعمران، آیه122)
به هرحال، سیاست مقاومتی که در آیات قرآنی بیان شده یک سیاست مهم و اساسی است که جامعه اسلامی باید آن را در پیش گیرد و از اصول و ساز و کارها و شیوههای آن آگاه باشد بیگمان سیاست مقاومتی در همه حوزهها از جمله حوزه سیاست بینالملل، سیاست داخلی و حوزه اقتصادی و فرهنگی و نظامی و فکری و مانند آن میتواند یک ساز و کار مناسب برای تحقق اهداف کلان باشد.