چرایی تلخی حقیقت (پرسش و پاسخ)
چرایی تلخی حقیقت
پرسش:
اگر در نهاد انسان میل به حقیقت و صداقت نهادینه شده پس چرا حقیقت در نظر برخی از مردم ناگوار و تلخ است؟
پاسخ:
شکی نیست که یکی از گرایشهای فطری انسان میل به حقیقت و گرایش به حقیقتخواهی است. اما اینکه چرا برخی از حق و حقیقت گریزان هستند و رغبت چندانی به آن ندارند، بستگی به نوع نگاه و تفسیری دارد که هر کسی از حق و حقیقت دارد. شهید مطهری(ره) در این زمینه در کتاب حکمتها و اندرزها، صفحه 247 تبیین زیبایی دارد و میفرماید: «از یک نظر، هیچچیز در ذات خود تلخ یا شیرین، زشت یا زیبا، خوشبو یا بدبو نیست. این امور چیزهایی هستند که ذهن ما آنها را خلق میکند، اما نه به طور گزاف و بیحساب. مقصود این است که تلخی یا شیرینی، زشتی یا زیبایی، خوشبویی و بدبویی با ساختمان و اوضاع و احوال طبع ما و مزاج روحی و جسمی ما ارتباط دارد. این که میگویند حقیقت شیرین و لذیذ است، برای طبیعتها و روحیههای سالم و بیغرض است که خواهان واقعیاتی میباشند که هست. اما برای یک روحیه بیمار و آلوده به اغراض، گاهی حقیقت از هر تلخی، تلختر است. تا آنجا که تاب مواجه شدن با آن را ندارد. از علی(ع) سؤال شد که اسلام را توصیف کند. حضرت فرمود: «اسلام همان تسلیم است.» این کلمه بسیار بزرگ است، یعنی حقیقت اسلام، عناد، تعصب و لجاجت نداشتن با حقیقت است. اسلام این است که بشر درباره حقیقت تسلیم باشد.»
قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «فان اسلمو فقداهتدوا» یعنی ای انسان اگر تسلیم محض درگاه احدیت بودی مورد لطف، عنایت و هدایت الهی قرار میگیری. (آل عمران- 20) به بیان دیگر اگر انسان روح خود را آلوده به گناه و تعصبات قومی، قبیلهای و جناحی و باندی نماید، و از این منظر به پدیدههای محیط پیرامونی خود بنگرد یقینا حق و حقیقت را آنچنان که شایسته و بایسته است نمیشناسد و با آن حتی مقابله نیز میکند، تا به منافع شخصی، قبیلهای و جناحی خود برسد، زیرا حق و حقیقت را فقط در این چارچوب میبیند و تفسیر میکند. بنابراین گرایش فطری حقیقتخواهی انسان زمانی به منصه ظهور میرسد که روح انسان از تمامی شائبههای غیرانسانی پالایش و تزکیه شده باشد و فقط در این صورت است که میتواند حق و حقیقت را آنچنان که شایسته و بایسته است بشناسد و از آن استقبال نماید.