دعوای موسی بن نصیر با طارق بن زیاد
بعد از جریان تئودمیر طارق با نیروهایی که داشت برای فتح طلیطله، پایتخت گوت (شهری در اسپانیا)، حرکت کرد و از کوههای سیرا مورنا که یکی از رشته کوههای اصلی در اسپانیا است که مانند دیواری بین منطقه جنوبی اندلس و گشتاله قرار گرفته است خودش را به طلیطله رساند اما آنجا متوجه شد که بیشتر ثروتمندان گوت با اموال و آثار مقدس دینی خود به سوی شمال فرار کردهاند البته خانوادههایی از بازماندگان پادشاه سابق که تاریخ نویسان اسپانیایی از آنان به عنوان خائنان یاد میکنند که در طلیطله باقی مانده بودند و تعدادی از یهودیان و طبقات فقیر مسیحی دیگر کسی در شهر باقی نمانده بود.
یهودیان در این شهر نیز مانند بقیه شهرها به عرب كمك بسیار کرده و آنان را به گنجینهها و ذخایر طلیطله راهنمایی کردند.
بعد از اینکه طارق پایتخت را تصرف کرد به ساکنان این شهر نیز امان داده و اجازه داد کلیساها برای پیروان گوت و مردم روم باز بمانند و کشیشها همچنان عهدهدار انجام وظایف دینی و تعلیم آیین مسیحیت باشند و احبار یهود عهدهدار امور معبدها و مسائل دینی یهودیان شدند.
طارق برادر پادشاه سابق یعنی اوباس را که در این تاریخ ریاست کلیساها را به عهده داشت حاکم این شهر کرد.
مقری مینویسد: طارق در خزانههای شاهان گوت در این شهر ۱۷۰ تاج پادشاهی که با جواهر آلات آغشته شده بودند و رطلهای (قنطار یکای جرمی به مقدار نیم من یا ۱۲ اوقیه است. رطل در هر نقطه جرم معینی داشته ولی معمول آن معادل ۱۲ اوقیه یا ۸۴ مثقال است) سنگهای قیمتی چون در یاقوت، زبرجد و هزار باد شمشیر سلطنتی و ظرفهای طلا و نقره که به حصر و وصف نمیآید بهدست آورد.
طارق پس از این که به پایتخت سر و سامان داد و حاکم مشخص کرد اشراف و بازماندگان گوت را تعقیب کرد و به طرف شمال لشکرکشی کرد. او پس از عبور از گاله و لیون (سومین شهر بزرگ در شرق فرانسه) باقی ماندههای گوت را در همهجا سرکوب کرد فقط آن تعدادی که به مناطق کوهستانی و قلعهها فرار کرده بودند را نتوانست سرکوب کند. بنا به گفته بعضی از مورخین طارق تا مرز خیخن کنار خلیج بسکنیه که امروز با نام کانتابریا نامیده میشود در کناره اقیانوس آتلانتيك لشکرکشی کرد. بعد هم دوباره به طلیطله برگشت.
در این زمان موسی نائب السلطنه هشتاد ساله که خبر این فتحها را شنیده بود به طارق فرمان جدیدی داد که او را از ادامه لشکرکشی و فتوحات دیگر منع کرد و به او دستور داد که منتظر رسیدن او بماند و گویی تهدیدی نیز در جهت مخالفت با این دستور به او شده بود.
در اینکه چرا موسی بن نصیر طارق بن زیاد را پس از این همه پیروزیها متوقف کرده و توبیخ نموده است دلائل بسیاری ذکر شده است از جمله:
الف) حسد و رشك بر اینکه افتخار همه فتوحات به نام یکی از افسران و زیردستان او تمام شود و نه به نام او.
ب) ترس از اینکه در مناطق شمالی که با سلسله کوههای پیرنه و هوای سرد و نامتناسب برای عرب و خطر رویارویی با نیروهای دیگر احتمالاً جان مسلمانان در خطر جدی قرار گیرد برای او که مرد بسیار با تدبیر و احتیاط کاری بوده موجب اتخاذ این تصمیم شده است.
به هر حال موسی بن نصیر با ۱۰ هزار عرب و ۸ هزار بربر یعنی هجده هزار سپاهی در کشتیهایی که به این منظور دستور داده بود ساخته بودند در ماه رمضان سال ۹۳ (ژوئیه ۷۱۲م) وارد الجزیره شد و کونت ژولیان از او استقبال کرد و با کمک و راهنمایی ژولیان به شهر شذونه حمله برد و پس از تصرف آن به قرمونه که از قلعههای مستحکم آندلس بود حمله کرد و آن را تصرف نمود و از آنجا به اشبیلیه که مهمترین بندر و مرکز تجارت آندلس بود حمله کرد و پس از يك ماه محاصره آنرا به تصرف درآورد و از آنجا به مارده که بر کنار رودخانه یانه و پایه کوهستانهای طلیطله بود حمله کرد.
و در آخر رمضان سال ۹۴ روز عید فطر فتح نمود و چون مسيحيان شهر شورش کرده بودند و مسلمانان آن شهر را کشته بودند موسی پسرش عبدالعزیز را با لشکری فرستاد تا آن را قهراً فتح کند او تعدادی از آنها را کشت و تعدادی هم به شهر لبله یا نیبلا و باجه فرار کردند و عبدالعزیز آنها را هم فتح کرد و به شهر اشبیلیه برگشت.
سپس موسی بن نصیر در شوال سال ۹۴ هـ. از مارده به طلیطله رفت و خود را در طلیطله جایی که طارق بن زیاد بود رساند. طارق با احترام و تجلیل بسیار در بیرون شهر به استقبال او آمد ولی مورد بیمهری و اهانت موسی قرار گرفت حتی بعضی تاریخنویسان گفتهاند او را با تازیانه کتک زد و بعد هم از منصب خود برکنارش کرد. ولی پس از مدتی کوتاه مورد بخشش و عفو قرار گرفت و به مقام سابق خود بازگردانده شد، و این بار این دو فرمانده عرب با لشکری قوی به سوی شمال شرقی شبه جزیره حرکت کردند.