کد خبر: ۳۲۵۲۳۸
تاریخ انتشار : ۰۷ دی ۱۴۰۴ - ۲۱:۰۵
در استقبال از چهل و چهارمین جشنواره فیلم فجر

وقایع نگاری مراسمی از پیش تعیین شده و میهمانان ناخوانده!

در آستانه چهل و چهارمین جشنواره فیلم فجر هستیم. گویی حالا و پس از این همه سال، تمام کسانی که در تمام این دوره‌ها این جشنواره را مورد نقد و نظر قرار داده بودند، به یک جور «رستگاری» رسیده‌اند، چون می‌دانند که چیزی عوض نخواهد شد و اتفاقی نخواهد افتاد؛ پس چرا باید وقت و انرژی را هدر داد و سر بی‌صاحب تراشید و روی چنین درختی یادگاری نوشت؟! همه منتقدین جدی، در همه این سال‌ها به بحران و بی‌هویتی و تقسیم غنایم توسط حلقه رفقا در این دورهمی عادت کرده‌اند و ترجیح می‌دهند خودشان را سبک نکنند و با جماعت مدیر و برنامه‌ریز و برگزار‌کننده این جشنواره دهان به دهان نشوند!
گرچه یکی از اجزای چرخه معیوب و باطل این جشنواره در تمام این سالها، نقد منتقدین بوده در حالی که حضرات کار خودشان را می‌کرده‌اند و با یک افه لیبرالی و روحیه دیکتاتوری همزمان و توأمان، و البته با یک جور خشم و عصیان مخفی، همه چیز را در قالب یک میهمانی روزمره و بیلان کاری بالمره، به نحوی که آب از آب تکان نخورد و همه چیز، شیک و مجلسی و «باعث افتخار و سربلندی سینمای ایران» باشد برگزار کنند! درخصوص نقد هم همیشه مدافع «نقد دلسوزانه» بوده‌اند! نقد دلسوزانه هم یعنی «مجلس ختم»ی به نام «جلسات نشست فیلم»ها که با تحریم مطلق از جانب منتقدان جدی و حضور پرشمار علاقه‌مندان سلبریتی‌ها در زیرزمین برج میلاد یا پردیس ملت برگزار می‌شود!
آن‌طور که تاکنون از اخبار برمی آید به نظر می‌رسد که امسال هم با همان روند و اتفاقات عام و خاصی رو‌به‌رو هستیم که در سال‌های پیش...درست است که نه سنت نقد، نه فرهنگ نقد، نه تمرین نقد و قاعدتاً نه ظرفیت و پذیرش نقد، در این سیستم محفلی وجود ندارد اما منتقد جدی و نارفیق با حلقه رفقا، کاری و راهی و چاره‌ای و تعهدی جز نقد ستیهنده - و نه تعبیر ریاکارانه و کاسبکارانه و مهمل نقد «دلسوزانه»- ندارد!
بنابراین در کمتر از چند جمله به یادآوری چند نکته به مناسبت این جشنواره«بی عیب و نقص» و «باشکوه» که باعث «سربلندی همه» می‌شود بسنده می‌کنیم؛
دقت و بررسی در روند این جشنواره به خصوص در سال‌ها و دوره‌های اخیر، چه از جهت اصل «وجود یا فقدان» سیاستگذاری و کم و کیفش و چه از جهت نحوه برگزاری و نتایج مشعشعی که هر ساله به دست آورده، بسیار کم مایه و گاهی هم فراهم آورنده موجبات میانمایگی است. 
جشنواره فیلم فجر چهل و سه دوره‌اش را پشت سر گذاشته اما کماکان ایرادهایی را که از مدت‌ها پیش از این و در سال‌های متمادی تجربه کرده به همراه دارد؛ در واقع شاید بتوان گفت همان ایرادهایی که به یک جشنواره در دوره‌های اول و دومش وارد است بر جشنواره فیلم فجر پس از برگزاری چهل و سه دوره و در آستانه چهل و چهارمین دوره هم وارد است! عدم سیاستگذاری اصولی و مبنایی، عدم برنامه‌ریزی اجرائی درست، فقدان داوری اصیل و کیفی و بر اساس معیارهای استاندارد سینمایی، پراکندگی و شلوغی و بلبشوی بخش‌ها و جوایز، بی‌نظمی در اجرای جشنواره به ویژه در زمینه‌سازی برای حضور منتقدین-که البته در این خصوص نقش انفعالی انجمن منتقدان را هم نباید ندیده گرفت- محصور ماندن امور مختلف فکری و اجرائی در طیفی خاص و... این‌ها بخشی از اهم مشکلات و ایرادهای جدی جشنواره فیلم فجر است که پس از گذشت چهل و سه سال همچنان پابرجاست!
در جشنواره فیلم فجر گاهی ترکیب ضعیف و ناهمگون هیئت داوران در بخش‌های مختلف حیرت آور شده و اعتبار جوایز جشنواره را به شدت دچار آسیب کرده است.
فکرش را بکنید که در این جشنواره، در یکی از سال‌های نه چندان دور و نزدیک، و از سنوات خاص این محفل، فیلم ضعیفی مثل «جرم» که در عین احترام سازنده‌اش، از جهت ساختاری و مضمونی و محتوایی هذیان‌واره‌ای مالیخولیایی بود «بهترین فیلم»(!) شناخته شد و این بیش و پیش از آنکه برای اهالی سینما و منتقدان، ارزشی اصیل داشته باشد نتیجه معرکه مضحکی است که یک هیئت داوری نه چندان معتبر برای جشنواره‌ای پر از بلبشو به ارمغان آورد و دیگر هیچ.
گاهی به نظر می‌رسد دوستان هیئت داوری تلاش می‌کنند تا پشت نام‌های بزرگان مخفی شوند و برای جشنواره آبرو و اعتباری کسب کنند ولی تیرشان به سنگ می‌خورد چرا که کسب آبرو برای یک جشنواره راه‌های اصولی‌تر و استانداردتری دارد که مدیران جشنواره و داورانش حاضر نیستند به آن گردن بنهند.
یک جشنواره شلوغ ملتهب اما بی‌رمق که در بسیاری از موارد حالتی عمیقاً عبث و بی‌هویت به خود می‌گیرد و فقط به درد به هیجان آمدن بسیاری از مدعوین فرهیخته‌اش می‌خورد که از دیدن بازیگر مورد علاقه‌شان در فاصله چندمتری خود به شدت و حدت ذوق کرده و عن‌قریب است که از دست بروند!
جشنواره فیلم فجر چندان از برنامه‌ریزی و سیاستگذاری مفید بویی نبرده و همه چیز آن براساس سیستم قضا و قدر، تعارف، آزمون و خطا، خطا و خطا، تکرار خطا، شلوغی، انبوه بودن همه چیز از فیلم‌ها گرفته تا بخش‌ها تا تعداد سیمرغ‌ها تا سخنرانی‌های افتتاحیه و اختتامیه تا... شکل می‌گیرد و قوام می‌یابد.
رسم نانوشته‌ای که طبق آن سیمرغ‌ها مثل شرکت سهامی یا نذر یا رفاقت صمیمی و قدیمی یا این نکته اخلاقی که دل هیچ کسی نشکند، و... چیزهایی از این دست هویت جشنواره فیلم فجر را تشکیل می‌دهد!
یکی از جلوه‌های قریب و غریب جشنواره فیلم فجر مجموعه ادا و اطوارهایی است که در میان حضرات هنرمندان و منتقدان در سطوح مختلف و با شمایل گوناگون دیده می‌شود.
خب آنچه مسلم است این است که جشنواره ما هم به تبع سینمای ما، نه هیچ ربطی به دنیای فرا مدرن غرب و لوازم و تبعاتش دارد و نه توانسته و حتی خواسته پیوندی اصولی و درست و مفید با گذشته فکری فرهنگی خود داشته باشد، پس به طرز عجیب و غریب و رقت‌انگیزی، مستأصل و متناقض و سردرگم باقی مانده است.
از سوی دیگر واقعیت آن است که اغلب فیلمسازان ما هم بیش و پیش از آنکه فیلمساز باشند ادای فیلمسازی را درمی‌آورند و الا خیلی از این تصاویر متحرک یأجوج و مأجوج را هیچ آدمی که از مختصر فهم زیبایی‌شناسی بصری برخوردار باشد اثر هنری و سینماورزی به معنای درستش نمی‌داند.
نکته مهم و مغفول مانده دیگر درباره جشنواره، توجه ویژه به پسوند آن و رهیافت‌ها و کارکردها و اهداف مستتر و معلوم در متن و بطن و اصل و فرع آن است یعنی واژه «فجر».
دلیل ظاهری امر معلوم است. دلیل اصلی و تنها دلیل معلوم و آن از زمان برگزاری جشنواره هم پیداست: دهه فجر و جشن‌های پیروزی انقلاب.
اما سؤالی که در این‌جا به صورت جدی مطرح می‌شود این است که آیا این کار صرفاً یک نامگذاری صوری و ظاهری است یا اهدافی فراتر از آن برایش مقصود بوده و در نظر گرفته شده است؟
پاسخ این سؤال را می‌توان در متن جشنواره، و محصولات و داوری‌ها و چگونگی برگزاری آن یافت.
و آن اینکه جشنواره فقط یک کارکرد اصیل و اصولی دارد و آن هم اینکه ویترینی است برای بخش قابل توجه و تقریباً اکثریتی از تولیدات سالانه سینمای ایران.
این تنها کارکرد جدی و درخور توجه و به دردبخور جشنواره است و با قاطعیت می‌توان گفت جشنواره به صورت اصولی و اصیل، هیچ کارکرد و هدف و برنامه دیگری نداشته است. هر چند اهداف و کارکردهای نامتناسب و معیوب و سفارشی و تقلبی کم نداشته که بی‌هیچ تأثیر و تاثری صرفاً دیالوگ‌هایی بوده‌اند میان مسئولین جشنواره با خودشان؛ در واقع مونولوگ بوده‌اند و نه دیالوگ. مقادیر قابل توجهی اسم و عنوان هم بوده برای بخش‌هایی که نه مخاطبی داشته و نه اصولی و بیشتر برای خالی نبودن عریضه تعبیه و اجرا شده یا نشده است.
اساساً به نظر می‌رسد برگزارکنندگان جشنواره خلاقیتی فوق‌العاده‌ای برای تولید اسم و بخش جدید در خود احساس می‌کنند که البته از ابتدائیات زیبایی شناسی و اصالت و اثر بخشی معافند!
تمام این‌ها منتهی می‌شود به جشنواره‌ای شلوغ و بی‌نظم و ملتهب و پر سر و صدا که نه می‌تواند به سینمای ایران جهت دهد و نه ربطی به دهه فجر و آرمان‌های اصیل مردم دارد.
جشنواره‌ای که ویترین فیلم‌های تولیدی سینمای ایران است که هفتاد درصد تولیداتش -بی تعارف- غیر قابل تحمل‌اند و اندک ارزش بصری و زیبایی شناسی سینمایی ندارند و مابقی اکثراًً آثاری متوسط و اگر بتوان در میانشان دو سه فیلم خوب یافت، گویی پیروزی بزرگی رخ داده و اتفاق مهمی افتاده است.
همه این‌ها یعنی جشنواره فیلم فجر با کلی خستگی و شلوغی و سر و صدا و بولتن و نسکافه و غذای سرد و گرم و دعوا سر بلیط رایگان و هیجان عده‌ای فرهیخته از دیدن بازیگری در فاصله چند متری خود و... چیزهای دیگری از این دست. و البته یادداشت‌های نیست‌انگارانه و نهیلیستی و پوچ‌گرایانه عده‌ای که نام منتقد را یدک می‌کشند و نمی‌کشند.
به نظرتان میان محتوای این جشنواره با آن کلمه سه حرفی «فجر» چقدر ربط و مجانست و مطابقت وجود دارد؟
نکته بنیانی و مهم دیگر در سیاستگذاری‌های جشنواره فیلم فجر اینکه شاهدیم سالهاست که فیلم‌های کمدی را از جشنواره و رقابت حذف کرده و می‌کنند. اصلاً جشنواره فجر مطلقاً عبوس و زمخت و افسردگی‌آور و بی‌هویت شده است. چرا؟ تهدید می‌کنند و می‌گویند اینها مبتذل هستند. مثل همان گفتمان قدیم. مفاهیمی مثل فیلم فاخر و جشنواره‌هایی که برای ریخت و پاش ابداع شده، و همه چیز را به سوی تباهی برده است.
صراحتاً و جداً باید گفت این وضعیت باید متوقف شود و در این میان جشنواره فیلم فجر باید ریل‌هایش را عوض کند و راه دیگری برود؛ راهی غیر از این مسیر معیوب و فشل و فربه و بی‌هویت و تباه‌کننده این سالها؛ وگرنه با این روند، دور نیست زمانی که دیگر چیزی به نام سینمای ایران وجود واقعی و غیر ویترینی نخواهد داشت.