دیالکتیک جنگ 12 روزه و امنیت ملی
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
در یادداشت پیشین این ستون، مطابق رویهای که بعد از توقف جنگ 12روزه در پیش گرفتیم به بررسی یکی دیگر از نظریههای ممکن، درخصوص ابعاد و تاثیرات این جنگ پرداختیم و وجوه و اشکالی از تطابق نظریه دیالکتیک را در نسبت با حوزههای مختلف زیست جامعه ایران و پدیداری جامعه صهیونیستی از نظر گذراندیم؛ ضمن آنکه ذکر شد؛ در پی این جنگ، رد پای نظریه دیالکتیک را در همه حوزههای ساختار حاکمیتی و نظامی و رسانهای و اجتماعی و اقتصادی میتوان جستوجو کرد و هر دو طرف جنگ بر اساس تحلیلهای موجود، تأثیرات عمیقی برای محاسبات جدید امنیت ملی خود پذیرفتند و نقاط قوت و ضعف راهبردهای امنیتی هر دو طرف تا حدود زیادی بعد از این جنگ در قالب یک جنگ چند وجهی و ترکیبی آشکار شده است. اگر این تأثیرات(امنیتی) را در قالب یک نمای کلی و سپس به صورت جزئیتر بررسی کنیم صورتی خاص از یک وضعیت خاص برای دو طرف به وجود میآید که وضعیت ایران و سپس وضعیت رژیم صهیونیستی را حول سه محور «نقاط قوت آشکار شده»، «نقاط ضعف آشکار شده» و در نهایت «تغییرات احتمالی در راهبرد امنیت ملی» میتوانیم بازگو کنیم.
نقاط قوت آشکار شده ایران در گستره جنگ 12روزه شامل: 1- قدرت بازدارندگی موشکی و پهپادی 2- توانایی تحمیل خسارت به داخل اسرائیل 3- مقاومت و تابآوری در برابر حمله غافلگیرانه است و در نقطه مقابل، نقاط ضعف آشکار شده قرار دارند که شامل: 1- آسیبپذیری زیرساختها در برابر حملات دقیق 2- ضعف در پدافند هوائی برای مقابله با نسل جدید تهدیدها 3- وابستگی اقتصادی که در زمان جنگ تشدید میشود.
بدیهی است که با استفاده از تجارب به دست آمده ارزشمند این 12روز، تغییرات احتمالی در راهبرد امنیت ملی به وجود بیاید از جمله: 1- سرمایهگذاری بر روی پدافند چندلایه و مدرنسازی نیروی هوائی 2- تقویت جنگ الکترونیک و ضداطلاعات 3- پراکندگی جغرافیایی تاسیسات حیاتی و توسعه «شهرهای موشکی» زیرزمینی 4- تلاش برای کاهش انزوای منطقهای از طریق دیپلماسی فعال.
به همان میزان اسرائیل نیز در سه محیط تعریف شده نقاط ضعف و قوت و اعمال تغییرات امنیتی، به بررسی خود روی آورده که این موضوع بازگوکننده تاثیرات دیالکتیکی جنگ 12روزه است.
نقاط قوت آشکار شده شامل: 1- برتری اطلاعاتی، هوائی و فناوری 2- هماهنگی عملیاتی عمیق با ایالات متحده 3- توانایی اجرای حملات پیچیده و نفوذ به عمق خاک ایران است و همچنین نقاط ضعف آشکار شده این رژیم نیز شامل سه مورد میتواند باشد: 1- ناتوانی در نابودی کامل برنامه هستهای یا موشکی ایران 2- آسیبپذیری سرزمینی به رغم گستره پدافند چندلایه و بسیار پیشرفته رژیم صهیونیستی در برابر حملات دقیق موشکی ایران 3- اثربخشی محدود دکترین «تسلط هوایی» برای کسب پیروزی قاطع.
همچنین رژیم صهیونیستی نیز چون ایران با برآورد نقاط ضعف و قوت خود، قطعا رو به تغییرات احتمالی در راهبرد امنیت ملی میآورد که میتواند شامل موارد متنوعی با توجه به نتایج جنگ باشد؛ از جمله 1- تداوم تاکید بر حملات پیشدستانه و عملیاتهای ویژه 2- تقویت همپیمانیهای منطقهای و بینالمللی 3- توسعه بیشتر قابلیتهای جنگ سایبری و هیبریدی 4- تقویت حوزه رسانهای جهت سلطه بر افکار عمومی جهانی و منطقهای با در نظر گرفتن قابلیتهای فکری هر منطقه 5- تمرکز بر موضوعات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و محیط زیستی داخل ایران و گسستن اتحاد و انسجام و همدلی مردم و ایجاد آشوبهای قومیتی و...
چشمانداز آینده
جنگ ۱۲ روزه یک «نقطه عطف» در محاسبات امنیتی منطقه ایجاد کرد. مهمترین درس آن، تأیید حیاتی بودن «توان بازدارندگی» بود؛ بهگونهای که نشان داد تنها زمانی یک کشور میتواند امنیت خود را تضمین کند که بتواند هزینه سنگینی را به متجاوز بالقوه تحمیل نماید. این واقعه نشان داد که رویکردهای به ظاهر موفق رژیم اسرائیل در مقابله با گروهها، در برابر یک دولت متمرکز با توان موشکی قابل توجه، کارایی ندارد.
همچنین در چشمانداز (آینده) به احتمال زیاد، شاهد مسابقهای تسلیحاتی با تمرکز بر فناوریهای نوین خواهیم بود. ایران سرمایهگذاری بر روی پدافند چندلایه، نیروی هوائی مدرن و جنگ سایبری را تشدید خواهد کرد؛ در حالی که اسرائیل به توسعه قابلیتهای خود برای نفوذ به عمق دفاعی ایران و به مقابله با زرادخانه موشکی آن ادامه خواهد داد. در این میان، دیپلماسی میتواند به عنوان یک ضربالاجل راهبردی برای ایران عمل کند تا از تشدید فشارها و احتمال درگیریهای آینده بکاهد.
یکی از مهمترین تأثیرات جنگ ۱۲ روزه تاثیر بر محاسبات امنیت ملی ایران و رژیم صهیونیستی است که توانست تحولاتی را در دکترین امنیت ملی ایران به وجود بیاورد که میتوانیم آن را «گذار از حالت دفاعی به بازدارندگی تهاجمی» بنامیم. این «گذار» بر روی سه مؤلفه امنیتی (بازدارندگی، عمق استراتژیک و پدافند) استوار است و به ترتیب تغییرات ایجاد شده شامل: توسعه دکترین ضربه متقابل قطعی، تبدیل جغرافیای مقاومت به عمق استراتژیک و حرکت به سمت «پدافند فعال پویا» است که هر کدام دارای پیامدهای راهبردی خاص خود هستند.
مؤلفه امنیتی بازدارندگی دارای پیامد ایجاد ترس از تلافی سریع و گسترده در ذهن دشمن هست. مؤلفه عمق پیامد ایجاد لایههای متعدد تهدید برای اسرائیل را رقم میزند و مؤلفه پدافند، پیامد ترکیب دفاع سایبری، الکترونیک و موشکی را به همراه دارد.
تحلیل محاسبات جدید ایران
تحلیل محاسبات امنیتی جدید در راستای دکترین بازدارندگی تهاجمی ایران گویای نکاتی است که چنین میتوان آنها را بر شمرد:
محور مقاومت به عنوان ضریب امنیتی در این دکترین دارای جایگاه ویژهای با ویژگیهای خاص است از جمله تبدیل گروههای مقاومت به «عمق استراتژیک متحرک» ایجاد توازن قوا از طریق تهدید نامتقارن و کاهش هزینههای امنیتی با برونسپاری بخشی از بازدارندگی
در تحلیلهای موجود، اقتصاد به عنوان جبهه امنیتی بسیار مؤثر شناخته میشود که صورتهای عینی و ملموس به خودش میگیرد؛ از جمله توسعه «اقتصاد مقاومتی جنگطولانی» و ایجاد شبکههای مالی مستقل از سیستم جهانی و خودکفایی در تولید مهمات و تسلیحات کلیدی.
فناوری به عنوان عرصه نبرد وجه سوم تحلیلی محاسباتی برای ایران است که در آن سرمایهگذاری روی موشکهای هایپرسونیک، توسعه جنگ سایبری و الکترونیک و همچنین ایجاد سپر دفاع سایبری چندلایه دیده شده است.
در نقطه مقابل با توجه به دیالکتیک شناخته شده تحلیل محاسباتی جدیدی برای رژیم صهیونیستی نیز وجود دارد:
شکست پارادایم امنیتی سنتی موضوعی هست که ناکارآمدی دکترین «حاشیه امن» را به تصویر کشید و بیاثر شدن برتری هوائی مطلق را به تصویر کشید؛ همچنین این شکست (پارادایم امنیتی سنتی) لزوم بازتعریف مفهوم «پیروزی» در جنگهای جدید را برای رژیم صهیونیستی ایجاد کرد.
ضرورت تغییر در راهبرد دومین تحلیل محاسباتی جدید برای رژیم صهیونیستی هست که حرکت به سمت «دفاع چندلایه یکپارچه» و نیاز به سرمایهگذاری در پدافند هوائی پیشرفته را همراه با لزوم توسعه توانمندی برای جنگهای چندجبههای تا کید دارد.
تحلیل SWOC امنیت ملی پس از جنگ
نقاط قوت (Strengths) ایران: توان موشکی با دقت و برد عملیاتی- عمق استراتژیک منطقهای- مقاومت و تابآوری داخلی.
نقاط ضعف (Weaknesses) ایران: محدودیت در پدافند هوائی پیشرفته- آسیبپذیری اقتصادی در جنگطولانی وابستگی فناوری در برخی حوزهها.
فرصتها (Opportunities) ایران: بازتعریف معادلات امنیتی منطقه- توسعه همکاریهای امنیتی با قدرتهای نوظهور- انتقال فناوری از طریق همپیمانان.
چالشها (Challenges) ایران: تحریمهای شدید تسلیحاتی- فشار بینالمللی برای محدودسازی برنامه موشکی- رقابت تسلیحاتی منطقهای.
با فرآیند تحلیلی که صورت گرفت و شناختی که از جنگ ترکیبی در حوزه امنیتی وجود دارد میتوان سناریوهای امنیتی آینده را در قالب سه سناریو مجزا واکاوی کرد:
سناریو اول: تثبیت بازدارندگی است که تداوم وضعیت موجود با هزینههای متوازن و شکلگیری «تعادل وحشت» جدید و کاهش احتمال درگیری تمامعیار از ابعاد وجودی این سناریو هست.
سناریوی دوم: تشدید رقابت تسلیحاتی با مؤلفههای مسابقه تسلیحاتی در حوزههای جدید و توسعه سامانههای ضد موشک پیشرفته و افزایش بودجههای دفاعی دو طرف قابل طرح است.
سناریوی سوم: گسترش به عرصههای جدید با استفاده از انتقال رقابت به فضا و سایبر و همچنین جنگ اقتصادی تمامعیار و انجام نبرد اطلاعاتی و روانی گسترده میتواند شکلی از جنگ ترکیبی را در قالب چند وجهی به خود بگیرد.
شاخصهای سنجش جدید امنیت ملی
این شاخصها در دو شاخص کمی و کیفی میتوانند بازگوکننده اثر دیالکتیک جنگ 12روزه باشند.
شاخصهای کمی: مشتمل بر تعداد سامانههای پدافندی عملیاتی، درصد خودکفایی در تولید مهمات و سرعت واکنش در بحرانها است.
شاخصهای کیفی: سطح تابآوری ملی، عمق همکاریهای امنیتی منطقهای و میزان نوآوری در فناوریهای دفاعی را مطرح میکند.
به طور کلی نگاه راهبردی بر جنگ ۱۲ روزه موجب تحول در محاسبات امنیت ملی طرفین جنگ را بر اساس آنچه که نسبت به نظریه دیالکتیک گفته شد به وجود آورد که برای ایران (تأیید کارایی راهبرد «بازدارندگی از طریق تهدید»، ضرورت توسعه «قدرت هوشمند» ترکیبی و لزوم تقویت «تابآوری همهجانبه»)را به همراه داشت و برای رژیم صهیونیستی(لزوم بازنگری در «دکترین امنیتی بن گوریون» و ضرورت توسعه «بازدارندگی چندلایه» و همچنین نیاز به «راهبرد امنیتی جامعتر») را برجسته ساخت.
این تحولات نشان میدهد که محاسبات امنیت ملی ضمن آنکه از «خطی و قابل پیشبینی» به «پیچیده و پویا» تغییر یافته و نیازمند نگرش سیستمی و همهجانبه در قالب جنگهای ترکیبی و ادراکی است.
ادامه دارد