کد خبر: ۳۱۷۹۴۶
تاریخ انتشار : ۱۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۲۰:۲۳

حضور پنهان خدا در دل زندگی

علی آبشناس

گاهی انسان گمان می‌کند تنهاست و خدا فراموشش کرده است؛ اما واقعیت این است که حضور خدا همواره جاری است، تنها شکل تجلّی آن را نمی‌شناسیم. دست‌های خدا اغلب در هیئت انسان‌هایی ظاهر می‌شود که خودشان هم از نقش الهی‌شان بی‌خبرند.
به عنوان مثالی قابل درک با چشم‌داشت از منظر انتقاداتی که بر سریال اجل معلق وارد است و صرفا جهت ذکر نمونه درک مفاهیم عامیانه از حضور خداوند در زندگی انسان، سکانسی از فیلم اجل معلق با بازی رضا عطاران نمونه‌ای روشن از این معناست. 
داود که در نقش مردی خسته و دلگیر از زندگی ظاهر می‌شود، با گلایه از نداشتن خودرو مورد علاقه‌اش به اجل معلق تشر می‌زند. در اوج عصبانیت، لگدی به سطل زباله می‌زند و ناگاه با انسانی مواجه می‌شود که در همان سطل مشغول جمع‌آوری پسماند برای فروش است؛ مردی که رنجش از داود عمیق‌تر است. او از خدا می‌خواهد تنها یک دوچرخه برای فرزندش تهیه کند و همسر از دست‌رفته‌اش بازگردد.
اینجاست که داود با دیدن درد دیگری، از خویش عبور می‌کند و با مقداری پول خارجی به یاری او می‌شتابد تا دست‌کم دوچرخه‌ای برای کودک تهیه شود. در همان لحظه، هر دو زبان به شکر خدا می‌گشایند؛ یکی برای دریافت، دیگری برای توانِ بخشیدن.
این صحنه نشان می‌دهد یاری خدا همیشه همان چیزی نیست که ما در ذهن داریم. گاهی او به ما نمی‌بخشد تا ببینیم دیگران چه کمبودهایی دارند؛ گاهی هم ما را در جایگاه یاری‌رسان قرار می‌دهد تا دریابیم بخشش، خودش موهبتی الهی است.
طنز، در اینجا نه‌تنها برای خنداندن که برای باز کردن دریچه‌ای به عمق معنویت به کار می‌آید. در قالب موقعیتی کمیک، فیلم پرده از حقیقتی برمی‌دارد: حضور خدا در زندگی روزمره نه در معجزه‌های خارق‌العاده، که در لحظات ساده‌ انسانی و در دست‌های یاری‌رسان یکدیگر آشکار می‌شود.
از همین‌رو، سینما و هنر اگر با «ذات انسانی»، «کرامات اخلاقی» و «شناخت الهی» درهم بیامیزد، می‌تواند پلی میان طنز و معنویت بسازد؛ پلی که ما را یادآور شود خداوند شنوا، دانا و خیرخواه است و در هر لحظه، بهتر از ما می‌داند چه زمان و چه شکل از یاری را برای بندگانش رقم بزند.
در سنت الهی، «حضور خدا» همیشه جاری و پیوسته است؛ نه محدود به مکان و زمان خاص. او در متن زندگی ماست، حتی اگر ما حضورش را نبینیم یا در لحظه درک نکنیم. گاهی انسان انتظار دارد یاری خدا به شکل مستقیم و آشکار ظاهر شود، در حالی که حکمت الهی بر این است که دست یاری او از طریق بندگان و موقعیت‌های طبیعی و روزمره جلوه کند.
وقتی کسی در سختی قرار می‌گیرد و یاری ناگهانی از جانب فردی یا حتی یک اتفاق ساده نصیبش می‌شود، در حقیقت همان جلوه‌ رحمت و حمایت خداست. بسیاری اوقات کسانی که تصور می‌کنند خدا فراموششان کرده، خودشان ابزار و واسطه‌ رحمت او برای دیگران می‌شوند؛ بی‌آنکه بدانند در طرحی بزرگ‌تر، دارند بخشی از اراده‌ الهی را محقق می‌سازند.
از این منظر، یاری خدا تنها در «حل مشکل شخصی» خلاصه نمی‌شود؛ بلکه در «قرار گرفتن در جایگاهی که بتوانی یاری‌رسان باشی» هم نوعی حمایت و حضور الهی است. او شنوا، دانا و خیرخواه است و می‌داند چه چیزی در چه زمانی برای بندگانش بهتر است. به همین دلیل گاهی تأخیر، تغییر مسیر یا حتی سختی‌ها نیز بخشی از همان یاری پنهان است که بعدها معنا و حکمتش روشن می‌شود.