حـرص و آز ناپسند و روش درمان آن
منصور حسینی
انسان گاه با توهم و تخیل، خواستههایی را دارد که بیش از اندازه استحقاق اوست؛ و گاه دیگر خواستههایش اصلا نابجا است؛ زیرا اصلا مستحق آن نیست؛ پس گاه استحقاق چیزی را دارد، اما بیش از آن را میخواهد و گاه دیگر اصلا مستحق نیست.
در فرهنگ قرآنی و عربی از اول به عنوان «حرص» و از دوم به عنوان «طمع» یاد میشود.
البته از نظر قرآن، حرص و طمع همیشه ناپسند نیست؛ زیرا حرص و طمع در ساحت معنویت بسیار مطلوب و پسندیده است و انسان باید از خدا نهتنها چیزهای معنوی همچون بهشت و درجات عالی آن را بخواهد و رشد کمالی را بطلبد، بلکه حتی حریص باشد و بیش از استحقاق خویش بخواهد.
از همینرو بهشتخواهی گناهکاران و طمع نسبت به آن امری مطلوب و عملی است که اهل اعراف بدان امید بستهاند تا به بهشت در آیند؛ همچنین حرص و زیاده بر استحقاق خواستن در امور معنوی هم است و حتی پیامبر(ص) حریص بود تا همه انسانها در جرگه مؤمنان در آیند، در حالی که مشیت الهی بر آن قرار نگرفته و بسیاری از جن و انس دنبال ایمان و سعادت ابدی در بهشت نیستند، بلکه با افکار و رفتارهای خویش مشتاق دوزخ و شقاوت ابدی آن هستند.
به هر حال طمع و حرص دو حالت در انسان است که در اموری ناپسند و در اموری پسندیده است و اینگونه نیست که همواره اشخاص را به سبب طمع یا حرص سرزنش کنیم؛ زیرا اگر حرص و طمع در مادیات و امور پست دنیوی نکوهیده است، اما در امور معنوی و اخروی بسیار هم پسندیده است و مورد تشویق قرار
گرفته است.
حرص و آز پسندیده
اگر انسان چیزی را بیش از استحقاق خود در امور معنوی و اخروی بخواهد، نهتنها ناپسند و مذموم نیست، بلکه امری پسندیده است؛ زیرا کسی در امور معنوی و اخروی حریص است که خدا را به «کرامت» میشناسد و بدان امید بسته است؛ از نظر چنین شخصی خدا با آنکه «ذوالجلال» است و انسان نسبت به عظمت الهی میبایست خوف و خشیت داشته باشد و تقوا پیشه گیرد، اما همواره «الاکرام» الهی است که دل انسان را به سوی خدای رحمان و رحیم میکشاند که جز از در احسان و کرامت با خلق عمل نکرده و نمیکند.
پس وقتی به مقام اکرام الهی مینگرد، چنان امیدوار میشود که گمان میکند حتی کافران و گناهکاران نیز میتوانند از در اکرام الهی از دوزخ برهند و به بهشت در آیند؛ چون همیشه رحمت خدا بر غضب او پیشی جسته است.
البته این بدان معنا نیست که خدای رحمان و رحیم، کافران و گناهکاران را عذاب نکند و به دوزخ نیفکند یا حتی برخی از آنان را تا ابد جاودانه در آن نگه ندارد، بلکه خدا با آنکه چنین میکند، اما مؤمن با نگاهی به مقام اکرام الهی، دست کم برای گناهکاران مؤمن و مسلمان این انتظار را دارد که آنان را از دوزخ برهاند و به بهشت برساند.
بر همین اساس است که پیامبر(ص) با نگاه به مقام رأفت و رحیمیت خدا که از مقام اکرام سرچشمه میگیرد، فراوان امیدوار است که خدا همگان را جزو جرگه مؤمنان در آورد و حتی شده با اجبار آنان را به این محیط ایمانی در آورد؛ این در حالی است که خدا بر خود فرض کرده تا از طریق هدایت تکوینی فطری(طه، آیه 50) و هدایت تشریعی پاداشی(بقره، آیه 38)
مردم را به سوی ایمان و بهشت هدایت کند، اما پیامبر(ص) که خود تجلیات همه اسمای الهی است، در مقام تجلی به اسم «رؤف» و «رحیم» خواهان هدایت همگان است و بر آن «حریص» میباشد.(توبه، آیه 128)
خدا در قرآن بیان میکند که اگر پیامبر(ص) حرص بر هدایت مردم داشته باشد، باید به این نکته توجه کند که اکثریت مردم با اراده و اختیار آزادی و انتخابی خویش ایمان نمیآورند و همچنان بر کفر و شرک و نفاق میمانند؛ پس نباید حرص بزند و خود را به رنج افکند(یوسف، آیه 103)؛ زیرا خدا نمیخواهد کسی به اجبار و اکراه ایمان بیاورد، بلکه میگذارد تا خودش انتخاب کند و اکراهی در اصل دین نیست، پس کسی که خود راه هدایت فطری را بسته و گناه و کفر میورزد گرفتار گمراهی کیفری میشود و خدا هم کسی را به زور و اجبار و اکراه هدایت نمیکند تا مسلمان و مؤمن شود.(نحل، آیه 37) پس نباید پیامبر(ص) خود را به سختی و رنج افکند تا هر طور شده همگان مسلمان و مؤمن شوند.(طه، آیات 1 و 2؛ شعراء، آیه 3)
حرص و آز ناپسند
حرص و آزمندی در انسان تجلیاتی در ساحت نفسانی دارد که میتواند در امور دنیوی و مادی او را به سوی چالشهای بزرگ سوق دهد. حرص میتواند انسان را به سوی «شُحّ»(آزمندی) بکشاند و حالتی را در او ایجاد کند که به جای ورود حسنات و خیرات به قلب و گرایش به آن، همچون نگهبان شیطانی عمل کند و اجازه ندهد جز بدیها و سیئات وارد قلب او شود. اینگونه است که دروازهبان قلب او شیطان میشود و او را به «بخل» فرمان میدهد.
به سخن دیگر، حرص در امور مادی و دنیوی موجب میشود تا انسان به سوی «بخل» ورزی برود و «هلوع»(حریص و کم طاقت) شود و «مانع الخیر» باشد و اجازه ندهد از او خیری به کسی برسد.(معارج، آیات 19 تا 21)
در حقیقت این حرص و آزمندی ناپسند است که انسان را به بخلورزی گرفتار میکند و مانع خیررسانی به دیگران میشود.(همان) بنابراین، لازم است تا با تقوا اجازه نداد تا بخل در زندگی انسان راه یابد و مانع خیررسانی به دیگران شود.
البته از نظر قرآن، کسانی به دنیا حریص هستند و به جمعآوری و تکاثر مال و ثروت میپردازند و بخل میورزند و مانع خیر میشوند که دنیا برای آنان اصالت یافته و آخرت را نمیشناسند یا بدان ایمان ندارند یا برای آخرت ارزشی همچون دنیا قائل نیستند. در حقیقت این رفتارهای حریصانه نسبت به دنیا و مادیات ریشه در عدم درک آنان از آخرت و گرایش بدان دارد.
از همین رو دنیاپرستان و آخرتگریزان همواره دنبال تکاثر ثروت و قدرت دنیوی بوده و از خیررسانی اجتناب میکنند و بخلورزی دارند.(بقره، آیات 94 تا 96)
حریص به دنیا با زراندوزی و انباشت ثروت نشان میدهد که دارای روحیه حرص و آزمندی و نیز ناشکیبایی و جزع و بیصبری است.(معارج، آیات 19 تا 21)
کسانی که گرفتار حرص و بخل میشوند و از خیررسانی خودداری میکنند، رستگاری را تجربه نمیکنند (حشر، آیه 9؛ تغابن، آیه 16)؛ زیرا از نظر قرآن، رستگاری در گرو پرهیز از بخلورزی است.(همان) افراد آزمند و حریص به دنیا در دنیا گرفتار خواری (مائده، آیه 41)، و در آخرت گرفتار دوزخ و آتش سوزان آن هستند؛ زیرا از رستگاری ابدی خبری نیست.(حشر، آیه 9)
افراد حریص به دنیا و مادیات، چون روحیه سیریناپذیری نسبت به دنیا دارند و هرگز سیر نمیشوند، همواره دنبال ثروت و انباشت و تکاثر آن به هر شکلی هستند و محبت دنیا و جمعآوری ثروت به هر شکلی در دل آنان چنان نفوذ و رسوخ کرده که درمانی جز مرگ و هلاکت ندارد.(فجر، آیات 16 تا 20)
این افراد مردمان تحریفگر در دین و حقایق آن و احکامش هستند(مائده، آیات 41 و 42) و به حقوق دیگران حتی مساکین و یتیمان تجاوز میکنند و هیچ ارزش اخلاقی را مراعات نمیکنند.(فجر، آیات 17 تا 20)
درمان آزمندی ناپسند
از دیدگاه قرآن، کسانی که به فضل الهی امیدوارند از حرص ناپسند پرهیز میکنند و نسبت به دارایی و ثروت دیگران چشم طمع ندارند.(نساء، آیه 32) البته برای پاکسازی نفس از آلودگی بخل و حرص و طمع لازم است تا انسان به فضل الهی امیدوار باشد و به مقدرات و قسمت در امور مادی ایمان داشته باشد و بداند که دارایی و عدم دارایی براساس قسمت و مقدرات است و هیچ نشانهای به عنوان کرامت و اهانت نیست.
(فجر، آیات 15 تا 20)
خشنودی به قسمت و مقدرات مادی دنیوی موجب میشود تا انسان بتواند در برابر حرص و طمع ناپسند مقاوم شود و اجازه ندهد تا آنها زمام امور فکر و عقل و قلب و رفتار و کردار او را به دست گیرند.(توبه، آیه 59)
از همین رو نمازگزاران که به قسمت و مقدرات ایمان دارند و برای دیگران حق و حقوقی قائل هستند خود را از حرص و هلوع و طمع و مانند آنها رها میسازند.(معارج، آیات 19 تا 25)
انسانهایی گرفتار حرص و آزمندی میشوند که نسبت به حقایق هستی آگاهی و شناخت درستی ندارند یا براساس هواهای نفسانی یا ظنون عمل میکنند و تابع هواهای نفسانی هستند.
چنین اشخاصی دنیا و مادیات برایشان همهچیز است و نسبت به آن حرص و طمع دارند؛ اما کسی که به آخرت ایمان دارد و زندگی دنیوی را کوتاه و مال و ثروت را عامل جاودانگی نمیداند، دنبال حرص و آزمندی دنیوی نیست.
بنابراین، باید نگرش باطل و غلط به زندگی دنیوی و تاثیر ثروت و قدرت در زندگی یا بقای آدمی را اصلاح کرد تا از حرص و طمع نجات یافت.
(همزه، آیات 2 و 3)
البته شیطان در وسوسه کردن و تغییر نگرش درست انسان به نگرش باطل نقش اساسی دارد که لازم است القائات شیطانی را شناخت و با آن مبارزه کرد؛ زیرا حضرت آدم(ع) در دام ابلیس شیطانی افتاد و بسیاری از فرزندان او نیز گرفتار چنین شیطنتی هستند.(طه، آیات 120 و 121؛ اعراف، آیات 20 تا 27)
اصولا کسانی که توجه به قسمت و رزاقیت خدا دارند و برای آخرت ارزشی بس بزرگتر از مادیات دنیوی قائل هستند و به معاد و ارزشهای جاودانه آن باور دارند، گرفتار حرص و طمع ناپسند دنیوی نیستند
(طه، آیه 131؛ معارج، آیات 19 تا 32)، بلکه تمام تلاش خود را میکنند تا بتوانند با ایمان خویش و اعمالی چون نماز و وفای به عهد و شهادت راست و عادلانه و امانتداری و انفاق و مانند آنها خود را از حرص در امان نگه دارند و در مسیر هدایت الهی قرار گیرند و خصلت ناپسند را مهار بکنند و در جهت مثبت به کار گیرند.
(همان؛ حشر، آیه 9)
پس راه برای مصونیت از حرص و درمان آن وجود دارد و اینگونه نیست که اموری از این دست تغییرناپذیر باشد و نتوان آن را اصلاح کرد و در مسیر درست قرار داد، بلکه تزکیه نفس در همه حال امکانپذیر است.
از این رو انسان خوب یا بد همان انسان مرده است؛ زیرا تا پیش از مرگ هر تغییری قابل تحقق است و شخص خوب ممکن است در لحظات آخر به شخصی بد تغییر کند یا شخص بد به شخص خوبی تبدیل شود.