معیارهای تقلید ممدوح و مذموم در قرآن
خلیل آقاخانی
یکی از مباحث مهم در زندگی، موضوع تقلید است؛ زیرا انسان همواره راه رفته دیگران را که به کمالی حقیقی یا تخیلی و توهمی رسیدهاند، مطلوب دانسته و سعی میکند تا با تبعیت و اطاعت از آنان، خود نیز به آن کمال دست یابد و متصف به کمالات شود.
از نظر آموزههای قرآن التزام انسان به شخصی در زندگی و تبعیت و تقلید از او برای دستیابی به کمال میتواند مثبت یا منفی و ارزشی یا ضدارزشی و نیز واجب یا حرام باشد؛ زیرا مثلا تقلید از پیامبران الهی که عاقل عالم عامل و اسوههای حسنه الهی هستند، انسان را به کمال میرساند، در حالی که تقلید از نیاکان غلط کردار یا جاهلان میتواند موجب سقوط انسان و دوری از کمالات حقیقی شود. از همینرو تقلید در آموزههای دینی به عنوان موضوعی مهم مورد توجه و اهتمام بوده است.
نویسنده در این مطلب با مراجعه به تعالیم قرآن برخی از ابعاد مسئله تقلید را تبیین کرده است.
***
حقیقت تقلید و اقسام آن
اصولا انسان به طور فطری به کمالات گرایش و از نقص و عیب گریزش دارد؛ همین امر موجب میشود تا اگر کمالی را در کسی ببیند به وی تمایل و گرایش یابد و محبت خویش را به کمال با محبت به صاحب کمال به نمایش گذارد. اینگونه است که موضوعی به نام «تقلید» پدید میآید که همچون قلادهای، شخص را مهار و مدیریت میکند؛ این محبت به کمال و صاحب کمال، نوعی نفوذ و اقتدار باطنی را موجب میشود:
رشتهای بر گردنم افکنده دوست
میکشد هرجا که خاطرخواه اوست
باید توجه داشت که تقلید در لغت به معنای چیزی را ملازم کسی یا شخصی قراردادن یا گردن نهادن به کاری است. بر همین اساس، تقلید در مراسم حج به معنای قرار دادن علامت و نشانهای بر گردن قربانی است تا معلوم شود برای قربانی حج نذر شده است.(مائده، آیات 2 و 97) بنابراین، کسی که از متخصصی چون پزشک یا مهندس یا مجتهد تقلید میکند و خود را ملزم به عمل مطابق گفتار و فرمان آنان میداند، اهل تقلید است؛ زیرا به اراده اختیاری خویش خواسته است تا دیگری او را به سویی کشاند که از نظر متخصص متعهد لازم است تا چنین عمل و رفتار کند که مفید و سازنده حال اوست. این اطاعت اختیاری از متخصص متعهد امری پسندیده و مقبول در نزد خردمندان است که وحی نیز آن را تایید و تشویق میکند و با امر به «فاسئلوا اهل الذکر» حتی آن را واجب میشمارد.(انبیاء، آیه 7)به سخن دیگر، اصولا حقیقت تقلید چیزی جز تبعیت(ابراهیم، آیه 21؛ بقره، آیات 166 و 167) و اطاعت(احزاب، آیات 66 و 67) از دیگری نیست تا جایی که گفتار و کردار دیگری «سرمشق» میشود و شخص، تمام همت خویش را بدان مبذول میکند تا همانند دیگری فکر و عمل کند؛ زیرا فکر و رفتار شخص را کامل میبیند و از او بیچون و چرا اطاعت میکند. همین امر موجب میشود تا این افراد به عنوان بزرگان، مقلدان را به هر سمتوسو بکشانند. پس اگر «سادتنا و کبرائنا»(بزرگان)، افراد عاقل عالم و مؤمن صالح باشند، انسان به سوی کمال حقیقی میرود؛ وگرنه گرفتار گمراهی و شقاوت ابدی میشود.(احزاب، آیات 66 و 67؛ نوح، آیات 21 تا 24)
به سخن دیگر، افراد با تقلید نشان میدهند که دیگری در کمال یا کمالات به تمام است و میتواند سرمشق نیک آنان باشد تا اینگونه خود به کمال برسند و شاکله شخصیتی تمام و کمالی را کسب کنند. البته ممکن است در این تشخیص به خطا و اشتباه بروند یا حتی در فهم و شناخت مصداق کمال دچار اشتباه شوند، ولی ریشه و خاستگاه تقلید دستیابی به کمالی است که آن را کمال مییابند. بنابراین، گاه اسوه حسنه پیامبری است که خدا معرفی میکند(احزاب، آیه 21) یا بزرگان از اشراف و طبقات ممتاز جامعه یا نیاکان انسان هستند که میتوانند سرمشق خوبی باشند یا نباشند.
به هر حال، کمالگرایی انسان و رهایی از نقص و عیب موجب میشود تا انسان دنبال تقلید برود؛ زیرا همواره راه رفته، آشناتر و قابل دسترسی آسان و از نظری امنتر است؛ از همینرو افراد دنبال دیگری مهم میروند که به نظر آنان در زندگی موفق بوده و کمال یا کمالاتی را کسب کرده و جزو افراد ممتاز جامعه شدهاند.(احزاب، آیات 66 و 67)
از نظر روانشناسی اجتماعی، موضوع «دیگری مهم» یا «دیگران مهم» یک مسئله مهم در ارتباط اجتماعی است که میتواند گاه به مشکل یا معضل اساسی در امور تربیتی تبدیل شود؛ زیرا افراد بهویژه در دوره نوجوانی، دنبال کسانی میروند که از نظر آنها دارای «کمال» هستند و نوجوان با ارتباطگیری و تقلید بر آن است تا خود را به آن کمال برساند. بنابراین، همه ابعاد شخصیت صاحب کمال را مدنظر قرار میدهد. این گرایش میتواند مثبت یا ممدوح باشد؛ زیرا اگر کمال حقیقی باشد و نوجوان تنها در محدوده کمال، گرایش به صاحب کمال داشته باشد و نخواهد همه ابعاد شخصیتی مثبت یا منفی صاحب کمال را بپذیرد؛ چنین گرایش و تقلیدی ممدوح است؛ اما بسیاری از مردم بهویژه نوجوانان در فهم حقیقت کمال و در بسیاری از موارد نسبت به مصادیق کمال، دچار توهم و خطا و اشتباه میشوند و در بسیاری از موارد، حتی اگر کمالی را جستوجو میکنند که حقیقی است، اما بیتوجه به عیوب و نواقص دیگر صاحب کمالی، او را سرمشق تمام و کمال خویش قرار میدهند که اینگونه از تقلید نسبت به «دیگری مهم» میتواند آسیبزا و مذموم باشد.
تقلید میتواند ممدوح یا مذموم باشد؛ زیرا شرایطی لازم است تا تقلید از مصادیق تقلید ممدوح و پسندیده شود که از جمله مهمترین آنها «کمال حقیقی» مبتنی بر عقلانیت فطری و تعبدی عقلانی- عقلایی است.
از نظر آموزههای قرآنی، تقلید میتواند درباره عقاید یا درباره احکام و قوانین باشد که در حقیقت شامل ساحات اندیشه و انگیزه، علم و عمل و نیز دین و دنیا است.
انواع تقلید
همچنین تقلید میتواند نسبت به اشخاص عالم یا جاهل باشد. براساس اصول منطق میتوان چهار وجه از تقلید در میان افراد را تصور کرد که شامل موارد زیر است:
۱- تقلید جاهل از جاهل: این نوع تقلید بیگمان از مصادیق «کوری، عصاکش کور دگر شود» است که عقل و نقل آن را مذموم میداند؛ زیرا چنین تقلیدی موجب دوری از علم و حقیقت و گردش بر مدار جهالت عقلی و علمی و قرارگیری در گرداب هولناک است که انسان را به ورطه نابودی میکشاند؛ زیرا از نظر قرآن، راه نجات انسان در تعقل عالمانه و تفکرات تعقلی است؛ چراکه حتی مراجعه به عالم دانشمند و عاقل برای آن است تا فطرت خفته او را بیدار کرده و نور فطرت را دوباره احیا سازد تا شخص بتواند با تعقل و تفکر، حقیقت را کشف کرده و از آن بهره گیرد تا به کمالاتی برسد که خداییشدن جزو اهداف غایی و اصلی آن است.
۲- تقلید عالم از عالم: عالم کسی است که خود با تعقل و تفکر به حقیقت دست یافته و نسبت به آن صاحبنظر است. اگر صاحبنظری از عالم دیگری تقلید کند که سخن یا عملی را برخلاف تعقل و تفکرش ارائه میدهد، در حقیقت نادیدهگرفتن عقل و فکرش است که بدان علم و یقین پیدا کرده است. البته مشورت علمی با دیگر عالمان امری پسندیده است، اما در نهایت انسان باید «عزم» عمل نسبت به «جزم» اندیشهای داشته باشد که با تعقل و تفکر صحیح بدان رسیده است. بنابراین تقلید عالم از عالم جایز نیست و در فقه اسلامی نیز گفته شده که «تقلید مجتهد از دیگری حرام است.»
۳- تقلید عالم از جاهل: این امر از بدترین مصادیق تقلید است؛ زیرا تقلید عالم و صاحبنظر، از جاهل و نادان علمی و عقلی، نادیدهگرفتن حقیقت و زیرپا گذاشتن عقل و علم است. از مصادیق چنین تقلیدی میتوان به مراجعه صاحبنظران به آرای مردم براساس رای اکثریت است؛ زیرا اگر نظریّات توده مردم برخلاف رأی و نظر تخصّصی خودشان هم باشد، از آن تبعیّت میکنند که چنین تقلیدی بسیار خطرناک و موجب بحرانهای عظیم در میان جوامع بشری است.
۴ـ تقلید جاهل از عالم: بیگمان چنین تقلیدی براساس عقل و نقل، ممدوح است؛ زیرا کسی که درباره موضوعی آگاهی ندارد، باید از متخصّص آن فن پرسش و تبعیّت کند؛ چنانکه بیمار باید به پزشک متخصص و متعهد مراجعه کند؛ یا مردم باید در مسائل شرعی و احکام فقهی به مراجع عظام تقلید مراجعه کنند؛ زیرا تقلید جاهل از عالم به معنای رجوع به متخصّص و کارشناس و خبره است و این مطلب در همه شئون زندگی جریان دارد و امری معقول و مقبول در سیره و سنت عقلایی است.
براساس آموزههای قرآن، سه نوع اوّل تقلید ممنوع است و آیاتی که تقلید را مذمّت میکند، ناظر بر این سه نوع تقلید است. اما قسم چهارم تقلید جایز، بلکه ممدوح و در مواردی واجب است.
البته باید توجه داشت که مقلدان جاهل بلکه حتی عالم عاقل گاه به سبب جبر اجتماعی از دیگران تقلید میکنند.
از جمله میتوان به جبر گفتمانی حاکم بر محیط اجتماعی اشاره کرد که در قالب «گر نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» توجیه میشود. اینگونه است که شخص در محیط گفتمانی حاکم، رفتار میکند در حالی که از نظر عقلی و علمی میداند کاری که انجام میدهد غلط و نادرست بلکه حتی حرام است. جبر حاکم گفتمانی میتواند منکراتی چون بیحجابی یا رباخواری را توجیه کند و مقلدان را به سوی گناه سوق دهد. اما از نظر قرآن، هیچ توجیهی برای جبر گفتمانی و پذیرش آن نیست؛ زیرا از نظر قرآن، جبر استکباری نمیتواند توجیهگر تقلید مستضعفان باشد؛ خواه مستضعف فکری چون نادان علمی باشد، خواه مستضعف گفتمانی که در میان عالمان بروز میکند. بنابراین، شخص نمیتواند به دعوی جبر گفتمانی پیروی خویش از مستکبران را توجیه کند. از همینرو همان عذابی که برای مستکبران است، همچنین برای مستضعفان است.(احزاب، آیات 66 و 67؛ نوح، آیات 21 و 24؛ بقره، آیات 166 و 167) (بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104)
معیارهای تقلید ممدوح یا مذموم
تقلید ممدوح و پسندیده همان تقلید مبتنی بر عقلانیت است. از همینرو اساسیترین معیار در تقلید ممدوح همان عقلانیت فطری- تفکری است(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104) که ریشه آن، همان هدایت باطنی و نوری الهی در انسان است.(طه، آیه 50؛ شمس، آیات 7 تا 9)
دومین معیار در تقلید ممدوح، موضوع هدایت و اهتداء است؛ به این معنا که اگر کسی دارای عقلانیت فطری و نور هدایت باطنی الهی باشد، اهل هدایت و تقوا است؛ زیرا عقل فطری، انسان را به سوی تقوا و اجتناب از فجور و گناه سوق میدهد، در نتیجه او در مسیر هدایت گام برمیدارد و زندگی خویش را براساس سنتها و قوانین دین الهی تنظیم میکند.(بقره، آیه 170؛ یس، آیه 21؛ مائده، آیه 104؛ انعام، آیه 90)
اصولا کسی که اهل عقلانیت فطری باشد، در مواردی که نمیداند، به حکم عقل از خردمند عالم، تبعیت میکند. از همینروست که اهل دوزخ میگویند: اگر گوش به وحی میسپردیم یا تعقل میکردیم اهل دوزخ نمیشدیم.(ملک، آیه 10) خدا در قرآن بارها دو معیار تعقل و اهتداء را به عنوان معیارهای اصلی در تقلید ممدوح مطرح کرده و از تقلید از غیرعقلاء و هدایتنیافتگان بازداشته است.
(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104؛ یونس، آیه 35)
سومین شاخص اصلی در تقلید ممدوح، اطاعت و تبعیت از عالم است؛ زیرا انسان در مجهولات خود به عالم متخصص در همان رشته و علم مراجعه میکند. بنابراین، میتوان گفت که تخصص در امر تقلید بسیار مهم است؛ بنابراین، جاهل و ناآگاه باید در امر خویش به متخصص مربوطه مراجعه کند. در امر دین نیز باید از عالمی تقلید کرد که متخصص در علم دینی و اهلالذکر باشد.
(انبیاء، آیه 7؛ مائده، آیه 104؛ مریم، آیه 43)
آیه «نفر» در قرآن که فرمان میدهد گروهی برای تعلم در اصول دین و تفقه در آن بروند، زمانی معنا مییابد که مردم به آنان مراجعه کرده و از علمشان بهره گیرند تا از گمراهی رها شوند و در مسیر دین و معارف آن زندگی خویش را سامان داده و فلسفه و سبک زندگی را از عالمان دینی و فقیهان بیاموزند.(توبه، آیه 122)
تقلید در اصول دین جایز نیست، بلکه شخص باید با مراجعه به عالمان عاقل متخصص و هدایتیافته، سخنان آنان را بشنود و به عقلانیت فطری مراجعه کرده و زندگی خویش را براساس آن شکل دهد.(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104؛ اعراف، آیات 70 و 71؛ انبیاء، آیات 51 تا 54)
از نظر قرآن، از کسانی در امور بهویژه در معارف و احکام دینی میتوان تقلید کرد که دارای ویژگیهای سهگانه عقلانیت، علمیت و هدایت برخوردار باشند.(همان؛ نحل، آیات 43 و 44)
از مفهوم بسیاری از آیات میتوان این معنا را به دست آورد که تعقل و علم و هدایتیافتگی از مهمترین و اصلیترین شاخصهای تقلید است به طوری که نمیتوان از فاقدان این سهگانه تبعیت و اطاعت و تقلید کرد؛ زیرا خدا از تقلید فاقدان این سهگانه نهی کرده و رجوع جاهلان به فاقدان، از مصادیق کوری عصاکش کوری دیگر دانسته است که ضلالت بر ضلالت است.
از نظر قرآن، اموری موجب میشود که انسان دنبال تقلید کورکورانه و مذموم برود. این موارد عبارتند از: خاموششدن نور عقلانیت فطری و عدم تعقل تفکری(بقره، آیه 170)، جهالت عقلی و سفاهت و نیز جهالت علمی(اعراف، آیه 138؛ کهف، آیات 4 و 5)، تعصب و جهالت قومی و قبیلهای(بقره، آیه 170؛ مائده، آیه 104؛ زخرف، آیات 22 و 23)، رفاهزدگی و گرایش شدید به مواهب دنیوی و زینتهای آن(همان)، استضعاف فکری و اجتماعی(ابراهیم، آیه 21) و شیطنت شیطان و القائات شیطانی(بقره، آیات 168 تا 170؛ لقمان، آیه 21) و مانند آنها.
تقلید مذموم از مستکبران فکری، موجب میشود تا مانع از آزاداندیشی و تفکر شود تا جایی که انسان تحت چنین فضای مسموم گفتمانی تعقل و تفکر و هدایت را کنار میگذارد و تابع فضای گفتمانی جامعه فاسد میشود و مثلا حجاب و نماز را کنار میگذارد و همرنگ جماعت گمراه به سوی دوزخ میرود.
این خطرناکترین تقلیدی است که حتی عاقلان عالم را در معرض خطر قرار میدهد تا جایی که به سبب فضای گفتمانی، فلسفه و سبک زندگی الهی را کنار میگذارند و گرفتار جاهلیتی میشوند که دوزخ دنیوی و اخروی سرانجام آن است.(بقره، آیه 170) از نظر قرآن، تنها کسانی میتوانند از این فضای مسموم و سنگین رهایی یابند که مجاهدانه علیه گفتمان حاکم باطل قیام کنند و برائت بجویند و مجاهدانه پای در میدان جهاد تبیین گذارند و جانفدا شوند.(انبیاء، آیات 53 و 67؛ نحل، آیات 43 و 44) برخی از مردم به توجیه گناه میپردازند و کارهای زشت و منکرات خویش را به خدا نسبت میدهند و میگویند که خدا امر کرده یا خدا به جبر ما را به چنین کاری وادار کرده است، در حالی که خدا هرگز چنین فرمانی نمیدهد و چنین جبری را حاکم نکرده است.(اعراف، آیه 28)