واقعیت جنگهای پیامبر(ص) (شبهه ها و پاسخ ها)
شبهه: پیامبر(ص) در طول دوران رسالت چند جنگ داشته است؟ و اصولا چرا ایشان میجنگید و این همه جنگ آیا اسلام را به عنوان دین جنگ و خشونت معرفی نمیکند؟
پاسخ: یکی از ترفندهای دشمنان اسلام، در مواجهه با اقبال جوانان به اسلام، جنگطلب و خشونتآمیز معرفی کردن این دین است. در قرآن، دربارة صلح و جنگ آیاتی داریم و بر هرکدام، در شرایط مختلف، تأکید شده است؛ اما با بررسی دقیق آنها، به دست خواهد آمد که اولویت با صلح بوده و جهاد برای رسیدن به صلح تشریع شده است. در اسلام جهاد، شرط «فی سبیل الله» دارد. جهاد فی سبیل الله نیز شرایطی دارد که تمام حقوق انسانی و اخلاقی و اجتماعی و مشابه آن را در خود جای میدهد. این نظام متفاوت با نظامهای جنگ در مکتبهای دیگر است. بر این اساس جنگ نیز نوعی داغ گذاشتن بر درد است و برای زمانی که درمان از طریق دارو کارآیی نداشته و چارهای جز داغ گذاشتن بر درد نباشد، تجویز میشود. به جنگهایی که خود پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در آن حضور داشته در اصطلاح، «غزوه» و به درگیریهایی که بدون حضور پیامبر به وقوع میپیوست «سریه» میگویند. (1) اگرچه منابع، نبردهای عصر نبوی را 27 غزوه و بیش از 38 سریه شمردهاند(2) که نهایتاً جمع آنها 86 نبرد میشود که بر مسلمانان تحمیل شد اما تمام این نبردها در دوران دهساله پس از هجرت به مدینه تا رحلت پیامبر اتفاق افتاده است. بهجز عملیات معروف مانند بدر، احد، خندق، بنیقریظه، خیبر، موته، تبوک و حنین، بسیاری از این غزوهها و سریهها بر پژوهشگران تاریخی ناشناختهاند و همین امر موجب ایجاد سؤال در اذهان شده که چرا باید در طول ده سال بیش از هشتاد جنگ صورت گرفته باشد و از طرفی اسلامستیزان نیز این مسئله را دستاویز خود قرار دادهاند تا دین اسلام را دینی خشونتطلب معرفی کنند. اما دقت عمیق علمی در 66 عدد از این 86 جنگ نشان میدهد که حتی درگیری صورت نگرفته است تا چه رسد به جنگ.
به نمونههای زیر توجه کنید:
یکم: یکی از مشرکین به نام کرز بن جابر فهرى، به نزدیک مدینه آمده و گوسفندان و گلههاى مردم مدینه را مورد حمله قرار داده و آنها را غارت کرد، رسول خدا زید بن حارثه را بر مدینه گماشت و کرز بن جابر را تعقیب کرد و تا اطراف بدر رفت اما کرز گریخته بود و سپس از آنجا بازگشت(3) تاریخنویسان این حرکت را یکی از جنگها نامیدهاند!
دوم: افرادی از قبایل بنی سلیم و غطفان خود را آماده حمله به مدینه کرده بودند، پیامبر بهسوی آنان حرکت کرده وتا محلی به نام قرقره الکدر رسیدند اما دشمن را ندیدند(4) تاریخنویسان این حرکت را یکی از جنگها نامیدهاند!
سوم: پس از جنگ بدر، روزی ابوسفیان به همراه دویست سوار از مکه بیرون آمد و شبانه وارد مدینه شده و با همراهان خود به قبیله بنىنضیر رفتند و اما بنینضیر درب را به روی آنها باز نکردند. بنابراین، نزد سلام بن مشکم رفته و وی اخبار مدینه را در اختیار او گذاشت. ابوسفیان هنگام برگشت مردى از انصار را همراه کارگرش کشت و دوخانه و یک مزرعه را به آتش کشید. این خبر به پیامبر رسید، اصحاب خود را فراخوانده و او را دنبال کردند اما آنانگریختند(5) تاریخنویسان این حرکت را یکی از جنگها نامیدهاند!
چهارم: به پیامبر (ص) خبر رسید که گروه زیادى از بنى سلیم در بَحران گرد آمده و آماده مقابله با مسلمانان شدهاند؛ حضرت با سیصد نفر از صحابه به بحران رفتند اما در آنجا هیچکس نبود و به مدینه بازگشتند.(6) تاریخنویسان این حرکت را یکی از جنگها نامیدهاند!
بنابراین تنها در غزوات بدر، احد، خندق، مصطلق، خیبر، فتح مکه، حنین و طائف درگیری صورت گرفته است(7) البته شایان ذکر است که در خندق و فتح مکه درگیریها بسیار اجمالی است و تنها در هفت غزوه، درگیری به معنای واقعی گزارش شده است. در بنیقریظه نیز درگیری به معنای جنگ صورت نگرفته، ولی ازآنجا که تعدادی در آن کشته شدهاند جزء غزوههای با درگیری حساب کردهایم.(8)
این وضع غزوات است، در سریهها نیز همینطور بوده و بسیاری از آنها به درگیری حتی اجمالی منجر نشده است. اما این تعداد نبرد (چه درگیری صورت گرفته باشد و چه نه) نشان از خشونت در اسلام نیست، زیرا اکثراً از سه حال خارج نیست: یا دفاعی بوده مثل جنگ احد و خندق یا مشرکین کاری کردند که مسلمانان مجبور به مقابله بهمثل شدند مثل بدر و برخی از سریهها پیشگیرانه بوده، یعنی دشمن درصدد حمله بوده و در صورت هجوم آنها، مهارشان مشکل میشد، بنابراین مسلمانان زودتر اقدام کرده و با آنها مقابله کردند مثل خیبر و حنین.(9)
نتیجهگیری
تنها در 20 عدد از هشتاد و اندی غزوه و سریه، جنگ صورت گرفته است و تعبیر هشتاد جنگ صحیح نیست، البته این را هم بیفزاییم که مفهوم جنگ در فرهنگ عرب صدر اسلام با فرهنگ امروزی متفاوت است. در فرهنگ عرب به هر درگیری اعم از کوچک و بزرگ، جنگ اطلاق میشده است. ابوالفرج اصفهانی گزارشی از گفتوگوی دو عرب نقل میکند که میگفتند ما بهجز جنگ بعاث جنگ به معنای جنگ واقعی نداشتیم بلکه با سنگ و چوب همدیگر را میزدیم و اسم آن را جنگ میگذاشتیم.(10) اما امروزه جنگ معانی خاص خود را دارد و هیچگاه به نزاعهای خیابانی و درگیریهای اجمالی بین کشورها جنگ گفته نمیشود. بسیاری از غزوهها و سریههایی که بین مسلمانان و دشمنان آنان اتفاق افتاده است به درگیریهای خیابانی میماند تا جنگ به اصطلاح امروزی و در اکثر آنها تنها در حد تعقیب وگریز اجمالی بوده است. حتی در غزوههای بزرگی مثل خندق و تبوک، درگیری قابلتوجهی دیده نمیشود که تعبیر جنگ در مورد آن صحیح باشد. آنچه به درگیری فراگیر بین مسلمانان و دشمنان آنان منجر شد تنها در نبردهای بدر، احد، بنیقریظه، خندق، موته، هوازن و احیاناً در تعداد انگشتشماری از سریهها بوده است. علاوهبر آن، بنا بر مطالب فوق، برفرض که بپذیریم همه این موارد به درگیری منجر شده است زمانی میتوانیم اسلام، پیامبر اکرم و مسلمانان را به جنگطلب بودن و خشونت متهم کنیم که آغاز جنگ از سوی آنها باشد، ولی بنا بر همان منابع تاریخی این درگیریها یا دفاعی، یا انتقامجویانه یا پیشگیرانه بود.
پینوشتها:
1. حلبی شافعی، ابوالفرج، السیرهالحلبیه، دارالکتبالعلمیه، بیروت، چاپ دوم، 1427ق، ج3، ص 213. 2. ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیرى المعافرى، السیرهالنبویه، تحقیق: مصطفىالسقا و ابراهیمالأبیارى و عبدالحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج2، ص608. 3. همان، ج1، ص:601. 4. واقدی، محمد بن عمر، المغازى، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت، مؤسسهالأعلمى، چاپ دوم، 1409ق، ج1،ص:182. 5. همان ص:181. 6. همان، ص:196.
7. ابن هشام، عبدالملک بن هشام الحمیرى المعافرى، السیرهالنبویه، تحقیق: مصطفىالسقا و ابراهیمالأبیارى و عبدالحفیظ شلبى، بیروت، دارالمعرفه، بىتا، ج2، ص608. 8. مصطفی محسنی، جنگ یا صلح در اسلام، بوستان کتاب، 1399ش، صص181 تا 188. 9. همان، صص 178-188. 10. ابوالفرج اصفهانی، الأغانی، دار احیاء تراث عربى، بیروت، چاپ اول، 1415 ه ق، ج3، ص: 9.
مصطفی محسنی