مهمترین تأثیر آیتالله مصباح بر علما و نیروهای حزبالله تقویت رابطه ایمانی با امام خامنهای بود
چند روزی به اولین سالگرد ارتحال علامه مصباح یزدی مانده بود که حجتالاسلام و المسلمین سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، درخواست مصاحبه را پذیرفتند. قرار شد در لبنان به محضر ایشان برسیم. بهانه این گفتوگو دوباره گفتن و شنیدن از علامه مصباح یزدی بود. در این نشست که به میزبانی شخص دبیرکل حزبالله و پرسشگری حجتالاسلام والمسلمین مجتبی مصباح برگزار شد، لحظات غریب و نویی برای هر دو طرف گفتوگو پدید آمد. از اینکه معرّف علامه مصباح به حزبالله لبنان که بود و چه زمانی و چگونه سفرهای ایشان به لبنان آغاز شد تا اینکه حزبالله و دبیرکل آن در نگاه علامه مصباح چه جایگاهی داشتند. البته آنچه در این گفتوگو شایان توجه بیشتر است و بخش ویژهای از سخنان و تمرکز سیدحسن نصرالله را به خود گرفت، گفتن از این گزاره بود: «مهمترین ویژگی و تأثیر آیتالله مصباح بر علما، نیروها، برادران و خواهران حزبالله، تقویت و تحکیم رابطة ایمانی، عاطفی و ولایی با حضرت امام خامنهای بود.» با توجه به سالگرد ارتحال علامه مصباح در این روزها؛ از امروز این گفتوگوی صمیمانه را در صفحه پاورقی کیهان بازنشر میدهیم.
بسمالله الرحمن الرحیم. خوشوقت هستیم که اجازه تشرف فرمودید تا به مناسبت ارتحال علامه مصباح رضوان الله علیه خدمت حضرتعالی برسیم. درخواست داریم که علاوه بر اینکه شخصیتی سیاسی، علمی و انقلابی در جوامع اسلام هستید، به عنوان کسی که آشنایی نزدیک و خاصی با علامه مصباح داشتهاید، درباره شخصیت ایشان از محضرتان بپرسیم و برای کسانی که مشتاقاند با شخصیت علامه مصباح از این منظر بیشتر آشنا بشوند، از محضر حضرتعالی استفاده کنیم. به عنوان اولین سؤال اگر اجازه میفرمایید، خواستم بپرسم که حضرتعالی از چه زمانی با ایشان آشنا شدید؟
بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، والصلوه والسلام علی سیدنا و نبینا محمد و علی آله الطیبین الطاهرین و صحبه الأخیار والمنتجبین و علی جمیع الأنبیاء والمرسلین.
ابتدا به حضرتعالی و برادران همراهتان خیرمقدم میگویم. خوش آمدید. ثانیاً سالگرد ارتحال حضرت آیتالله علامه مصباح (رضوان الله تعالی علیه) را مجددًا به جنابعالی، خانواده محترم، همة شاگردان، مریدان و دوستداران ایشان تسلیت عرض میکنم؛ همچنین به همة مسلمانان جهان بهویژه شیعیان اهلبیت علیهمالسلام که خسارت بزرگ فقدان و ارتحال ایشان را احساس کردند. آشنایی من با آیتالله مصباح (رضوان الله تعالی علیه) به بیش از بیست سال پیش برمیگردد. از حدود سال 2000 یعنی نزدیک ایام پیروزی تاریخی مقاومت اسلامی در لبنان شروع شد. در آن زمان، برخی برادران مسئول حزبالله از ایشان برای سفر به لبنان دعوت بهعمل آوردند تا برای مقامات رده اول حزبالله با محوریت مسائل اعتقادی، معرفتی و اخلاقی به صورت بنیادین سخنرانیهایی داشته باشند. به یاد دارم که یکی از فرماندهانی که در آن سخنرانیها شرکت میکرد، حاج عماد مغنیه (رضوان الله تعالی علیه) بود.
من در آن ایام با ایشان آشنا شدم و خدمتشان رسیدم. این اولین دیدار شخصیِ بنده و ایشان بود. البته از زمان قدیم با ایشان آشنایی عمومی، غیرشخصی و از دور داشتهام؛ از ابتدای دوران طلبگی کتابهای مختلف ایشان را دنبال میکردم. همچنین زمانی که در حوزة علمیة شهر بعلبک بودم برخی از کتب ایشان را تدریس میکردیم و آموزش میدیدیم؛ کتابهای فلسفی، اعتقادی و کلامی. اما آشنایی شخصی و بیواسطه با ایشان، از حدود سال 2000 شروع شد و بعد از آن با سفرهای مکرر ایشان به لبنان ادامه یافت که به ما لطف داشتند. به مدت چند سال هر چند وقت یکبار به لبنان سفر میکردند و دیدارهای بسیار مفیدی صورت پذیرفت.
هنگامی که ایشان برنامه دیدار داشتند، از طریق برادران برنامههای ایشان را پیگیری میکردم؛ از دیدارها و آنچه از ایشان پرسیده میشد و آنچه جناب شیخ پاسخ میدادند؛ برای آنکه در حد خودم استفاده کنم. البته همیشه در هر سفری که جناب شیخ به لبنان داشتند، به دیدارشان مشرف میشدم و با ایشان دیداری خصوصی داشتم؛ همچنین با فرماندهی حزبالله که شورای مرکزی حزبالله نام دارد، دیداری اختصاصی فراهم میکردیم؛ برادرانی که از سالهای دور رکن اساسی در فرماندهی حزبالله هستند نیز به دیدارشان مشرف میشدند. جلسه ساعتها با پرسش و پاسخ به درازا میکشید و در این دیدارها تلاش میشد از حضور مبارک ایشان بیشترین استفادة ممکن بشود. این آغاز آشنایی با ایشان بود.
اشاره فرمودید که در زمانی که در بعلبک تحصیل میفرمودید، با کتابهای علامه مصباح آشنا شدید و از کتابهای ایشان استفاده میکردید. آنجا به عنوان کتاب رسمی توی حوزه تدریس میشد؟ یا مطالعات شخصی بود؟
کتاب رسمی بود، در زمان شهید سیدعباس رحمه الله علیه. کتابی که دربارة فلسفه نوشته است. المنهج الجدید فی تعلیم الفلسفه که برای طلاب سطوح عالی تدریس میشد.
این قبل از سفر شما به ایران است یا بعد از آن؟
خیر، قبل از سفر به ایران.
به ایران که تشریف آوردید، آشنایی شما با آثار آیتالله مصباح یا مؤسسات زیر نظر ایشان یا مرتبطین با ایشان در چه حدی بود؟
متأسفانه به دلایل امنیتی، سی سال است که در شرایط سخت حفاظتی قرار دارم؛ لذا بعد از شهادت سیدعباس موسوی (رضوان الله تعالی علیه)، توفیق بازدید از مؤسسات و آشنایی با شخصیتها را نداشتهام. یکی از نعمتهای خداوند متعال این است که جناب شیخ مصباح به لبنان میآمدند تا بتوانیم با ایشان دیدار داشته باشیم و ایشان را زیارت کنیم.
ایشان کتابهای علمی متعددی دارند که اشاره فرمودید بعضی از آنها را در زمان تحصیل در بعلبک جزو کتابهای درسیتان بوده است. غیر از آن کتابهای رسمی درسی، از آثار علمی ایشان هم اطلاعی دارید یا بعداً مراجعه داشتهاید؟
اکثر کتابهای ایشان را که به زبان عربی ترجمه شده، مطالعه کردهام، و همچنین غالباً سخنرانیهایشان را دنبال میکردم؛ سخنرانیهایی که هر روز صبح در تلویزیون صراط و با زیرنویس عربی پخش میکردند، ولی من به زبان فارسی گوش میدادم و به زبان فارسی بیشتر بهره میبردم و برای اطمینان از دقت، ترجمه عربی را دنبال میکردم و از این دروس نیز بسیار استفاده کردم.
این بحثهایی که میفرمایید از تلویزیون الصراط پخش میشود از چه زمانی شروع شده؟
تقریباً دو سه سال است و به نظر میرسد اینها درس اخلاقهایی است که در دفتر مقام معظم رهبری در قم بیان میکردند.
سطح بحثهای اخلاقی ایشان را چطور ارزیابی میفرمایید؟ هم از نظر علمی، هم تأثیرگذاریاش بر سطح اخلاقی و معنوی و تفاوتش با درس اخلاقهای دیگری که حضرتعالی شاید یا از نزدیک دیدهاید یا شنیدهاید.
اولاً من شایستگی ارزیابی سطح اخلاقی، فرهنگی و فکری جناب شیخ رحمهالله علیه را ندارم. اما درباره خودم میگویم که بسیار استفاده میکردم و همیشه هنگامی که به درسهای ایشان گوش میدادم، مطالب جدیدی میشنیدم، غیر از آنچه در کتابها میخواندیم یا از اساتید بسیار و گذشتهمان شنیده بودیم. بسیار مشتاق بودم که هر کتاب جدیدی که از ایشان چاپ میشود، چه به زبان فارسی چه عربی، در اسرع وقت بخوانم. من کتاب «حول العرفان الاسلامی» (در جستوجوی عرفان اسلامی) را برایتان مثال زدم که به زبان عربی ترجمه و چاپ شده است و از همان روزی که این کتاب به دستم رسید، علیرغم مشغلههای فراوان، در چند روز آن را خواندم و از آن بهره فراوان بردم.
به صورت کتاب چاپشده به دست حضرتعالی رسید؟
هنگامی که من دیدم هنوز در دست چاپ بود و به صورت جزوههایی به دستم رسید. بعد از اینکه بهصورت کتاب گردآوری شد، کتاب را فرستادند و اتفاقاً آن را دو بار خواندم؛ یعنی یک بار بهصورت جزوه و یک بار بهصورت کتاب.