آنچه باید درباره عملیات «خیبر» بدانیم
نبرد در هور و جزایر مجنون
عملیات خیبر یکی از مهمترین عملیاتهای جنگ هشت ساله بود که چون در اسفندماه 1362 انجام شد و غالبا در این روزها، خانوادههای ایرانی در حال آماده شدن برای تحویل سال نو هستند، کمتر به آن پرداخته شده است. در این مطلب، سعی کردهایم به نحوی موجز، فضای کشور و جنگ را در اسفند 62 ترسیم کنیم.
* امیدواری محسن رضایی
قبل از عملیات خیبر، فرمانده سپاه امیدوار بود تا با یک عملیات قدرتمند، هم به رزمندگان در غرب کشور که فکر میکردند عملیات در جنوب ناممکن شده، پیامی بدهد و هم برای کسانی که میگفتند «جنگ را نباید ادامه داد و راهی برای پیگیری آن نمانده» جواب دندان شکنی داشته باشد.
هر بار که علی هاشمی نتیجه شناساییها در هورالهویزه را میداد، محسن رضایی امیدوارتر میشد. رضایی از قرارگاه نصرت، نه به فرماندهانش چیزی گفته بود و نه به هاشمیرفسنجانی، فرمانده جنگ. اولین بار که از نتیجه شناساییها کاملا مطمئن شد، به حضرت امام اطلاع داد. امام هم وقتی رسیدن به دجله را در هدفگذاری او دید، خوشحال شد. طرح عملیات خیبر بعد از آزادسازی خرمشهر خیلی اهمیت داشت و میتوانست تاثیری جدی در روند جنگ داشته باشد.
زمستان سال 1362 بود که محسن رضایی به فرماندهانش خبر داد که عملیات بعدی در هور انجام میشود. اولش شوکه شدند اما وقتی شناساییهای قرارگاه نصرت را دیدند، آرام گرفتند. نیروهای علی هاشمیحتی آب راههای هور را هم متر کرده بودند و فیلمی که از اتوبان بغداد- بصره گرفته بودند، در دستشان بود.
* خیبر در کجا انجام شد؟
منطقه عملیات خیبر، شمال بصره و مقابل استانهای العماره و بصره بود. دو محور هم داشت: یکی هور الهویزه و دیگری «زید» که عملیات رمضان در آن بدون موفقیت انجام شده بود.
عراق، انتظار عملیات از هور را نداشت و نیروی کمی را آنجا مستقر کرده بود. در جزایر مجنون فقط یک گردان از نیروهای مردمی عراق بودند و در محور شمالی و جنوبی هم نیروهای مرزی در پاسگاه مستقر بودند. در این میان فقط خط طلاییه پر از موانع و کانالهای فراوان بود. در محور زید هم موانع زیاد و نیروهای بسیاری مستقر بودند. خاکریزهای مثلثی شکل که طرحش را اسرائیل داده بود هم در این منطقه قرار داشت. عراق این خاکریزها را قبل از عملیات بیت المقدس ساخته بود تا از بصره دفاع کند.
فرمانده ارتش دیرتر از همه از طرح عملیات با خبر شده و کمی هم دلگیر شده بود. بعدها که فرماندهی محور زید به آنها سپرده شد به آیت الله العظمی خامنهای نامه نوشتند که در این محور با توجه به وضعیتش، احتمال موفقیت کم است.
محسن رضایی معتقد بود پیشروی در هور آن قدر برای عراق غافلگیرکننده است که اگر محور جنوبی (طلائیه) هم قوی نباشد، عملیات موفقیتآمیز میشود. او همچنین یکی از قویترین لشکرهایش یعنی لشکر 14 امام حسین(ع) که متعلق به نیروهای اصفهانی بود را به محور جنوبی مأمور کرد.
پشتیبانی نیروهایی که برای جنگیدن به هور میرفتند با قرارگاه نوح بود. نبود خشکی و لزوم سرعت بالا در انتقال نیرو و تجهیزات باعث شد که از هوانیروز کمک خواسته شود. فرمانده هوانیروز ارتش به کنار هور آمد و نیروی هوایی هم پیشتیبانی پدافند هوایی را بر عهده گرفت. همچنین هواپیماهای اف 14 مأمور شدند تا به جنگ میگهای عراقی بروند.
* فرماندهی هاشمیرفسنجانی
عملیات خیبر اولین تجربه حجتالاسلام هاشمیرفسنجانی در فرماندهی جنگ بود. او قبل از آمدنش به جبهه به امام قول داده بود تا با یک پیروزی به تهران برگردد تا راهی برای پایان جنگ باشد. حضرت امام هم فقط سکوت کرده بودند.
هاشمیرفسنجانی در ذهنش به این فکر کرده بود که میتوانیم با گرفتن یک منطقه از خاک عراق، پای میز مذاکره و پذیرفتن آتش بس برویم و به بهانه این منطقه، حقمان را از صدام بگیریم. برخی مخالف این نیت بودند و میگفتند رزمندههایی که آمدهاند تا از راه کربلا به قدس بروند را ناامید میکند و برخی دیگر هم خوشحال شدند.
هاشمیرفسنجانی در خاطراتش مینویسد: آنگونه که انتظار داشتم، عنوان ختم جنگ مقبول نیفتاد. معلوم است مسئله مهم برای بسیاری از رزمندگان، ادامه جنگ است و همه چیز هم همین را نشان میدهد. شاید به همین جهت امام موافق طرح ختم جنگ نیستند و اگر در قلبشان هم قبول داشته باشند، بر زبان نمیآورند.
* بالاخره عملیات خیبر شروع شد
3 اسفند 62 بود که عملیات خیبر با رمز یا رسول الله(ص) آغاز شد. در شب و روز اول، نیروها در محور شمالی به جاده بصره- العماره رسیدند. اما در جنوب (محور زید) نیروها نتوانستند از موانع عبور کنند و عملیات در آنجا خیلی زود متوقف شد. با این حال موفقیت محور شمالی امیدوارکننده بود.
در مرحله بعدی باید تعدادی از نیروها از راه هور به جزایر مجنون حمله میکردند و گروهی هم از طریق طلائیه که تنها راه خشکی در منطقه شمالی عملیات بود این حمله را انجام میدادند. عملیات در طلائیه با یک روز تأخیر انجام شد اما نیروهای هور از این موضوع مطلع نشدند و به سمت جزیره جنوبی رفتند. حالا باید از سمت طلائیه حمایت میشدند اما کسی آنجا نبود. شرایط سختی پیش آمده بود و به همین خاطر نیروهایی که قرار بود شبانه به خط بزنند را در روز، راهی منطقه کردند. عراق هم هر چه توان داشت بر روی طلائیه متمرکز کرد تا این نیروها به جزیره جنوبی نرسند. عراق میدانست که اگر نیروها به جزیره جنوبی برسند، کار عملیات به آنجا میرسد به همین خاطر از تمام توانش بهره برد تا ایرانیها را زمینگیر کند. یگانهای ایران در طلائیه و مجنون خیلی شهید دادند.
* نگرانی در تهران
گزارشهای علی صیاد شیرازی در تهران، امام را نگران کرده بود. هاشمیرفسنجانی پیش امام رفت و گزارشی داد. امام هم معتقد بود که قطع جاده بصره - بغداد، ضربه مهلکی به صدام میزند. هاشمیرفسنجانی به جنوب برگشت و به محسن رضایی خبر داد که به همه گفته: هر چه در چنته دارید به میدان بیاورید. محسن رضایی هم دستور داده بود افراد در حد فرمانده لشکر هم باید بجنگند؛ حتی اگر سازمان رزم سپاه مختل شود.
* ادامه عملیات
لشکر 27 محمد رسول الله(ص) بسیاری از نیروهایش را از دست داد. لشکر 14 امام حسین(ع) که در محور زید (جنوبی) عمل میکرد، به کمک رزمندههای تهرانی آمد. پیشروی اولیهشان موفق بود اما باز هم عراقیها آنها را زمینگیر کردند. در همین گیر و دار، محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر 27 به شهادت رسید و حسین خرازی را با دست قطع شده و با بدنی پر از تیر و ترکش از منطقه بیرون بردند.
همزمان با نبرد طلائیه، عراقیها به چهار گردان خطشکن از لشکر 8 نجف اشرف (اصفهان) و 31 عاشورا (آذربایجان) حمله کردند. شهادت جانسوز رزمندگان این چهار گردان، سختترین لحظات خیبر برای فرماندهان در قرارگاه بود. حمید باکری معاون لشکر 31 عاشورا هم در جزیره شهید شد تا غم این نبرد، کامل شود.
* نبرد در مجنون
صلاح نبود نیروهایی که در شمال هورالهویزه به جاده بصره رسیده بودند، در آنجا بمانند و به همین خاطر عقبنشینی کردند و به جزایر مجنون آمدند. عراقیها هم که در طلائیه پیروز بودند، به بازپسگیری جزایر امیدوار شدند. عراق در رسانههایش مدام تبلیغ میکرد که به زودی جزایر را خواهد گرفت و نام جزایر مجنون، محور خبری رسانههای دنیا شده بود. در چنین شرایطی اگر عراق، جزایر را پس میگرفت، نشان میداد که میتواند همه عملیاتهای ایران را شکست بدهد.
بعدازظهر 14 اسفند 62 از دفتر امام خبر دادند که امام فرمودهاند: جزایر حتما باید نگهداشته شود. هر طور که شده.
با ابلاغ این پیام به رزمندگان، روحیه تازهای به آنان دمیده شد. محسن رضایی هم ابلاغ کرد که از جزایر بیرون نمیرویم؛ حتی اگر سازمان سپاه از بین برود... بسیاری از فرماندهان قرارگاه هم سلاح گرفتند و به خط مقدم رفتند.
از 16 تا 20 اسفند، عراق هر چه داشت رو کرد تا جزایر را پس بگیرد. 72 ساعت جنگ بیامان ادامه داشت اما حرف امام زمین نماند. جزایر به سمبل قدرت ایران و ضعف عراق تبدیل شده بود.
* جنگ شیمیایی
عراق با آتش پر حجم، زمین جزایر مجنون را شخم زد. بمبهای شیمیایی هم تمام آنجا را آلوده کرد. حفظ جزایر غیرممکن مینمود اما رزمندگان غیور این کار را ممکن کرده بودند.
«افرایم کارش» مینویسد: ایرانیها در پنج اسفند مرحله دوم عملیات خیبر را آغاز کردند که تا 28 اسفند ادامه داشت. ایرانیها موفق شدند از باتلاق وسیع بگذرند و جزایر مجنون را تصرف کنند. عراقیها فکر میکردند این عمل غیرممکن است. البته آنها سرانجام با تلاشهای سخت عراقیها که وحشیانه از سلاحهای شیمیایی (گاز خردل و گاز اعصاب) استفاده کردند، کنترل شدند. البته ایرانیها موفق شدند جزایر را حفظ کنند.
سوم فروردین 63 خبرگزاری فرانسه نوشت: نیروهای ایرانی پلی 13 کیلومتری مثل قایق شناور ساختهاند که جزیره شمالی را به مرز ایران وصل میکند. این در تاریخ نظامیمدرن بیسابقه است.
* در جستجوی نقطه پایان
هاشمیرفسنجانی بعد از عملیات خیبر از فرماندهان خواست تا راه آینده را ترسیم کنند. او فکر میکرد نیروهای ایرانی بیش از 50 کیلومتر را تصرف میکنند اما فقط 13 کیلومتر تصرف شده بود. او گفت: در مورد صلح، نظر امام مطرح است و ایشان میگوید بدون جنگ، صلح امکان ندارد و اگر ما هم نتوانیم بجنگیم، امام به مردم میگویند: بروید و بجنگید.
آمریکاییها همزمان با گسترش روابطشان با عراق، عملیات تحریمی علیه ایران با نام «استانچ» را کلید زدند. کشورهای بسیاری از جمله شوروی با این عملیات همراه شدند. شوروی از همراهی ایران درباره حل مشکلاتش در افغانستان ناامید شده بود و پیشنهاد فروش چهار و نیم میلیارد دلار اسلحه را به عراق داد. ایران هم مبارزه قوی با حزب توده که متعلق به شوروی بود را در دستور کار قرار داد. در این شرایط سخت، طرح عملیات عبور از اروند و گرفتن فاو مطرح شد و تمریناتی هم انجام شد، اما هاشمیرفسنجانی این طرح را عملی نمیدانست و به عملیات «والفجرهشت انجام نشده» معروف شد.
* یادی از دلاوران شناسایی هور
برای پیگیری امکان عملیات در هور، محسن رضایی کار شناسایی هور را به نحوی کاملا محرمانه به علی هاشمی و افراد بومیاش داد. علی هاشمی به همراه نیروهای بومی و غیربومیاش یک سال در هور شناسایی کردند که از آن یک سال 400 گزارش باقی مانده است.
باز کردن معبر در هور، گرما، هوای شرجی، امکان شنیدن صدای کنارزدن نیها توسط عراقیها، ابتلا به بیماریهای پوستی برای نیروهای شناسایی غیربومی، حمله پشهها، آبگرفتگی درون بلمها و آوردن اطلاعات از خاک عراق، از سختیهای شناسایی در این منطقه بود. اما این کار سخت و جانفرسا به خوبی انجام شد و عملیات خیبر بالاخره با تمام پستی و بلندیهایش انجام شد. پیکر علی هاشمی که در هور بجا مانده بود، چند سال پیش تفحص شد و به تهران آمد و بر دوش مردم تهران و سپس اهواز تشییع شد.
منبع: مشرق