مقایسه مهندسی رسانهای روایت در جنگ 12 روزه
عزیزالله محمدی (امتدادجو)
همانطور که به طرق مختلف در این ستون چند بار اشاره شده است؛ اساس جنگهای بعد از جنگ جهانی دوم مبتنی بر تسلط بر افکار عمومی طراحی میشود که نتایج میدانی و نظامی (نسبت به پیروزی و شکست) با تلقی و باور افکار عمومی تعیین و مشخص میگردد؛ از همینرو بدون استثناء در هر نبرد نظامی پیوست رسانهای نیز برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی (داخلی و جامعه هدف بیرونی) تعیین میگردد که این مهم نشان از اهمیت موضوع رسانه و جایگاه آن در معادلات قدرت دارد.
جنگ 12روزه تحمیلی نیز که در یک سو رژیم صهیونیستی با تمام توان آمریکا و ناتو (اطلاعاتی، تجهیزاتی و عملیاتی) و نیز بعضی از اعراب مرتجع و حتی با استناد به شواهد و مدارک متقن بعضی از کشورهای حوزه خزر حضور داشتند و در سوی دیگر، ایران حضور داشت؛ از همان لحظه اول آغاز این تهاجم دارای وجه جنگ رسانهای گسترده برای تسلط بر افکار عمومی در دو طرف بود که از زوایای مختلف این نبرد (رسانهای) نیز گرچه به شکلهای مختلف در رسانههای دیداری و شنیداری و مکتوب بررسی شده است؛ اما کماکان خیلی از ابعاد این نوع نبرد- که حتی کار به حمله نظامی به استودیوهای پخش نیز کشیده شد- قابل بررسی و تحقیق جهت کشف دامنه نبرد در ایام پیشرو است؛ چراکه اگر این ابعاد (ضعف و قوت) شناسایی و بازگو نشود در بحث روایت رسانهای نمیتواند دست برتر را داشته باشیم؛ به همین دلیل با نگاهی واقعبینانه و براساس حقیقت رویدادهای شکلگرفته رسانهای سعی میکنیم در چند یادداشت مجزا با اولویتبندی به موضوعات به بازخوانی وقایع و سناریوها و تکنیکها و تاکتیکهای رسانهای طرفین بپردازیم.
باید توجه داشت که آتشبس در بعد نظامی محقق میشود اما در بعد رسانهای آتشبس بیمعنی است و جنگ روایت در رسانههای مجازی نهتنها متوقف نمیشود؛ بلکه به طور نمایانی تمام رسانههای طرفین تلاش دارند تا روایت منطبق با منافع خود را به مخاطبین منتقل و اذهان آنها را همسو با خود کنند. مضاف بر فضای مجازی و فعالیتهای گروهی و یا انفرادی کاربران شبکههای اجتماعی، آنچه که در معرض توجه مردم سرتاسر جهان در این ایام و حتی پس از آن بود؛ رسانههای جمعی بودند که میتوان این رسانهها را با توجه به سوگیریهایی که داشتند به چند گروه تقسیم و روش فعالیت آنها را بازگو کرد.
گروه اول، رسانههای داخلی ایران بودند که مسلما شبکه خبر و برنامههای مثل به افق فلسطین، سیاست خارجی، نواسان، ماجرا و برنامههای تحلیلی در شبکههای مختلف طلایه دار جنگ رسانهای در مقابل جبهه دشمن بودند.
گروه دوم، رسانههای رژیم صهیونیستی بودند که بدیهی است از سیاستهای از قبل تعیین شده رژیم صهیونیستی تبعیت داشته باشند و سناریوهای زمانبندیشده را براساس وقایع میدان نظامی به پیش ببرند.
گروه سوم، رسانههای منطقهای هستند که هرکدام به تناسب ظرفیت، اهداف و ویژگیهای خود سعی میکردند با سه رویکرد (حمایت از ایران، حمایت از رژیم صهیونیستی، حفظ تعادل و میانهروی) سناریوها و خطوط خبری خود را به پیش میبردند.
گروه چهارم رسانههای بینالمللی بودند که عموما تحت عنوان جریان رسانه اصلی (سلطه) شناخته میشوند و مسلم است؛ جهت اقدامات و فعالیتهای این رسانهها در جهت بزرگنمایی توان و قدرت رژیم صهیونیستی و تضعیف توان و قدرت ایران بوده و هست.
و اما گروه پنجم، که بیشتر مورد هدف ماست؛ رسانههای فارسی زبان معاند هستند که تبدیل به توپخانه فعال رسانهای علیه افکار عمومی ایران شده بودند و با تقسیم وظیفه بین خود هرکدام به ایفای نقش متفاوت میپرداختند. (ما به این گروه در آینده بیشتر خواهیم پرداخت)
شبکه خائنپرور و وطنفروش«اینترنشنال» شبکه سلطنتی انگلیس BBC شبکه ضدایرانی «منوتو» و شبکه آمریکایی صدایآمریکا که هژمونی غرب را برجسته میکند از میان بیشمار شبکه فارسیزبانی که بر علیه ایران فعالیت میکردند؛ بیشترین فعالیت را همسو با سیاستهای رسانه رژیم صهیونیستی بر علیه ایران بهکار گرفتند و کماکان در ادامه جنگ رسانهای با هدف تاثیر بر افکار عمومی در قالب جنگ نرم و عملیات روانی قرار دارند که یکی از وجوه جنگ چندوجهی را با ویژگی عدم تقارن و توازن علیه ایران را برعهده دارند.
اگر نگاه دقیقی به این پنج گروه رسانهای در دوره 12 روز جنگ داشته باشیم؛ تحلیل استراتژیهای روایتسازی و کنترل اطلاعات بازگوکننده نقش دقیق این رسانهها هست که میتواند ما را به وجه رسانهای جنگ بیشتر پیوند بزند. شیوه کلی تمام رسانههای برشمردهشده بر مبنای تقابل رسانهای بود که طرفین رسانهای تلاش داشتند تا روایت خود را روایت معیار برای جوامع داخلی و بیرونی معرفی کنند و در این معیارسازی برای روایت از تکنیکها و تاکتیکهای مختلف بهره برده شده که قابل مقایسه نسبت بههم میتوانند باشند.
۱. مهندسی روایتهای ایدئولوژیک (کادرسازی و برساخت واقعیت)
- واژگان جهتدار: رسانههای ایرانی مانند صداوسیما و خبرگزاری فارس با اصطلاحاتی چون «دفاع مشروع»، «عملیات غرورآفرین» و «اقتدار ملی» به توصیف حملات ایران پرداختند. در مقابل، رسانههای اسرائیلی مانند هاآرتص و جروزالمپست از واژگانی مانند «حمله تروریستی» و «تهدید جهانی» برای بیاثر نشاندادن اقدامات ایران استفاده کردند.
- نمادسازی: موشکهای ایرانی به نماد «قدرت بازدارندگی» تبدیل شدند، درحالیکه تصاویر ساختمانهای آسیبدیده در اسرائیل به عنوان نماد «قربانیبودن» بازتاب یافت. هشتگهایی مانند «انتقام_سخت» در ایران و Israel Under Attack
(اسرائیل تحت حمله) در سرزمینهای اشغالی به ابزارهای اسطورهسازی تبدیل شدند.
۲. مدیریت زمانبندی اخبار (دستور کارگذاری)
- تأخیر عمدی در اطلاعرسانی: ایران خبر آتشبس را با ۳ ساعت تأخیر اعلام کرد تا روایت «پیروزی مقاومت» را تقویت کند، در حالی که اسرائیل بلافاصله آن را «پیروزی قاطع» خواند و تصاویر موفقیتهای پدافندی را منتشر کرد.
- ترندسازی در شبکههای اجتماعی: هشتگ Ceasefire (آتشبس) در اسرائیل ۴ ساعت زودتر از ایران ترند شد، که نشاندهنده تسلط بر دستورکار رسانهای از طریق زمانبندی دقیق بود.
۳. سانسور و محدودیتهای رسانهای در اسرائیل:
- سانسور نظامی: انتشار هرگونه تصویر از محل اصابت موشکها، پرتاب موشکهای اسرائیلی یا رهگیری موشکهای ایرانی ممنوع شد. حتی فیلمبرداری با دوربینهای واید یا پهپاد از مناطق نظامی جرم محسوب میشد.
- آمار مداخلات: با یک جستوجوی ساده میتوان دریافت که در سال ۲۰۲۴، سانسور نظامی اسرائیل
1۶۳۵ مقاله را کاملاً مسدود و ۶۲۶۵ مقاله را محدود کرد (به طور متوسط ۲۱ مداخله روزانه).
- ممنوعیت گزارشرسانی: در سرزمینهای اشغالی خبرنگاران بینالمللی از پوشش میدانی منع شدند و تنها رسانههای دولتی مجاز به اطلاعرسانی بودند.
۴. استفاده از فناوری برای جنگ روانی
- پروپاگاندای محاسباتی:
- اسرائیل از یک ویدئوی جعلی ساختهشده با هوش مصنوعی درباره انفجار زندان اوین استفاده کرد که در ۳ ساعت ۳ میلیون بازدید کسب کرد.
- الگوریتمهای تقویتکننده: پلتفرم X (توئیتر سابق) با اولویتدهی به محتوای احساسی، روایتهای طرفین را تقویت میکرد.
۵. تقابل روایتها در عرصه بینالمللی
- ضعف ایران در روایتسازی جهانی: رسانههای ایرانی فاقد شبکههای مؤثر چندزبانه (بهویژه عبریزبان) برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی اسرائیل بودند. در مقابل، اسرائیل با استفاده از رسانههایی مانند i24News (انگلیسی، عربی، فرانسوی) روایت خود را جهانی میکرد.
- دوگانۀ غربی/شرقی: ایران بر «مظلومیت منطقهای» و «دفاع مشروع» تمرکز داشت، در حالی که اسرائیل خود را «قربانی تروریسم» و «نماد دموکراسی» معرفی میکرد. تحلیلگران معتقدند اسرائیل به دلیل بحران غزه و وقایع میدانی جنگ و برهم خوردن محاسبتش، نتوانست روایت خود را به طور کامل تثبیت کند.
۶. عملکرد رسانههای داخلی ایران
- نقاط قوت: با این حال، نمایش تصاویر اصابت موشکها به پایگاه نواتیم و تقویت روحیه ملی در مقاطعی مؤثر بود.
- استقامت: عوامل اجرائی شبکه خبر از جمله مجری و گوینده خبر شبکه خانم سحر امامی را شاید برجستهترین نقطه قوت رسانهای ایران میتوان برشمرد که نمادسازی و قهرمانسازی خوبی بلافاصله بعد از حمله رژیم صهیونیستی صورت گرفت. قطعاً بیان حقیقت و گزارشهای صادقانه و متمرکز رسانهای از صداوسیمای ایران در افکار عمومی داخلی و بازتاب آنها در ابعاد منطقهای و بینالمللی به حدی بوده که تصمیمسازان و تصمیمگیران رژیم صهیونیستی را وادار به حمله به رسانه ملی ایران کرد
۷. درسهای کلانی برای آینده
- رسانه به مثابه سلاح استراتژیک: جنگ ۱۲روزه ثابت کرد رسانهها «صف اول دفاع» هستند، نه ابزار حاشیهای. ایران نیازمند سرمایهگذاری در «سامانههای روایتساز» و «دیپلماسی رسانهای» است که اهمیت آن به اندازه سامانههای موشکی است... (ادامه دارد)