دولت صلح! (نگاه)
علی اکبری
هنوز زمان زیادی از آنچه رئیس جمهور در خصوص لزوم عبرتآموزی از عاشورا در باب مذاکره با دشمن بیان داشتند نمیگذرد که اکنون از شهامت قبول صلح از سوی امام سخن گفته میشود. «امام راه اعتدال، پیشرفت و توسعه را آموخت. امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت شهامت آن را داشت تا آن روز که ضروری است راه صلح را برگزیند و مسیر توسعه و ثبات کشور را ادامه دهد.» (روحانی 1393/11/8) این چندمین بار است که رئیس جمهور محترم از چنین ادبیاتی استفاده مینماید و از میان تمام محاسن و ویژگیهای بزرگان و اولیای الهی، به پیمانهای صلح ایشان توجه مینماید. به راستی این همه اظهارات برای تثبیت لزوم صلح با دشمن به چه معنا است؟ جناب آقای روحانی که خود را یک حقوقدان معرفی نموده بود و نه سرهنگ، در سخنانی دیگر، صلح حدیبیه را به عنوان شاهکار حقوقی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله معرفی نموده و ظاهراً قرار است ایشان نیز یک پیمان صلح را به عنوان شاهکار دوره ریاست جمهوری خویش به یادگار بگذارد و برای آمادهسازی افکار عمومی و پذیرش این راهبرد، از هر موقعیتی برای طرح این راهبرد استفاده مینماید؛ اما سؤال اساسی این است که طرف مقابل قرارداد صلح مد نظر ریاست محترم جمهور، کیست و مفاد این پیمان چگونه خواهد بود؟
طرف مقابلی که قرار است با او صلح شود، دولت آمریکا است. شیطان بزرگ که از روز نخست پیروزی انقلاب در جهت براندازی این نظام تلاش کرده و از هر حربهای اعم از سخت و نیمه سخت و نرم برای این راهبرد استفاده نموده است. مسدود کردن داراییهای ایران در آمریکا، حمایت از گروههای برانداز و جداییطلب، طراحی کودتا در ایران، تشویق و تحریک صدام به حمله به ایران، درگیری نظامی مستقیم با ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریمهای اقتصادی علیه ایران و... تنها بخشی از اقدامات آمریکا علیه ملت ایران است. با تمام این تفاسیر و در زمانی که آمریکا خود را ابرقدرت میدانست هرگز امام راحل از صلح با آمریکا سخنی بر زبان نیاوردند بلکه همواره از لزوم مقاومت و مقابله با شیطان بزرگ سخن میگفتند. حتی در پیام پذیرش قطعنامه نیز این مسئله کاملاً مشهود است و بنابراین نمیتوان قبول قطعنامه در مقابل کشور همسایه و مسلمان عراق را که به زمامداری سفاکی چون صدام و به تحریک آمریکا به ایران حمله کرده بود، مبنایی برای صلح با آمریکا دانست. حتی در حوادث بعد از قبول قطعنامه نیز حضرت امام با مشاهده حضور مردم در صحنه و حوادث به وجود آمده فرموده بودند اگر این شرایط را میدانستم، قطعنامه را نمیپذیرفتم. (نقل به مضمون)
با این تفاسیر مناسب است جناب آقای روحانی وضعیتی را که باعث میشود ایران اسلامی مجبور به صلح با آمریکا باشد، برای مردم تشریح فرمایند تا موضوع بر همگان روشن شود.
آیا آمریکا از سر دوستی و صلح و صفا وارد شده است که ما بگوییم آمریکا دست از استکبار خویش برداشته است؟ این همه تحقیر و توهین به ایران و ایرانیان در مدت استقرار دولت محترم کنونی اعم از اظهارات آن زنک مبنی بر وجود فریبکاری در ژن ایرانیان تا سخن از تلاش برای برچیدن حتی پیچ و مهرههای مراکز هستهای کشورمان، خلاف این موضوع را اثبات مینماید.
آیا قدرت آمریکا افزایش یافته است که مجبور باشیم در مقابل این قدرت تسلیم شویم و یا این که ما ضعیف شدهایم؟ کشوری که در اوان حکومت خویش و بدون تجربه و با ارتشی که رؤسای آن اعدام یا فراری بودند و مستشاران غربی نیز آن را ترک کرده بود و تنها به مدد ایمان و اراده فرزندان انقلاب در ارتش و سپاه و بسیج و دیگر نیروهای جانبرکف، موفق به غلبه بر دشمن تا دندان مسلح و متکی به نظام سلطه و شرق و غرب زمان گردیده است، آیا اکنون با این همه توانایی و تجهیزات از حمله نظامی ترسی به خود راه میدهد؟ در آن سوی میدان مبارزه آمریکایی که زمانی که در شرق و غرب عالم، انا رجل سر میداد و مبارز میطلبید اکنون از حل مشکلات درونی خویش عاجز است. با این تفاسیر آیا روا است که بگوییم ما مجبور به قبول صلح هستیم؟
سؤال دیگر این است که مفاد پیمان صلح مورد نظر ریاست محترم جمهور چیست و چه تضمینی برای رعایت مفاد این پیمان از سوی دشمن وجود دارد؟ دولتی که سوابق خلف وعده و شکستن سوگند و قول آنها بر تمام مردم ایران و جهان آشکار است، آیا در این مورد به طور استثنا به مفاد صلح پایبند خواهد بود؟ اگر چنین است که لااقل در مذاکره با دولت کنونی ایران، باید نشانههای آن را بروز میداد. راه ندادن سفیر و نماینده کشورمان در سازمان ملل از سوی دولت آمریکا و تشدید تحریمها و نقض توافق ژنو نشانههایی از عدم رعایت قول و قرار توسط دشمن است و بنابراین برای دیگر توافقات نیز همین موضوع رخ خواهد داد.
به راستی چه چیزی تغییر کرده است؟ آن مؤلفههایی که باعث انتخاب راهبرد دولت محترم گردیده کدام است؟ با عرض پوزش به نظر میرسد آنچه تغییر کرده، نگرش برخی دولتمردان است که در فضای ناتوی فرهنگی و جنگ روانی و تبلیغاتی سنگینی که دشمن به راه انداخته است، دچار اشتباه محاسباتی گردیدهاند. این اشتباه محاسباتی زمانی که در رفتارهای شخصی و فردی بروز مییابند تأثیرات اندکی دارند، لیکن اگر بخواهند مبنای اقدام برای آینده کشور قرار گیرد، میتواند لطمات جبرانناپذیری وارد کند. برای برطرف نمودن این اشتباه محاسباتی، توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری بهترین و مؤثرترین رویکرد خواهد بود. اگر در سخنان خویش به اسوه حسنه الهی یعنی رسول رحمت و مهربانی و یا امام راحل اشاره میکنیم خوب است به این نکته توجه نماییم که ولایت فقیه ادامه راه انبیا است و در هر زمان، پذیرش فرامین ولی فقیه زمان است که خیر دنیا و آخرت برای افراد و کشور را در پی خواهد داشت. آنچه امام خامنهای برای گذر از این شرایط تجویز فرمودهاند اقتصاد مقاومتی و توجه به درون است و نه چشم دوختن به دستان دشمن.
هنوز زمان زیادی از آنچه رئیس جمهور در خصوص لزوم عبرتآموزی از عاشورا در باب مذاکره با دشمن بیان داشتند نمیگذرد که اکنون از شهامت قبول صلح از سوی امام سخن گفته میشود. «امام راه اعتدال، پیشرفت و توسعه را آموخت. امامی که در مقاطع مختلف در برابر دشمن و استکبار ایستادگی کرد و استکبارستیزی را به ما آموخت شهامت آن را داشت تا آن روز که ضروری است راه صلح را برگزیند و مسیر توسعه و ثبات کشور را ادامه دهد.» (روحانی 1393/11/8) این چندمین بار است که رئیس جمهور محترم از چنین ادبیاتی استفاده مینماید و از میان تمام محاسن و ویژگیهای بزرگان و اولیای الهی، به پیمانهای صلح ایشان توجه مینماید. به راستی این همه اظهارات برای تثبیت لزوم صلح با دشمن به چه معنا است؟ جناب آقای روحانی که خود را یک حقوقدان معرفی نموده بود و نه سرهنگ، در سخنانی دیگر، صلح حدیبیه را به عنوان شاهکار حقوقی پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله معرفی نموده و ظاهراً قرار است ایشان نیز یک پیمان صلح را به عنوان شاهکار دوره ریاست جمهوری خویش به یادگار بگذارد و برای آمادهسازی افکار عمومی و پذیرش این راهبرد، از هر موقعیتی برای طرح این راهبرد استفاده مینماید؛ اما سؤال اساسی این است که طرف مقابل قرارداد صلح مد نظر ریاست محترم جمهور، کیست و مفاد این پیمان چگونه خواهد بود؟
طرف مقابلی که قرار است با او صلح شود، دولت آمریکا است. شیطان بزرگ که از روز نخست پیروزی انقلاب در جهت براندازی این نظام تلاش کرده و از هر حربهای اعم از سخت و نیمه سخت و نرم برای این راهبرد استفاده نموده است. مسدود کردن داراییهای ایران در آمریکا، حمایت از گروههای برانداز و جداییطلب، طراحی کودتا در ایران، تشویق و تحریک صدام به حمله به ایران، درگیری نظامی مستقیم با ایران، حمله به هواپیمای مسافربری ایران، تحریمهای اقتصادی علیه ایران و... تنها بخشی از اقدامات آمریکا علیه ملت ایران است. با تمام این تفاسیر و در زمانی که آمریکا خود را ابرقدرت میدانست هرگز امام راحل از صلح با آمریکا سخنی بر زبان نیاوردند بلکه همواره از لزوم مقاومت و مقابله با شیطان بزرگ سخن میگفتند. حتی در پیام پذیرش قطعنامه نیز این مسئله کاملاً مشهود است و بنابراین نمیتوان قبول قطعنامه در مقابل کشور همسایه و مسلمان عراق را که به زمامداری سفاکی چون صدام و به تحریک آمریکا به ایران حمله کرده بود، مبنایی برای صلح با آمریکا دانست. حتی در حوادث بعد از قبول قطعنامه نیز حضرت امام با مشاهده حضور مردم در صحنه و حوادث به وجود آمده فرموده بودند اگر این شرایط را میدانستم، قطعنامه را نمیپذیرفتم. (نقل به مضمون)
با این تفاسیر مناسب است جناب آقای روحانی وضعیتی را که باعث میشود ایران اسلامی مجبور به صلح با آمریکا باشد، برای مردم تشریح فرمایند تا موضوع بر همگان روشن شود.
آیا آمریکا از سر دوستی و صلح و صفا وارد شده است که ما بگوییم آمریکا دست از استکبار خویش برداشته است؟ این همه تحقیر و توهین به ایران و ایرانیان در مدت استقرار دولت محترم کنونی اعم از اظهارات آن زنک مبنی بر وجود فریبکاری در ژن ایرانیان تا سخن از تلاش برای برچیدن حتی پیچ و مهرههای مراکز هستهای کشورمان، خلاف این موضوع را اثبات مینماید.
آیا قدرت آمریکا افزایش یافته است که مجبور باشیم در مقابل این قدرت تسلیم شویم و یا این که ما ضعیف شدهایم؟ کشوری که در اوان حکومت خویش و بدون تجربه و با ارتشی که رؤسای آن اعدام یا فراری بودند و مستشاران غربی نیز آن را ترک کرده بود و تنها به مدد ایمان و اراده فرزندان انقلاب در ارتش و سپاه و بسیج و دیگر نیروهای جانبرکف، موفق به غلبه بر دشمن تا دندان مسلح و متکی به نظام سلطه و شرق و غرب زمان گردیده است، آیا اکنون با این همه توانایی و تجهیزات از حمله نظامی ترسی به خود راه میدهد؟ در آن سوی میدان مبارزه آمریکایی که زمانی که در شرق و غرب عالم، انا رجل سر میداد و مبارز میطلبید اکنون از حل مشکلات درونی خویش عاجز است. با این تفاسیر آیا روا است که بگوییم ما مجبور به قبول صلح هستیم؟
سؤال دیگر این است که مفاد پیمان صلح مورد نظر ریاست محترم جمهور چیست و چه تضمینی برای رعایت مفاد این پیمان از سوی دشمن وجود دارد؟ دولتی که سوابق خلف وعده و شکستن سوگند و قول آنها بر تمام مردم ایران و جهان آشکار است، آیا در این مورد به طور استثنا به مفاد صلح پایبند خواهد بود؟ اگر چنین است که لااقل در مذاکره با دولت کنونی ایران، باید نشانههای آن را بروز میداد. راه ندادن سفیر و نماینده کشورمان در سازمان ملل از سوی دولت آمریکا و تشدید تحریمها و نقض توافق ژنو نشانههایی از عدم رعایت قول و قرار توسط دشمن است و بنابراین برای دیگر توافقات نیز همین موضوع رخ خواهد داد.
به راستی چه چیزی تغییر کرده است؟ آن مؤلفههایی که باعث انتخاب راهبرد دولت محترم گردیده کدام است؟ با عرض پوزش به نظر میرسد آنچه تغییر کرده، نگرش برخی دولتمردان است که در فضای ناتوی فرهنگی و جنگ روانی و تبلیغاتی سنگینی که دشمن به راه انداخته است، دچار اشتباه محاسباتی گردیدهاند. این اشتباه محاسباتی زمانی که در رفتارهای شخصی و فردی بروز مییابند تأثیرات اندکی دارند، لیکن اگر بخواهند مبنای اقدام برای آینده کشور قرار گیرد، میتواند لطمات جبرانناپذیری وارد کند. برای برطرف نمودن این اشتباه محاسباتی، توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری بهترین و مؤثرترین رویکرد خواهد بود. اگر در سخنان خویش به اسوه حسنه الهی یعنی رسول رحمت و مهربانی و یا امام راحل اشاره میکنیم خوب است به این نکته توجه نماییم که ولایت فقیه ادامه راه انبیا است و در هر زمان، پذیرش فرامین ولی فقیه زمان است که خیر دنیا و آخرت برای افراد و کشور را در پی خواهد داشت. آنچه امام خامنهای برای گذر از این شرایط تجویز فرمودهاند اقتصاد مقاومتی و توجه به درون است و نه چشم دوختن به دستان دشمن.