کد خبر: ۳۲۲۶۱۹
تاریخ انتشار : ۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۵

نظام سرمایه‌داری؛ ستون پنهان جزیره فحشای اپستین (نگاه)

مترجم: سید محمد امین آبادی
پس از آن که کمیته نظارت مجلس نمایندگان آمریکا مجموعه‌ای کامل از مکاتبات «جفری اپستین» در طول سال‌ها را منتشر کرد؛ دوباره پرونده این مجرم جنسی در صدر اخبار آمریکا جای گرفته است. نگاه نادری که این پرونده درباره دنیای واسطه‌گری قدرت در میان نخبگان آمریکا ارائه می‌دهد بسیار جذاب است. مانند اکثر ثروتمندان، اپستین و همدستانش آشکارا معتقد بودند که بالاتر از قانون هستند و اغلب درباره طرح‌های باج‌گیری خود به صراحت صحبت می‌کردند. «دیوید دِین»، در مطلبی برای «امریکن پراسپکت» استدلال کرده که اپستین در اصل داستانی درباره مصونیت نخبگان از مجازات برای جنایاتشان است. او شواهد مربوط به حلقه قاچاق انسان که اپستین اداره می‌کرد و شمار بی‌پایان ثروتمندانی که در آن دخیل بودند را ارائه می‌دهد و سپس نتیجه می‌گیرد: «یک مجموعه جنایت که توسط یک مرد ثروتمند انجام شد، تا بالاترین سطوح سیاسی و اقتصادی امتداد یافت و دهه‌ها تقریباً بدون مجازات باقی ماند.»
ابعاد جنائی پرونده اپستین مهم است، اما به نظر می‌رسد تمرکز «دیوید دِین»، روی این جنبه، نکته‌ای اساسی را نادیده می‌گیرد: بسیاری از کارهایی که اپستین انجام داده بود کاملاً قانونی بود. سازمان قاچاق انسان اپستین کاملاً وابسته به «صنعت مدیریت ثروت» بود. او از این صنعت برای به دست آوردن سرمایه لازم درجهت ساختن شبکه‌اش استفاده کرد و همچنین از همین طریق فعالیت‌های خود را از چشم مقامات پنهان نگه داشت و هیچ‌کدام از اقدامات، سوءاستفاده از این صنعت نبود؛ این دقیقاً همان شیوه‌ای است که صنعت مدیریت ثروت برای آن طراحی شده است. همچنین این کارها سوءاستفاده از قانون هم محسوب نمی‌شود، زیرا قوانین آمریکا و قوانین بین‌المللی عمداً به گونه‌ای تنظیم شده‌اند که با سازوکارهای این صنعت سازگار باشند.
«دیوید دِین»،  به‌طور گذرا اشاره می‌کند که «منبع ثروت اپستین» از طریق گرفتن اختیارنامه کامل بر دارایی‌های «لِس وکسنر» تاجر و میلیاردر یهودی آمریکایی بوده است؛ «از محل آن، مقدار زیادی پول برداشت می‌کرد». اما این جمله به‌راحتی می‌تواند به‌عنوان کنایه‌ای برای «دزدی» فهمیده شود. در واقع، اپستین مدیر شخصی دارایی‌های وکسنر بود و این برداشت‌های او از وجوه «وکسنر» در صنعت مدیریت ثروت کاملاً امری عادی- و حتی مورد انتظار- است.
«متیو استوارت» یکی از مدیران ثروت، به «چاک کالینز»، نویسنده کتاب «احتکارکنندگان ثروت»، می‌گوید: «ما کارکنانی هستیم که دستگاهی را اداره می‌کنیم که منابع را از۹۰ درصد جامعه به  یک درصد آن هدایت می‌کند و از اینکه سهم خود را از این غنیمت‌ها برداریم، کاملاً راضی بوده‌ایم.» از آنجا که سرمایه‌داران برای پنهان کردن ثروت خود به استراتژی‌های پیچیده حقوقی و مالی متکی هستند، وابستگی‌شان به تخصص «مدیران ثروت» روزبه‌روز افزایش یافته است. «بروک‌هارینگتون» در کتاب خود تحت عنوان «Offshore» در این باره می‌نویسد:
«بسیاری از اَبَر ثروتمندان اسرار سیاسی حساس و مهمی از نظر مالی، حقوقی و شخصی دارند. همان‌طور که یکی از مدیران ثروت سوئیسی که با او مصاحبه کردم گفت، مشتریان باید به‌طور استعاری در برابر شما برهنه شوند و همه چیز را درباره خود به شما بگویند. زیرا تمام اطلاعات خصوصی آنها در مورد ثروتشان و استراتژی‌های حقوقی-مالی مورد نیاز برای محافظت از آنها تأثیر می‌گذارد.»
دلایلی وجود دارد که نشان می‌دهد شاید اپستین از برخی از همین اسرار شخصی برای دسترسی به ثروت «وکسنر» استفاده کرده باشد، اما به همان اندازه دلایلی وجود دارد که حقیقت را بسیار پیش‌پا افتاده‌تر نشان می‌دهد. «هارولد لوین»، مدیر ثروت پیشین وکسنر، حدس می‌زند که اپستین کنترل املاکی را به دست گرفت که وکسنر با سهام شرکت خریده بود؛ چون دیگر بانک‌ها مالک آن‌ها نبودند، هیچ سند و مدرک و ردی باقی نمی‌ماند که نشان دهد اپستین با این دارایی‌ها چه کرده است. «جری مریت»، منبع دیگری نزدیک به وکسنر، توضیح حتی ساده‌تری ارائه می‌دهد. 
مریت به یاد می‌آورد که یک بار از «وکسنر» پرسیده بود چرا اپستین این‌قدر دستمزد بالایی می‌گیرد. مریت می‌گوید: وکسنر در پاسخ به این سؤال فقط گفت: «چون من بیشتر از آنچه در تمام عمرم بتوانم خرج کنم پول دارم.» و بعد ادامه داد: «لس وکنسر اختیار تمام اموالش را به اپستین داده بود».
 در پرونده «اپستین» باز هم با همان الگو در دنیای مدیریت ثروت روبه‌رو هستیم: افراد و خانواده‌های بسیار ثروتمند مدیریت سرمایه‌های خود را به چند وکیل و حسابدار بانفوذ می‌سپارند؛ کسانی که می‌توانند از موقعیت خود سوءاستفاده کرده و حقوق‌های گزافی دریافت کنند. اما سرمایه‌داری فقط تأمین‌کننده سرمایه اولیه برای عملیات اپستین نبود. بلکه یک سازوکار کامل حقوقی و مالی هم فراهم کرد که به او کمک می‌کرد قربانیان را پیدا کند و معاملات خود را پنهان کند. «توماس وُلشو» جامعه‌شناس در مقاله‌ای در مجله«رفتار انحرانی» اشاره می‌کند که در ابتدا «اصلی‌ترین شیوة اپستین برای دسترسی به قربانیان بالقوه این بود که از فعالیت‌های خیرخواهانه استفاده می‌کرد تا به مؤسساتی که به جوانان خدمات ارائه می‌دهند راه پیدا کند.»
 به طور خاص به نظر می‌سد اپستین از ثروت عظیم خود برای اعمال نفوذ در سازمان‌های جوانان که بر کودکان در معرض خطر مالی تمرکز داشتند، سوءاستفاده کرده و سپس از نابرابری ثروت برای کنترل آن‌ها بهره برده است. این گام طبیعی برای اپستین بود، چرا که مدیران ثروت اغلب با سازمان‌های خیریه همکاری می‌کنند تا فرار مالیاتی کنند. «وُلشو» می‌نویسد «شبکه قاچاق جنسی اپستین با فعالیت‌های مشاوره‌ای او در زمینه فرارمالیاتی تأمین مالی می‌شد، جایی که او عمدتاً به ثروتمندان کمک می‌کرد تا از پرداخت مالیات بر فروش و یا ارث بردن دارایی‌ها و درآمدهای خود اجتناب کنند».
اپستین همچنین از تخصص خود برای ساختن سپر حقوقی این شبکه استفاده کرد؛ چیزی که در یکی از شکایت‌های فدرال چنین توصیف شده بود: «یک زیرساخت مالی پیچیده که شامل ده‌ها حساب بانکی در مؤسسات مختلف بود؛ بسیاری از این حساب‌ها به نام نهادهای شرکتی‌ نگهداری می‌شدند که هیچ هدف تجاری مشروعی نداشتند و به‌نظر می‌رسد صرفاً برای تسهیل فعالیت غیرقانونی قاچاق جنسی ایجاد شده بودند».
فعالیت خود اپستین، البته، غیرقانونی بود. اما زیرساخت‌هایی که او برای پنهان کردن آن استفاده می‌کرد- شبکه‌های پیچیده شرکت‌های صوری و ذی نفعان مرموز، که معمولاً در حوزه‌های قضائی خارج از کشور با قوانین مالیاتی و گزارش‌دهی ضعیف قرار داشتند- کاملاً قانونی بودند. این‌ها همان سازوکارهای قانونی هستند که اکثر یک درصد ثروتمندترین‌ افراد جامعه برای اجتناب از پرداخت مالیات و دیگر مقررات قانونی استفاده می‌کنند.
برای درک اینکه این استراتژی‌ها تا چه حد در میان سرمایه‌داران عادی شده است، کافی است برخی از مکاتبات اپستین با ثروتمندان را بخوانید. به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۳، «توماس پریتزکر»، از چهره‌های بانفوذ و ثروتمند خانواده «پریتزکر»، با اپستین تماس گرفت وقتی که «پنی پریتزکر»، دخترعموی او، به دلیل پنهان کردن ۸۰ میلیون دلار از دارایی‌های خود از دولت خبرساز شد. توماس خطاب به اپستین نوشت: «به‌وضوح در زندگی قبلی‌ام کار اشتباهی کرده‌ام که حالا باید با این مزخرفات سر و کله بزنم. من به او هشدار داده بودم.»
اگرچه این تبادل نظر ممکن است به نظر بی‌ارتباط با جنایات اپستین برسد، اما مفهوم ضمنی آن اهمیت دارد. «آرون بریک»، مدیر ارشد صنعت مدیریت ثروت، می‌نویسد: «خانواده پریتزکر فقط هتل نساختند بلکه آن‌ها نقشة راه حفظ ثروت چندنسلی را ساختند که امروزه هر میلیاردری آن را مطالعه می‌کند... آنها شبکه‌ای از تراست‌ها را را در جهان در 50 سال پیش ساختند که نحوه تفکر اَبَر ثروتمندان آمریکا دربارة حفظ دارایی‌های خانوادگی را متحول کرد.»
به عبارت دیگر، گفت‌وگوی توماس با اپستین فقط مکالمه‌ای بین آشنایان نبود؛ بلکه گفت‌وگویی بین دو متخصص صنعت مدیریت ثروت بود که درباره اینکه «پنی پریتزکر» در پنهان کردن دارایی‌هایش به اندازه کافی موفق نبوده است، همدردی می‌کردند. بنابراین، در حالی که اپستین احتمالاً از باج‌گیری و دیگر طرح‌های غیرقانونی برای فرار از مجازات جنایاتش استفاده کرده است، استراتژی اصلی او- مدیریت ثروت خارجی- نه تنها قانونی بود، بلکه بخشی اساسی از سرمایه‌داری مالی مدرن به شمار می‌رود. اگر چپ‌ها بخواهند از پرونده اپستین برای بحث درباره مصونیت نخبگان استفاده کنند، آن بحث باید با استراتژی‌هایی آغاز شود که ثروتمندان برای پنهان کردن دارایی‌های خود به کار می‌برند و کاملاً این استراتژی‌ها در نظام سرمایه‌داری قانونی است.
منبع: مجله آمریکایی ژاکوبین