قناعت، کلید رستگاری
منصور حسینی
حقیقت قناعت، اطمینان به قسمت مقدر و رضایت به قضای الهی بهویژه در امور مالی و مراعات اعتدال در مصرف و اجتناب از افراط و اسراف است.
مفهوم قناعت و ارزش و اهمیت آن
واژه قناعت از ماده «قنع» در لغت، به معنای رضایت انسان به قسمت مقدر و روزی مقسم از سوی خدا است: قَنَع: رضی بما قُسِمَ له. البته برخی آن را رضایت به کم و اندک یا به معنای اکتفا کردن به اندک از آنچه مورد نیاز انسان است یا اکتفا کردن به اندک و ضداسرافکاری تعبیر کرده اند.
از همینرو برخی در تعریف اصطلاحی آن گفتهاند: قناعت، رضایت به کم و حسنتدبیر معاش است بدون دوست داشتن زیاده از حد زندگانی و اعتدال است.
قناعت در اصطلاح اخلاق اسلامی صفتی نفسانی است که با تکرار و تمرین در انسان بهصورت ملکهای در میآید که باعث راضی شدن به چیز کم و نگه داشتن نفس از زیادهخواهی میشود.
به نظر میرسد که قناعت اسم جامع برای فضائل اخلاقی دیگر است. از همینرو برای تحقق قناعت لازم است تا شاخصها ومؤلفههای دیگری تحقق یابد تا انسان به حقیقت قناعت دست یابد و متخلق بدان شود؛ زیرا قناعت در تفسیر تبیینی معصومان(ع) ناظر به اموری است که در ساختار «یقین، شکر، صبر، عدالت، عزتنفس» و مانند آنها تحقق مییابد؛ چراکه تا انسان به یقین نسبت به مشیت حکیمانه و عادلانه الهی نرسد، مطمئن به مقدرات و قسمت و راضی به قضای الهی نمیشود؛ چنانکه بدون شکر حقیقی یا صبر در مصیبتها یا عدالت و اعتدال در مصرف، یا روحیه بینیازی و صرفهجویی و مانند آنها نمیتوان سخن از ملکه یا شاکله قناعت در شخصی کرد؛ همچنین لازم است برای تحقق امر قناعت از بسیاری از امور چون «اسراف، تبذیر، حرص» و مانند آنها رها شد تا این صفت و خصلت در انسان تحقق یابد.
چنانکه گفته شد، قناعت اسم جامع است که فضائل و مکارم اخلاقی دیگری را تحت زیرشاخههای خود قرار میدهد یا با آنها همپوشانی دارد؛ بنابراین، میتوان گفت که تحقق قناعت به تحقق فضائل و مکارم است که از جمله آنها «شکر» است. از همینرو امیرمؤمنان على(ع) میفرماید: أشكَرُ الناسِ أقنَعُهُم و أكفَرُهُم لِلنِّعَمِ أجشَعُهُم؛ شاكرترين مردم، قانعترين آنهاست و ناسپاسترين آنان از نعمتها، آزمندترين آنها.(بحارالأنوار،
ج ۷۷، ص ۴۲۲، حدیث ۴۰ ) بنابراین، قناعت صفت و خصلتی نفسانی و باطنی است که آثار آن در ساحات گوناگون از جمله اقتصادی بروز و ظهور میکند تا جایی که نفس قانع، به مقدار حاجت و ضرورت از نیازهای مادی اکتفا میکند؛ زیرا قانع بیش از هرچیز، فقط به خداوند متعال متکی بوده و به هرچه در اثر قدر و قضای الهی در اختیار دارد، راضی است و با عزت نفس و آبرومندی زندگی میکند و هیچگاه چشمداشتی به دیگران نداشته و از نداشتن امور مادی و کمبودها اندوهگین یا حسرتزده نمیشود.
پيامبر خدا(صلىاللهعليهوآله) در تفسیری ضمن ارزشگذاری نسبت به قناعت، طمع یعنی درخواست چیزی که مستحق آن نیست را ضد قناعت دانسته و طمعکار را بدترین امت خویش در برابر قانع معرفی میکند و میفرماید: خِيارُ اُمَّتي، القانِـعُ و شِرارُهُمُ، الطامِعُ؛ بهترينان امّت من، قناعتكنندگان و بدترينان آنها، طمعكاران هستند.(كنز العمّال: ۷۰۹۵ )
اصولا دستیابی به حیات طیب در دنیا و خصوصا در آخرت تنها برای کسانی است که دارای مکارم اخلاقی باشند و متخلق بدان شده و شاکله شخصیتی و ملکات ایشان بدان آراسته شده باشد. امیرمؤمنان على(ع)- در پاسخ به سؤالی از آيه «فلنحيينّه حياة طيّبة»- فرمود: هِي، القَناعَةُ؛ مقصود از حیات طیبه و زندگی پاک و گوارا، قناعت است.(نهجالبلاغة: حكمت ۲۲۹ )
همچنین آن حضرت میفرماید: طوبى لِمَن ذَكَرَ المَعادَ و عَمِلَ للحِسابِ و قَنِعَ بالكَفافِ و رَضِيَ عنِ اللّه؛ طوبی و خوشا به حال كسى كه به ياد قيامت باشد و براى روز حساب كار كند و به كفاف زندگى قانع و از خدا خشنود باشد.(نهجالبلاغة: حكمت ۴۴)
به نظر میرسد که این چهارگانه با هم ارتباط و پیوند استواری دارند و نمیتوان از قناعت سخن گفت و شخص را فاقد ذکر معاد و آخرت یا عمل برای آن یا فاقد رضایت به قضا و قدر الهی دانست. امیرمؤمنان على(ع)- درباره خبّاب بن اَرَت ـ فرمود:يَرحَمُ اللّه ُ خَبّابَ بنَ الأرَتِّ؛ فلقد أسلَمَ راغِبا وهاجَرَ طائعا و قَنِعَ بالكَفافِ و رَضِيَ عنِ اللّه ِ و عاشَ مُجاهِدا؛ خداوند خباب بن اَرَتْ را بيامرزد؛ كه با رغبت مسلمان شد و با طيب خاطر هجرت كرد و به كفاف زندگى قانع و از خدا خشنود بود و مجاهد زيست.(نهجالبلاغة: حکمت ۴۳ )
مؤمن باید خود را به مکارم اخلاقی از جمله قناعت بیاراید و این کار را با تمرین و تلقین انجام دهد؛ زیرا تخلق به مکارم اخلاقی از جمله قناعت بسیار دشوار است و قناعت جزو معدود مکارم اخلاقی است که کمتر کسی بدان آراسته میشود؛ از همین رو برای تخلق به آن باید مجاهدت کرد؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: ألهِمْ نفسَكَ، القُنوعَ؛ قناعت را به نفس خود، تلقين كن.(بحارالأنوار، ج ۷۸، ص ۹، حدیث ۶۴)
انسانی که از حقیقت مکارم اخلاقی بهرهمند شده، اهل قناعت است؛ امام على(ع) میفرماید: نِعمَ الحَظُّ، القَناعَةُ؛ قناعت، نيكو حظ و بهرهاى است.(غررالحكم: ۹۸۸۷)
از نظر آموزههای قرآن، طمع و حرص نسبت به امور مادی و دنیوی، جزو زشتترین خصلتهای آدمی است که نهتنها انسان را به دنیاگرایی وا میدارد، بلکه آرامش و اطمینان را از او میگیرد تا جایی که همواره در خوف و حزن نسبت به آینده و گذشته است. بنابراین، لازم است تا انسان جلوی طمع و حرص را با خصلتی چون قناعت بگیرد. امیرمؤمنان على(ع) میفرماید: انتَقِمْ مِن حِرصِكَ، بالقُنوعِ، كما تَنتَقِمُ مِن عَدُوِّكَ، بالقِصاصِ؛ از حرص خود با قناعت، انتقام بگير، همچنانكه از دشمنت با تقاصّ، انتقام مىگيری.(غررالحكم: ۲۳۳۹)
فرق طمع و حرص در این است که طمع نسبت به چیزی است که ندارد و استحقاق داشتن آن را نیز ندارد؛ اما حرص نسبت به چیزی است، آن را دارد، ولی بیشتر از آن میخواهد که استحقاق داشتن آن را نیز ندارد. از این رو در هر دو حال شخص مستحق نیست؛ اما یکی نسبت به اصل و دیگری نسبت به زیادت آن. بنابراین، قانع کسی است که به داشتهها بسنده میکند و نسبت به بیشتر آن حرص نمیزند.
کسی که قناعت به داشتههایش داشته باشد، شاه است و نیازی به دیگری ندارد؛ چنانکه امام على(ع) میفرماید: كفى بالقَناعَةِ مُلكا و بِحُسنِ الخُلقِ نَعيما؛ قناعت پادشاهی است و خوش اخلاقی نعمت.(نهجالبلاغة: حکمت ۲۲۹)
بیگمان قناعت به داشتههای کم، انسان را اهل توکل میکند و اعتماد به خدا را در شخص به نمایش میگذارد؛ بنابراین، مؤمن باید خود را با قناعت، به مقام احسانی برساند که جزو مکارم اخلاقی است. امیرمؤمنان(ع) میفرماید: ما أحسَنَ بالإنسانِ أن يَقنَعَ بالقَليلِ و يَجودَ بالجَزيلِ!؛ چه زيباست براى انسان كه به اندك بسازد و فراوان ببخشد!(غررالحكم: ۹۶۶۰)
از آثار قناعت عفت است که خود از فضائل و مکارم اخلاقی است که خدا در قرآن اهل عفت و عفاف در هر ساحتی از جنسی و مالی و مانند آنها را ستوده است. کسی که اهل قناعت باشد، اهل عفت بلکه پاکی و پاکدامنی است؛ چنانکه امیرمؤمنان(ع) میفرماید: مَن قَنِعَت نفسُهُ، أعانَتهُ علَى النَّزاهَةِ و العَفافِ؛ هر كه نفْسش قانع باشد، او را در پاكى و خويشتندارى يارى رساند.(غررالحكم: ۸۶۶۳) امام باقر(ع) در بیان سنت و سیره عملی امیرمؤمنان(ع) و قناعت طبعی ایشان میفرماید: أكَلَ عليٌّ(ع) مِن تَمرٍ دَقَلٍ. ثُمّ شَرِبَ علَيهِ الماءَ، ثُمّ ضَرَبَ على بَطنِهِ، و قالَ: مَن أدخَلَهُ بَطنُهُ النارَ فَأبعَدَهُ اللّه ُ، ثُمّ تَمَثَّلَ:
فَإنَّكَ مَهما تُعطِ بَطنَكَ سُؤلَهُ
و فَرْجَكَ نالا مُنتَهى الذَّمِّ أجمَعا؛
على(ع) مقدارى خرماى دَقَل تناول كرد و سپس روى آن آب نوشيد و بعد دستى بر شكم خود زد و فرمود: هر كه آتش وارد آن كند، خدا او را دور گرداند. آنگاه به اين بيت تمثّل جُست: تو هر گاه خواهش شكم و شرمگاهت را برآورى/ منتهاى نكوهش و رسوايى را به بار آورند.(كنزالعمّال: ۸۷۴۱ - دَقَل: پستترين نوع خرما؛ القاموس المحيط، ج ۳، ص ۳۷۶) امیرمؤمنان على(ع) میفرماید: أنعَمُ الناسِ عَيشا، مَن مَنَحَهُ اللهُ سُبحانَهُ القَناعَةَ و أصلَحَ لَهُ زَوجَهُ؛ خوشترين زندگى را كسى دارد كه، خداوند سبحان قناعت را ارزانىاش دارد و همسرى پاك و شايسته نصيبش گرداند.(غررالحكم: ۳۲۹۵)