اخبار ویژه
از ده برابر کردن قیمت ارز تا طلبکاری درباره FATF و CFT
پس از تصویب الحاق به کنوانسیونCFT در مجمع تشخیص مصلحت نظام، رسانهها و عناصر غربگرا همچنان آدرس غلط میدهند و خسارتهای تحمیلی خود به کشور را پای منتقدان برجام و FATF مینویسند.
دراین توئیتها دقت کنید:
-«تعلل در CFT؛ خسارتی که هیچ محاسبهای جوابگو نیست. سرنوشت کنوانسیون CFT: ۱۵ مهر ۹۷ تصویب در مجلس؛ قیمت دلار: ۱۶ هزار تومان.
۹ مهر ۱۴۰۴ تصویب در مجمع؛ قیمت دلار: ۱۱۶ هزار تومان.
فاصله: ۷ سال/ خسارت: غیرقابل اندازهگیری.
-«۲۲ سال فرصت بود مذاکرات هستهای نتیجه دهد تا امروز با چراغ دنبال نماینده ترامپ نگردید و او اعتنا نکند. ۲۴ سال فرصت بود FATF حل شود تا در لیست سیاه نباشید. ۷ سال فرصت بود CFT تصویب شود تا امروز بیفایده نباشد. اقلیتی که نه دیپلماسی میداند و نه منافع ملی و هزینهاش را یک ملت میدهد».
-«تصویب cft در مجمع تشخیص مصلحت حتی هزارتومان روی قیمت دلار اثرگذاری نداشت. وقتی کاری رو در موقع لازم انجام ندهید، هم چوب را میخورید هم پیاز».
-«فرصتسوزی به قیمت عمر مردم ایران. روزی که شینزو آبه نخستوزیر وقت ژاپن اومد تهران و حامل پیامی از مقامات آمریکایی برای توافق بود دلار زیر ۱۶ هزار تومان بود. امروز که عراقچی در به در و کشور به کشور دنبال میانجی برای توافق با آمریکا میچرخه دلار از ۱۱۶ هزار تومان هم عبور کرده است.
همچنین سایت غربگرای عصر ایران نوشت: «عدم تصویب CFT و لوایح مرتبط با آن در ایران، باعث شد ایران در لیست سیاه مراودات بینالمللی بانکی قرار گیرد و نتواند همانند سایر کشورها از تراکنشهای متعارف مالی بهرهمند شود. بنابراین به روشهای جایگزین روی آورد که به گفته کارشناسان مختلف، این روشها، هزینه تعاملات اقتصادی ایران را بین 15 تا 25درصد بالا برد. هنوز برآورد رسمی و دقیقی از میزان خسارت و عدمالنفع مردم ایران در اینباره منتشر نشده است ولی تخمین زده میشود که در 7 سال اخیر بین 120 تا 200 میلیارد دلار خسارت به اقتصاد ایران وارد شده است».
درباره این تحلیلهای تحریفآمیز باید به چند نکته اشاره کرد و سؤالاتی را مطرح کرد.
- آیا اگر CFT در مهر 1397 تصویب میشد و ایران تعهدات ضدامنیتی این کنوانسیون را میپذیرفت، دلار 16 هزار تومان باقی میماند؟ مگر تصویب 40 بند از 41 بند مندرج در برنامه اقدام CFT حتی به اندازه یک ارزن، بر لغو تحریمها یا ثبات قیمت ارز اثر گذاشت که تصویب بند 41 تاثیری داشته باشد؟ مهر 97 ترامپ از برجام خارج شده بود و چون دولت روحانی همهچیز را به برجام موکول و شرطی کرده بود بنابراین قیمت دلار در همان چند ماهه اردیبهشت تا مهر، چهار برابر شد! بنابراین ربط قیمت ارز به CFT نامربوط و عوامفریبانه است. باید توجه داشت که قیمت ارز در هشت سال دولت معطل روحانی، از 3300 تومان تا 33 هزار تومان هم صعود کرد (ده برابر) و نهایتا به قیمت 25 هزار تومان تحویل دولت بعدی شد. علت در بیعملی دولت بود.
- این هم که ادعا شود «۲۲ سال فرصت بود مذاکرات هستهای نتیجه دهد تا امروز با چراغ دنبال نماینده ترامپ نگردید و او اعتنا نکند. ۲۴ سال فرصت بود FATF حل شود تا در لیست سیاه نباشید»، یک فرار به جلو از جنس سر فرو بردن کبک زیر شن و برف است. غربگدایان باید پاسخ دهند سرنوشت توافق 22 سال قبل (سعدآباد و بروکسل و پاریس) چه بود، جز اینکه به اذعان روحانی، تروئیکای اروپایی بدعهدی و فریبکاری کردند؟ همین طور است سرنوشت توافق دوران احمدینژاد با دولت اوباما به میانجیگری برزیل و ترکیه که با کارشکنی طرف آمریکایی مواجه شد؛ سرنوشت عبرتآموز برجام و دبه کردن اروپا و آمریکا؛ و حتی سرنوشت دولت شهید رئیسی برای تبادل زندانیان و انتقال 7 میلیارد دلار پول بلوکه ایران از سئول به قطر.
فقط وطنفروشان مزدور آمریکا میتوانند این روند را انکار کنند و مدعی شوند که 22 سال فرصت مذاکره توسط ایران از بین رفت! همچنان که یک دهه همکاری یکطرفه با FATF موجب نشد حتی یک تحریم از دو هزار تحریم ضدایرانی کاهش پیدا کند و حال آن که برخی اطلاعات مهم ایران در اختیار دشمنانش قرار میگرفت.
- در مورد سفر شینزو آبه نخستوزیر وقت ژاپن به تهران در سال 1398، باید از غربگرایان پرسید که پس از خروج یاغیگرانه ترامپ از برجام و تضییع حقوق ایران و طرح 13 شرط متوهمانه برای توافق، مذاکره با ترامپ چه اعتباری داشت؟ این موضوع آنقدر واضح بود که حتی آقای روحانی مشتاق مذاکره تصریح کرد مذاکره دوباره با کسی که توافق و قول و قرار موجود را زیر پا میگذارد، دیوانگی است. نکته قابل تامل اینکه گذر ایام نشان داده ترامپ اساسا نه قائل به مذاکره و توافق محترمانه است و نه توافق حتی با شرکا و متحدان را محترم میشمارد. با این وصف، مدعیان توافق با او، حتما یک کلاهبردار بیچشم و رو را که حتی متحدانش قابل اعتماد نمیدانند، بزک میکنند.
- در موضوع عدمالنفع و ضررهای ادعایی ناشی از عدم تصویب CFT باید یادآوری کرد که همین رقم بازی و آمارسازیهای جعلی درباره برجام هم ادعا میشد اما به جای چند صد میلیارد دلار پول بلوکه و سرمایهگذاری خارجی ادعایی، تشدید فشارهای اقتصادی و شرطیسازی اقتصاد اتفاق افتاد؛ همچنانکه از دل دروغ سرمایهگذاری دو هزار میلیاردی، خیانت ترامپ و همدستی با نتانیاهو برای حمله به ایران پدید آمد و ننگ همراهی در عملیات فریب ترامپ و نتانیاهو برای همیشه بر پیشانی مزدوران غرب باقی خواهد ماند.
- و نکته آخر اینکه بانیان خسارتهای برجام ادعا میکردند با ادعای این توافق همه تحریمها به شکل ابدی لغو میشود و چند صد میلیارد دلار پول به کشور میآید. اما وقتی کار برعکس شد، شرطهای جدیدی مانند تصویب FATF و CFT و پالرمو و توافق آب و هوائی پاریس و برجام موشکی و... را پیش کشیدند و معلوم شد که چاه ویل تعهدات و نابودی منابع قدرت کشور حد یقفی ندارد!
همکاری وطنفروشان با اسرائیل برای فریب افکار عمومی ایران
«اسرائیل، عملیات گستردهای در فضای مجازی علیه ایران راهاندازی کرده؛ از ایجاد هزاران حساب جعلی و بهکارگیری تکنیکهای دیپفیک و لشکر سایبری در شبکههای اجتماعی، تا تأمین مالی مستقیم این پروژه».
این خبر را روزنامه صهیسونیستی هاآرتص درباره وجود شبکهای مجازی برای تبلیغ سلطنتطلبان و توجیه حملات اسرائیل علیه ایران فاش کرد و نوشت: این شبکه از سوی اسرائیل تأمین مالی و مدیریت میشود.
هاآرتص در گزارش خود نوشت: تحقیقات گسترده تیم ویژه The Marker با همکاری هاآرتص، پرده از حمایت مالی و برنامه ویژه برای پشتیبانی از ادعاهای رضا پهلوی برای آینده ایران برداشته است. این دومین گزارش ویژه هاآرتص در این زمینه است.
بر اساس این گزارش، از زمان شروع جنگ در غزه و پس از سفر پهلوی، یک عملیات آنلاین به عنوان بخشی از یک کمپین گستردهتر اسرائیل برای تأثیرگذاری بر گفتمان رسانههای اجتماعی آغاز شد که شامل کمپینهایی به زبانهای انگلیسی و آلمانی نیز میشود. به گفته پنج منبع که مستقیماً از این پروژه اطلاع دارند، فارسیزبانانی برای این عملیات استخدام شدند. سه نفر از این منابع ارتباط بین این پروژه و این کمپین خاص را تأیید کردند.
به گفته این منابع، این کمپین شامل حسابهای جعلی در پلتفرمهایی مانند X و تلگرام و اینستاگرام بود و از ابزارهای هوش مصنوعی برای کمک به انتشار روایتهای کلیدی، ساخت پیامها و تولید محتوا استفاده میکرد. به گفته دو نفر از این منابع، تلاشهایی نیز برای تقویت پستهای گاملیل، حامی رضا پهلوی در اسرائیل و وزیری از حزب لیکود بنیامین نتانیاهو، وجود داشت. با توجه به اینکه این عملیات به طور غیرمستقیم با پول مالیاتدهندگان تأمین مالی شده، خشم برخی از مقامات اسرائیلی برانگیخته شده است.
کمپین مذکور در پلتفرمهایی و در مقاطع حساس مانند آشوب ۱۴۰۱ و حمله نظامی اسرائیل شدت گرفته است. حتی برخی از این حسابهای جعلی پیش از حمله به زندان اوین از آن اطلاع داشته و به تجمع مقابل اوین دعوت میکردند.
این پروژه پس از دیدار رضا پهلوی با «گیلا گاملیل» وزیر علوم کنونی و از چهرههای اطلاعاتی پیشین اسرائیل، طراحی و عملیاتی شده است.
کمپین دفاع از سلطنت، پهلوی را ترویج میکند و متکی بر «آواتارها» یا شخصیتهای جعلی است که در رسانههای اجتماعی خود را بهعنوان شهروندان ایرانی جا میزنند. اینها اولین بار توسط محققان رسانههای اجتماعی کشف شدند.
رضا پهلوی و عدهای دیگر از اطرافیانش در اوایل سال ۲۰۲۳ به اسرائیل سفر کردند. به گفته منابعی که با هاآرتص و د مارکر(رسانه اقتصادی هاآرتص) صحبت کردهاند، پس از این سفر و از زمان شروع جنگ در غزه عملیاتی آنلاین بهعنوان بخشی از یک کمپین اسرائیلی برای تأثیرگذاری بر رسانههای اجتماعی آغاز شد.
هاآرتص با بیان اینکه شک دارد تبلیغ رضا پهلوی با اتکا بر منابع دولتی، برای اسرائیل بصرفد میافزاید: پسر دیکتاتور پهلوی که از حمایت اسرائیل و آمریکا برخوردار بود، بار سیاسی پدرش را به دوش می کشد، پدری که به دلیل فساد، سرکوب سیاسی و شکنجه مخالفان شناخته میشد.
رز زیمت، از مؤسسه مطالعات امنیت ملی مستقر در تلآویو این، رابطه گیلا گاملیل با رضا پهلوی را نه از نوع دیپلماسی بلکه استفاده تبلیغی میداند و معتقد است که این کار اشتباه است چراکه ایرانیان، سلطنت نمیخواهند.
پیش از هاآرتص، محققان آزمایشگاه شهروندی دانشگاه تورنتو، کمپین اسرائیلی برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایرانیان را بررسی کردهاند و کاوشهای هاآرتص در ادامه تحقیقات آزمایشگاه شهروندی تورنتو است. بنابر تحقیق این مرکز در مورد حمله اسرائیل به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲ روزه، کمپین به پا شده برای فروش این حمله به عنوان رهایی از زندان از سوی اسرائیل هدایت شده بود. شبکه پیشبرد. این عملیات مغزشویی در سال ۲۰۲۳ ایجاد شد اما تقریباً تمام فعالیتهای آن از ژانویه ۲۰۲۵ آغاز شده و ادامهدار.
در گزارش اخیر آزمایشگاه شهروندی تورنتو درباره کارفرمای این شبکه آمده است: فرضیهای که بیشترین همخوانی را با شواهد موجود دارد، این است که یک سازمان نامشخص دولتی اسرائیل، یا یک پیمانکار فرعی که تحت نظارت دقیق آن کار میکند، مستقیماً این عملیات را هدایت میکند.
در گزارش هاآرتص درباره حمله به زندان اوین و تحقیقات آزمایشگاه شهروندی دانشگاه تورنتو آمده است: پس از حمله، حسابهایی که ویدئو را منتشر کردند و دیگر حسابهای شبکه شروع به تشویق ایرانیان برای رفتن به زندان برای «آزادی اعضای خانواده» کردند. آزمایشگاه شهروندی نتیجه گرفت که این کارزار با هدف ایجاد ناآرامی بود که میتوانست به بیثبات کردن ایران کمک کند. پستهای دیگری از این نوع نیز در شبکه دیگری که توسط اسرائیلیها منتشر شد، یافت شد. حتی قبل از حمله به زندان، پیامها و ویدئوهایی در آن راستا پس از شروع جنگ در X پست شده بودند. یک کاربر نوشت: «تهران بیدفاع است»، در حالی که دیگری پیشنهاد کرد که مردم شهر باید به بانکها هجوم ببرند و پول خود را برداشت کنند. در اولین روزهای جنگ، یک گروه هکر طرفدار اسرائیل به یک بانک ایرانی مرتبط با سپاه پاسداران حمله کرد.
هاآرتص در پایان گزارش خود نوشته است: برخی از حسابهای جعلی فارسیزبان که توسط آزمایشگاه شهروندی افشا شدهاند، ردپایی از مشارکت خود در کمپین دومی که از اسرائیل نشأت گرفته است، نشان میدهند. در این جا و آن جا، کاربران جعلی نیز از هشتگ رضا پهلوی استفاده میکنند، عکسها و سخنرانیهای پسر شاه را به اشتراک میگذارند و خواستار بازگشت سلطنت پهلوی میشوند.
از پوست خربزه مذاکره تا فشار سیاسی بر پزشکیان
رأیدهندگان به پزشکیان انتظار دارند او با شفافیت، برنامهای روشن و مدون برای ادامه مسیر آینده کشور ارائه دهد.
نشریه تجارت فردا، از نشریات وابسته به اصلاحطلبان، ضمن طرح این سؤال که آیا عمر سیاسی مسعود پزشکیان به پایان رسیده است؟، نوشت: «مسعود پزشکیان از زمان آغاز ریاستجمهوریاش در تیر ۱۴۰۳، با بحرانهای متعدد و پیشبینینشدهای مواجه شده که اگرچه در ایجاد آنها نقشی نداشته، اما شیوه مدیریتش، عیار حکمرانی او را نشان داده است. او با وعده رفع تحریمهای اقتصادی، تنشزدایی بینالمللی و گسترش آزادیهای اجتماعی، اعتماد طبقه متوسط را جلب کرد و در رقابتی تنگاتنگ با حدود ۳ میلیون رأی اختلاف نسبت به سعید جلیلی، رئیسجمهور شد. با این حال، ناکامی در تحقق وعدههای مهم، او را در برابر حامیان و مخالفانش، در موضع ضعف قرار داده است.
آقای پزشکیان در موضعگیریهای اخیر با صراحت از ناتوانی دولت در تأمین منابع مالی سخن گفته و به موانع داخلی و خارجی بر سر راه اداره کشور اشاره کرده، اما این توضیحات برای رأیدهندگان کافی نبوده و آنها انتظار دارند او با شفافیت، برنامهای روشن و مدون برای ادامه مسیر آینده کشور ارائه دهد.
در حال حاضر مسعود پزشکیان در حوزههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بینالمللی با چالشهای اساسی مواجه است. در عرصه خارجی، عملکرد دولت چهاردهم حتی ضعیفتر از دولتهای پیشین بوده است. برخلاف وعده تنشزدایی، ایران گرفتار جنگ شد و تحریمها نهتنها رفع نشد، بلکه با فعالسازی اسنپبک قدرت و شدت گرفت. برجام نیز که در دولت سید ابراهیم رئیسی باقی مانده بود، در دولت مسعود پزشکیان به پایان رسید. سفر پزشکیان به مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر ۱۴۰۴ نیز بدون دستاورد پایان یافت و پیشنهادهایی مانند دیدار با دونالد ترامپ به نتیجه نرسید. این ناکامیها، مهمترین وعدههای انتخاباتی پزشکیان را به پاشنه آشیل او تبدیل کرده و او را در برابر طبقه متوسطی که به امید تغییر به او رأی داده بودند، در موضع دفاعی قرار داده است.
با این توضیف به نظر میرسد آینده سیاسی پزشکیان به مراتب دشوارتر از گذشته خواهد بود. او با بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، تشدید تحریمها، و نارضایتی عمومی مواجه است. اگر نتواند در کوتاهمدت راهکارهایی عملی برای کاهش فشارهای معیشتی و بازسازی اعتماد ازدسترفته ارائه دهد، جایگاهش بیش از پیش تضعیف خواهد شد. با وجود سه سال باقیمانده از عمر قانونی ریاستجمهوری، ادامه وضع موجود میتواند به مرگ اعتباری و پایان زودهنگام عمر سیاسی او منجر شود. پرسش کلیدی این است که آیا پزشکیان میتواند با مدیریتی مؤثر و خلاقانه، ابتکار عمل را بازپس گیرد یا دورانش به مدیریت بحرانها و دفع فشارها محدود میماند.
سرنوشت او در این بزنگاه تاریخی رقم میخورد؛ جایی که باید بین شفافیت و سکوت، پذیرش مسئولیت یا فرافکنی، یکی را انتخاب کند. تغییر مسیر واقعی و طرح صادقانه مسائل با مردم با هدف احیای امید یا حرکت کردن در مسیر فعلی که از او سیاستمداری تشریفاتی و رئیسجمهوری تزئینی میسازد».
یادآور میشود برخی غربگرایان و افراطیون مدعی اصلاحات، پوست خربزه دلخوشی به مذاکره را زیر پای دولت گذاشتند و یک سال فرصت تدبیر و طراحی مستقل از مذاکره را از آقای پزشکیان دریغ کردند. اما همانها حالا که بنبستی در مقابل دولت ساختهاند، از پزشکیان میخواهند فرافکنی کند و کارشکنی آمریکا و اروپا را به نظام نسبت بدهد و استعفا کند تا آنها بتوانند ادامه مأموریت وطنفروشانه خود را با بهانهای جدید پی بگیرند.