kayhan.ir

کد خبر: ۴۶۸۳۲
تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ - ۲۰:۲۳

مکتب امام نقشه راه جامعه دانشگاهی


بی‌تردید پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نقطه عطفی در مناسبات و معادلات نظام بین‌الملل به شمار می‌آید و از بدو پیروزی انقلاب تاکنون، صاحبنظران و متفکران بسیاری از نحله‌های گوناگون فکری در باب این انقلاب و ویژگی‌های بارز و منحصر به فرد آن سخن داده‌اند و قلم بر کاغذ چرخانده‌اند. اما واقع امر این است که این متفکران به فراخور فکری خویش و از منظری خاص به انقلاب اسلامی نگریسته‌اند و آنچه که قدر مشترک تمامی تفاسیر تحلیلگران ارشد غربی در خصوص چرایی و چگونگی انقلاب اسلامی است، بهره‌گیری از رهیافت‌های سکولاریستی و ماتریالیستی در تبیین و تحلیل ماهیت انقلاب اسلامی است. البته این نکته را می‌باید افزود که گرچه علل و عوامل مادی و دنیوی نیز سهمی هرچند ناچیز در شکل‌گیری انقلاب اسلامی داشتند اما حقیقت امر این است که اهمیت دادن به علل و عوامل مادی بدون در نظر گرفتن عنصر مذهب و نقش بی‌بدیل امام راحل در ظهور و بروز انقلاب اسلامی، تحلیلی کژتاب از انقلاب اسلامی است.
اگر بخواهیم برکنار از حب و بغض‌های مرسوم روشنفکری، بررسی منصفانه و واقع‌بینانه‌ای از چرایی انقلاب اسلامی داشته باشیم می‌باید بر این امر اذعان کنیم که حضور و نقش‌آفرینی مستمر روحانیت شیعه و به طریق اولی بت‌شکنی‌های ابراهیم‌گونه خمینی کبیر نقشی کلیدی و سترگ در شکل‌گیری و برپایی انقلاب اسلامی داشت. این پیر جماران بود که با اعتماد و اتکال به قدرت لایزال الهی و مستظهر به تفضلات و توجهات حضرت ولی عصر(عج) توانست یکی از مهیب‌ترین رژیم‌های مستبد و دست‌نشانده خاورمیانه را مضمحل کند و شر سلطه‌گران سرمایه‌داری و کمونیسم جهانی را از سر ملت ایران کم کند.
هنوز هم که هنوز هست کمتر صاحب‌نظر غربی را می‌توان یافت که تصویری درست و جامع از شخصیت بی‌بدیل حضرت امام ترسیم کند و تحلیل درستی از ماهیت انقلاب اسلامی و مانایی و پویایی آن به دست دهد. در معرفی ابعاد شخصیتی امام راحل می‌توان این سخن را به میان آورد که خمینی کبیر نه تنها در حوزه فقه و حدیث سرآمد عهد خویش بودند بلکه در مباحث عرفانی و فلسفی نیز پیشتاز بودند و درست از این روست که ذهنیت اومانیستی و جزئی‌نگر متفکران غربی هرگز قادر به راه‌یابی به کنه اندیشه امام خمینی نیست. این نکته را نباید به دست فراموشی سپرد که روی سخن امام بیشتر با جوانان و دانشجویان بود، چرا که امام به نیکی می‌دانستند که بار اصلی پیشرفت و رستگاری جهان اسلام بر دوش جوانان ایران اسلامی است و اگر مسئولین کشور نتوانند سیاست‌ها و استراتژی‌های شایسته و بایسته‌ای را جهت هدایت و راهبری جوانان اتخاذ کنند آن وقت است که آینده تیره و تاری در انتظار ایران و ایرانی خواهد بود. در مکتب امام که سند مضبوط و جامعی از مانیفست انقلاب اسلامی و جهان اسلام به شمار می‌آید، دانشگاه‌ها می‌باید منشأ و مبدأ تحولات کشور باشند. لازمه به بار نشستن اهداف نظام اسلامی، تربیت و پرورش اساتید و دانشجویانی است که به ولایت فقیه باور و اعتقادی راسخ و جازم دارند.
امام بر این نکته تأکید می‌ورزیدند که اگر مسئولین کشور نسبت به تحولات فرهنگی و آموزشی کشور بی‌مبالاتی کنند و از کنار مسائل و مشکلات حیاتی جوانان و دانشجویان با بی‌اعتنایی عبور کنند، کشور هرگز روی سعادت و رستگاری را به خود نخواهد دید. امام با درک ضرورت تغییرات بنیادین در نظام آموزش عالی، از انقلاب فرهنگی و پاکسازی دانشگاه‌های کشور از لوث وجود عناصر خودفروخته و وابسته حمایت به عمل آوردند و امت همیشه در صحنه نیز در لبیک به امام امت، وارد میدان مبارزه علیه ناتوی فرهنگی شدند و ضربات کوبنده و مهلکی را بر فرق وابستگان استعمار در ایران وارد ساختند. با آغاز دوران موسوم به سازندگی فضای گفتمانی جدیدی در میان مسئولین دولتی شکل گرفت که از تغییر و تحولات جدی در عرصه آموزشی و فرهنگی کشور خبر می‌داد. در دوره حاکمیت گفتمان تکنوکراتیزم در بدنه اجرایی کشور، آرام آرام ارزش‌هایی چون ساده‌زیستی، مبارزه بی‌امان با اساتید سکولار، استکبارستیزی و... مورد فراموشی و غفلت مسئولین دولتی قرار گرفت و فرهنگ عافیت‌طلبی و محافظه‌کاری در تار و پود دانشگاه‌های کشور رسوخ پیدا کرد. در دوران تکنوکرات‌ها، در سایه حمایت‌های پیدا و پنهان شماری از مسئولین بلندپایه دولتی، اساتید سکولار به گروه‌های آموزشی علوم انسانی و دیگر رشته‌های فنی و علوم پایه تزریق شدند و در این میان، دانشجویان و اساتید انقلابی و ارزشی که هدفی جز خدمت به نظام و صیانت از مکتب و سیره امام نداشتند، به شدیدترین شکل ممکن از جانب نیروهای وابسته به دولت سرکوب و منکوب شدند و طنز تلخ داستان آنجایی بود که در این آشفته بازار بگیر و ببندهای تکنوکرات‌های کاسبکار در راستای ایجاد فضای اختناق جهت حذف جریان‌های حزب‌اللهی، جریانات سکولار و شبه سکولار، به راحتی آب خوردن در دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی کشور جولان می‌دادند و احدی را یارای مقابله با این غوغاسالاران و چتربازان سیاسی نبود.
بعد از اتمام فعالیت دولت سازندگی و به روی کار آمدن جریان اصلاحات، این اصلاح‌طلبان بودند که سکان هدایت فرهنگ و آموزش کشور را بر عهده گرفتند. در دوران اصلاحات نه تنها اقدام مثبت و پیش‌برنده‌ای جهت ترویج اندیشه‌های امام راحل صورت نگرفت بلکه بالعکس این سکولارها بودند که آزادانه و فارغ از هر نوع محدودیت و با زیر پا گذاشتن قوانین مصوب کشور، به عقده‌گشایی و کینه‌توزی علیه ارزش‌های مورد وثوق امام خمینی پرداختند و مسئولین وقت دولتی نیز خواسته و ناخواسته از منویات و اقدامات ایذایی جریانات ضداسلام و انقلاب جانبداری نمودند. در دوران اصلاحات بود که عناصر معلوم‌الحال فرصت مانور و یکه‌تازی در دانشگاه‌های کشور را پیدا کردند و باز در همین دوران بود که تریبون‌ها و بولتن‌های بی‌شمار وابسته به جریان افراطی فتنه‌گر، شنیع‌ترین اهانت‌ها را متوجه مسئولین بلندپایه نظام نمودند. اوج خباثت و عناد با ولایت فقیه و ارزش‌های مورد تأکید امام، اردوکشی خیابانی اراذل و اوباش دانشجونما در فتنه سال 1378 بود که در اثر این فتنه خطرناک و تبهکارانه، خسارات بسیاری متوجه مردم مظلوم کشور شد.در دوران اصلاحات بود که شماری از ورشکستگان سیاسی با سنگر گرفتن پشت شعار خط امامی، عظیم‌ترین جفاها را در حق امام و مکتب امام مرتکب شدند. در آن عهد، شماری از روشنفکران جیره‌خوار به لطایف‌الحیلی بنا داشتند که چهره‌ای لیبرال و مسامحه‌کار از امام راحل نزد توده‌ها ترسیم کنند ولی با هوشیاری آحاد ملت و تبعیت از فرامین رهبری این توطئه نیز خنثی شد و بدخواهان نتوانستند به اهداف شوم و پلید خویش نائل آیند.
بد از اتمام دوران اصلاحات که یکی از سیاه‌ترین دوران بعد از انقلاب بود، دولتی بر سر کار آمد که شعار بازگشت به آرمان‌های انقلاب و امام را سر می‌داد. در دو دولت نهم و دهم اقدامات ارزشمند و درخشانی در زمینه بازخوانی و بازشناسی آرا و اندیشه‌های امام صورت گرفت ولی در عرصه دانشگاهی علیرغم ادعاهای مسئولین وقت وزارت علوم، این سکولارها و شبه‌سکولارها بودند که با روتوشی انقلابی و خط امامی به کرسی‌های هیئت علمی چنگ انداختند. حقیقت امر این است که چه در دوران سازندگی و چه در دوران اصلاحات و حتی دوران دولت مهرورزی این سکولارها و مؤمن‌نماها بودند که یکه‌تاز میدان شدند و نیروهای حزب‌اللهی و جان برکف دانشگاهی به اشکال و انحای مختلف مورد بی‌مهری مسئولین دولتی قرار گرفتند.
تأسف‌بارتر اینکه هم‌اکنون نیز با وجود تأکید مقامات دولت تدبیر و امید مبنی بر ضرورت ترویج ارزش‌های انقلاب اسلامی و تلاش در راستای بسط و اشاعه مکتب امام، عملاً این سکولارها هستند که در فضای فرهنگی و دانشگاهی کشور جولان می‌دهند و در این میان، مسئولین ذی‌ربط به جای آنکه درصدد مقابله با جریانات فتنه‌گر و انحرافی برآیند، با فتنه‌گران و منحرفان نرد عشق می‌بازند و از این جماعت وطن‌فروش دلجویی می‌کنند. در این بازار وانفسا، متأسفانه جنبش دانشجویی کشور نیز در نوعی فضای رخوت و کرختی به سر می‌برد که نتیجه غایی چنین رویکردی فرو افتادن در وادی محافظه‌کاری و سیاست مماشات است.
امروز شوربختانه شاهد و ناظر این امر هستیم که پاره‌ای از تشکل‌های دانشجویی کشور به جای اینکه دل‌نگران تسلط فتنه گران بر عرصه دانشگاهی کشور باشند، سرگرم چانه‌زنی با مدیران دانشگاهی جهت تأمین هزینه‌های اردوهای تابستانی هستند که بسی جای تأسف دارد. البته شایان ذکر است که تلاش برای برگزاری هرچه باشکوه‌تر اردوهای دانشجویی جزو وظایف ذاتی و مسلم هر دانشگاهی است ولی زمانی که فضاهای فرهنگی و دانشگاهی عرصه ترکتازی فتنه‌گران و معاندان شده است، بر تشکل‌های دانشجویی و دیگر نهادهای انقلابی فرض است که در وهله نخست پنجه در پنجه فتنه‌گران بیفکنند.
نکته دیگری که ذکر آن ضروری است وضعیت مساجد دانشگاهی است که این روزها صرفاً کارکردی عبادی و مناسکی پیدا کرده است؛ متأسفانه در اثر حاکم شدن سیاست شبه‌سکولاریستی در دانشگاه‌های کشور، مساجد دانشگاهی به جای آنکه تریبونی جهت روشنگری در خصوص اصحاب فتنه و اهداف شوم آنان جهت ضربه زدن به کیان نظام باشد، صرفاً وجه شعائری پیدا کرده است که اتخاذ چنین سیاستی از جانب نهادهای فرهنگی و مذهبی، قطعاً و بلاشک مورد تأیید مقام عظمای ولایت نیست. به تعبیر زیبا و ظریف مرحوم دکتر شریعتی در آنجا که حسین در صحنه است، اگر در صحنه نباشی، هر کجا می‌خواهی باش! چه ایستاده به نماز و چه نشسته به ثراب؛ هر دو یکی است.
*حسن ملک‌زاده
استاد دانشگاه