انقــلاب شهیــدان
سرود صبح رهایی شبیه نمنم باران
چه روح صاف و نجیبی دمیده در دل انسان
وسیع و روشن و عاشق ستارهپوش و معطر
بزرگوار و مقاوم طلایهدار و مسلمان
چقدر شعر سرودند شاعران؛ متعهد
به یاد خاک فلسطین برای رُستن انسان
و زندگی چه عجیب است مثل یک گل تنها
که توی باغ شکفته پر از اسارت و عصیان
بگو به آینه این شاهد نگاه و نیایش
کرانههای غزل را که سوخت از تب و هذیان؟
من آن مسافر تنها قطار خسته راهم
کنار ریل نشسته به انتظار عزیزان
و قلب من به تناوب برای قدس تپیده
مرا بخوان به سفر قدس؛ ای شقیقه و شریان
هنوز منتظرم من در ایستگاه پر از مه
که کوله بار ببندیم سمت غزه و لبنان
همایشی است مجلل نظام وصل و ولایت
چه انقلاب عظیمی است انقلاب شهیدان
ونوس جامیپور