به مناسبت میلاد حضرت زینب (س)
تو چه میدانیکه زینب کیست؟
سومین فرزند فاطمه(س) و علی(ع) است. و در پنجم جمادیالاولی سال پنجم یا ششم هجرت وقتی چشم جهان با ولادتش روشن شد، خبر ولادتش را به پیامبر(ص) دادند و ایشان فرمودند: نوزاد را نزدم بیاورید، وقتی که آوردند فرمود: به حاضران و غایبان وصیت و سفارش میکنم که احترام این دختر را پاس دارند، همانا این دختر شبیه به خدیجه(س) است. سپس صبر کردند که خدا نام او بگذارد که جبرئیل آمد و گفت: خداوند به تو سلام میرساند و میفرماید نام این دختر را زینب بگذار، چرا که این نام را در لوح محفوظ نوشتهایم. او زینب نامیده شد و ملقب به امکلثوم. و «زینب» به معنی زینت پدر است و چون علی(ع) یگانه حامی پیامبر و نخستین ایمان آورنده به اسلام و بزرگترین فداکار دین اسلام است، پس زینب نیز باید پا جای پای پدر بگذارد که گذاشت و حقیقتا زینت پدر شد. و همان گونه که خدیجه برای اسلام از خود و داراییاش گذشت زینب نیز برای اسلام از خود و داراییاش و فرزندانش و زندگی راحت با همسرش گذشت.
زینب در خانوادهای پرورش یافت که اصیلترین خانواده تربیت یافته از سوی خداست و برگزیده در حدیث کساست و الگوی بیخدشه برای تمام خانوادههاست. خانوادهای که خداوند دهها سوره و آیه در شأنشان نازل و آن را به مردم معرفی نمود که اینها اصل خیرند و اول خیر و آخر خیر و همه خیرند. و زینب در این خانواده ماهی شد که از پنج خورشید نور میگرفت تا که اینچنین تابان شد. و این خانواده تا آن زمان که نور پیامبر بر زمین بود مطیع و فرمانبردارش بودند و پس از او هر کجا که امامت بود، سر ارادت آنها بر آستان بود و زینب در این میان تجسم مادر بود. هم در منطق و علم و هم در محبت و عشق.
روزی میهمانی به خانه امیرمومنان آمد، علی پرسید: غذایی در خانه داریم؟ فاطمه پاسخ داد جز یک قرص نان نیست که آن را هم برای زینب گذاشتهام. زینب که حدود پنج سال داشت بیدار بود و سخنان را شنید و گفت نان مرا به میهمان بدهید من صبر خواهم کرد. او از همان کودکی آموخت که باید در این دنیا تدبیر کرد و صبری از سر اختیار و اقتدار. مثل صبر پیامبر در مقابل اذیت و آزارها. و صبر فاطمه پس از رحلت پدر و بیوفاییها. و صبر علی پس از فاطمه و تحمل پیمانشکنیها. و صبر غریبانه حسن و تنهاییها و مثل صبر حسین در تحمل مصیبتها. تا در نهایت این صبرها بتواند کربلا را تاب بیاورد. آن زمان که فرزندانش شهید شدند از خیمه بیرون نیامدی تا مبادا حسین که امام زمانش بود شرمنده شود ولی وقتی که علیاکبر قطعه قطعه در خون غلتید، زودتر از برادر به بالینش حاضر شد تا تسلی خاطر برادرش باشد و همه اینها را تا آنجا به پیش برد که در گودال قتلگاه وقتی با دو دست خواهرانه پیکر از هم جدا شده برادر را بلند کرد فرمود خدایا این قربانی کم را از ما بپذیر. و زینب در کربلای پربلا و پرمصیبت، جز زیبایی چیزی نمیدید.
زینب برای بانوان درس تفسیر میگفت و ابن عباس از وی با عبارت «بانوی خردمند ما زینب» سخن و حدیث نقل میکند او در بنیهاشم به «عقیله» یعنی بانوی خردمند و بزرگوار معروف بود. امام حسین(ع) در هنگام وداع به او فرمود: خواهرم در نماز شبت مرا به یاد داشته باش. امام سجاد(ع) هم خطاب به زینب فرمود: ای عمه تو بحمدالله ناخوانده دانایی و نیاموخته خردمند. و از این سخن برداشت کردهاند که او محدثه بوده یعنی به او الهام میشده است و عمل او از علم لدنی و آثار باطنی میباشد. و در جای دیگر فرمود: عمهام زینب در مسیر اسارت از کوفه به شام هم فرایض و هم نوافل خود رابه جای میآورد و غفلت نداشت. فقط در یکی از منازل به خاطر شدت ضعف و گرسنگی، نشسته نماز خواند که بعد معلوم شد، سه روز است غذا میل نکرده، زیرا به هر اسیر شبانهروز یک گرده نان میدادند و عمهام سهمیه خود را بیشتر اوقات به بچهها میداد.
ای مادر مصائب نمیتوان حتی در ولادتت برای تو روضه نخواند. تو از همان کودکی مصیبت دیدی تا در کربلا پرچم اسلام را به دست برگیری. هر چند که فرمودند لایوم کیومک یا اباعبدالله ولی روزگار تو نیز کم از برادرتان ندارد و روزگاری مانند روزگار شما نیز نیست و ثابت کردید که اگر زن زینب زهرا باشد در کسب ملکات و فتح فضایل تفاوتی با مردان معصوم خدا ندارد. که دیدن تشنگی و گرسنگی کودکان، تکهتکهشدن یک یک عزیزان، داغ آبآور عطشان، شهادت سالار شهیدان، سرپرستی بیوگان شهدا و یتیمان، پرستاری از بازماندگان، مراقبت از سیدساجدان و رسوا نمودن یزیدیان و ظالمان و تداوم نهضت عاشوراییان همه و همه این نکته را به ما میآموزد که زینب زینب است برای تمام تاریخ و نه تنها زینت پدر است که زینت بشریت و خلقت است و گویی خدا با دیدن شما ای بانو فرمود انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب1.تو در همان زمان که عقیلهای در اوج عاطفهای و احساس مادرانهات ما را به یاد مادرمان فاطمه میاندازد. هم قرص نان خود را به کودکان یتیم و اسیر کربلا دادی و هم با ذوالفقار زبانت که گویی شیرژیان نفس در گلو میچرخاند و میغرد، طاغوت یزید را چون مرحب به خاک مذلت و نابودی افکندی و نگذاشتی جوشش خون حسین از خروش بیفتد و داغی آن به سردی گراید. مرا ببخشای که در روز میلادت که چشم جهان را روشن کردی دوباره از مصائبت نوشتم. نوشتم تا دوستان بدانند که چرا دشمنان ناپاک از تو این همه کینه به دل دارند و هنوز هم از تو و قبر مطهرت میترسند از رقیهات میترسند از زائرانت میترسند از زنانی که تو الگوی آنانی میترسند و از هرچه منتسب به خانواده شماست میترسند و از چادر زنان مسلمان میترسند و از عباس تو ترسان و گریزانند. ای خواهر مهربان حسین اگر بپذیری کلنا عباسک یا زینب.
محمدهادی صحرایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-مزد صابران بیحساب و کامل ادا میشود. (سوره زمر 10)