نبرد سرنوشتساز طارق بن زیاد و رودریک آغاز عصر جدید در ایبریا
بخش پنجم-فائزه ریاحی
شکست رومیان در کارتاژ به از دست دادن سایر بنادر و مراکز آنها در شمال آفریقا به استثنای (سبته یا سئوتا) که تابع دولت گوت اسپانیا بود، منتهی شد.
ولی آنان برای انتقام و بازپسگرفتن مناطق از دست داده با نیروی دریایی مجهزی مرتب به شهرهای بندری حمله و آنها را غارت میکردند، به این ترتیب وضع ناآرام و خطرناکی در مرزهای ساحلی افریقیه به وجود آورده بودند.
به دستور موسی بن نصیر در کنار خرابههای کارتاژ بندری برای ساختن کشتی تأسیس گردید که اولین کارخانه و یا بندر کشتیسازی در تاریخ اسلام است.
موسی بن نصیر توانست بعد از مدتی کوتاه نیروی دریایی مجهز و قوی تشکیل دهد که حمله به جزایر و متصرفات روم در دریای مدیترانه از جمله جزایر «بليار »، «مايوركا»، «سیسیل» و غیره را آغاز کند. مهمترین این جنگهای دریایی حمله به جزیره سیسیل بود که از آن با نام غزوةالاشراف (جنگ بزرگان) یاد میشود به دلیل تعداد بزرگان مسلمانی که در آن شرکت کردند و به این ترتیب تمام جزایر و بنادر را از نیروی دریایی رومیها پاك كرده و دیگر پایگاه دریایی در اختیار آنها باقی نماند به جز شهر سبته در شمال خاك مراكش فعلی که همچنان تابع حکومت گوتها بود و نجیبزادهای به نام كونت ژولیان بر آن حکومت میکرد چون که با وضعیت جغرافیای طبیعی آن که حصاری از کوه اطرف آن را محاصره کرده است این مرکز همچنان در قدرت و نفوذ گوتها باقی مانده بود.
در ماه رجب ۹۲هـ (آپریل ۷۱۱م) و هنگامی که رودريك برای سرکوبی بشكنس به شمال مملکتش لشکر کشیده بود و در آن منطقه درگیر بود، موسی بن نصیر وقت را مناسب دید که آرزوی خود را برای حمله و فتح شبهجزیره ایبریا عملی کند، او برای این کار بزرگ احتیاج به فرمانده و افسری لایق و شجاع داشت که انجام این کار مهم را بر عهده او بگذارد. طارق بن زیاد را که در این تاریخ حاکم طنجه بود برای این ماموریت انتخاب کرد.
طارق از پیش در فتوحات مغرب و حکمرانی بر شهر طنجه که مرکز بسیار حساس و انقلابخیزی بود، لیاقت و ورزیدگی کافی از خود نشان داده بود.
طارق با هفتهزار سپاهی از عرب و بربر روز دوشنبه پنجم ماه رجب ۹۲هـ (۲۷ آپریل ۷۱۱م) از تنگهای که بر تپهای از سنگهایی که به شکل شیر خفته بودند، عبور کرد و تا به امروز این تپه نام او را همچنان بر خود حفظ کرده است و به آن جبلالطارق گفته میشود.
در ساحل از کشتیای که در اختیارش قرار داده بودند، پیاده شد و سپاه خود را با ایراد نطقی پرشور و هیجانانگیز به جهاد و فداکاری دعوت کرد و سپس به طرف غرب و شهر الجزيره آلخسیراس حرکت کرد، تيودومير حاکم این شهر نتوانست در برابر نیروهای شجاع عرب مقاومت کند و شهر تسلیم شد.
شهرهای دیگر با سرعت خبر هجوم عرب را به رودريك پادشاه گوت رساندند و او از شمال مملکت فرمانده سپاه خود ادیکو را برای مقابله با طارق و سپاه عرب اعزام کرد و خود با سرعت به تولیدو پایتخت بازگشت تا با جمعآوری نیروهای بیشتری به مقابله با آنها بپردازد.
طارق با سرعت شهرهای جنوبی را یکی پس از دیگری تصرف کرد و خود را به فورنترا منطقه میانه مثلث جنوبی شبهجزیره رساند.
رودريك با سپاهی عظیم به سوی جنوب حرکت کرد، طارق با اطلاع از آمادگی و تعداد نیروهای رودریک سپاهش را آماده کرد.
اينك طارق و سپاهش در دامنه فورنترا جنوب دریاچه خنده و کنار نهر لکه که امروزه بارباتی کوچک نام دارد و آب آن از کناره غربی شهر قادس به اقیانوس میریزد، با سپاه گوت رودررو شد.
صبحگاه روز ۲۸ رمضان ۹۲هـ (۱۷ ژوئیه ۷۱۱م) رودريك در لباسهای زرین سلطنتی با تاج مرصعی که با جواهرات بسیار تزیین شده بود بر تختی که به وسیله اسبهایی در پوشش دفاعی کشیده میشد به وسط معرکه جنگ آمد و به سربازان و افسران خود فرمان حرکت و حمله داد. در برابر او سربازان عرب با سادگی و تعداد ناچیز ولی با ایمان و اعتقادی بسیار قوی قرار داشتند.
جیبتون میگوید: ظهور پادشاه گوت در میدان جنگ با چنین وضعی مسخرهآور است و انسان را به خنده وامیدارد.
جنگ سه روز ادامه داشت. اختلاف نجیبزادگان و نارضایتی عموم مردم از حکومت گوت از يكسو و کوششهای کونت ژولیان و اوپاس اسقف که در لشکر طارق بودند از سوی دیگر، لحظات آخر عمر رژیم گوت را بر این سرزمین بشارت میداد.
روز چهارم طارق بن زیاد خطبه حماسهزای خود را خواند و جنگ دوباره شروع شد و قبل از غروب آفتاب روز دوم شوال سپاه رودریک به سختی شکست خورد و متلاشی شد.
رودریک تا آخرین نفس در میدان جنگ باقی ماند و کشته شد البته بعضی جاها گفته شده که در حال فرار در رودخانه لکه غرق شده و بقیه افراد سپاهش متفرق شده و به کوهها و قلعهها پناه بردند.