پاسخ اَبرههها سجیل است
خدیجه مهدوی
فریاد فروخفته یک ملت بیدار در بطن تاریخ طلوع میکند که دیگر سپیدهدم، نور عادی صبح نیست؛ بلکه شعلهای است که زمین و آسمان را به سماعی آتشین فرا میخواند.
بیستوسوم خرداد ۱۴۰۴ روزی بود که تاریخ چونان عقابی زخمی به آسمان برخاست؛ روزی که ایران، این کوه خاموش و سترگ، چونان آتشفشانی در هیبت طوفان، زمزمههای صبر را به فریاد مقاومت بدل ساخت. دشمن گمان کرد زمین ما را چون خاکستر سرد میبیند اما نمیدانست خاک ما همچون رودخانهای سرخ در رگهای تاریخ میجوشد؛ رودی که هر قطره خون شهیدانش، چونان آتشی است که خاکستر را به شعله اعجاز میکند.
موشکها همچون باران سمّی بر زمین مقدس ما باریدند، پهپادها در آسمان مانند پرندگان سایهگستر مشئوم بهپا کوفتن درآمدند، اما این اقلیم، سرزمین سربلندی است که در خون فرزندانش آبیاری شده و تا ابد سر به آسمان خواهد داشت. صهیونیسم، این مار زخمخورده از تاریکترین اعماق تاریخ، تصور میکرد میتواند با چنگالهای آهنین و زبان دروغ، درخت تنومند مقاومت را از ریشه برکند غافل از آنکه ریشههای این درخت در عمق زمان، در خون و خاک و اذهان میلیونها مرد و زن استوار شده و هرچه در برابر آماس و تندبادها قرار گیرد باز هم بر بلندای افق سر برمیافرازد.
خصم زبون بهخوبی میداند که قدرت واقعی در انفجار گلولهها و آتش بمبها نیست؛ بلکه در سکوت مادری است که زیر خرابههای خانهاش، نجوای دعا و آرامش را به فرزند خردسالش میآموزد؛ در لبخند جوانی که پس از باران درد و رنج، سرشار از امید، پا بر زمین میگذارد؛ در چشمان کودکانی که چون چراغهایی روشن، مسیر فردایی بهتر را مینمایانند.
دشمن هر انفجار را پیروزی میانگاشت، اما نمیدانست خاک ما آغشته به خون شهیدان، نهتنها نمیمیرد، که زندهتر و پُرثمرتر میشود؛ نسلی که شکست را چونان گلی، از باغ تاریخ برچیده است و با هرگام، رجز مقاومت را بلندتر از همیشه میخواند. امروز، رزم تنها در میدانهای خاکی و خونین نیست؛ بلکه در فضای مجازی، در هر کلمه حقیقت، در هر تصویر عدالت، در هر صدای آزادیخواهانه، مبارزه ادامه دارد مبارزهای که با سلاح قلم و اندیشه، زنجیرهای دروغ را میگسلد و درفش حقیقت را به اهتزاز درمیآورد.
و در این میان نوای قدسی سبز قامتان وطن چه زیبا بر منارههای حقانیت بر آوازند که:
خصم زبون این را بدان آنچه در این میدان هویداست نبرد معادله است نه مذاکره!!!
و شکست...
شکست نخستینبار در اذهان رخ میدهد و بعد در صحنه نبرد آشکار میشود؛ چیزی که به عینیت، خود نظارهگر آن هستید.
اما...
اما دلها و اذهان این ملت، چونان کوههای سترگ و ناگسستنی، شکست را به بند کشیده و بر زمین افکندند. گامهای ما، موجی سهمگین است که جهان را دگرگون خواهد ساخت؛ جهانی که عدالت تاج سر آن است و حقیقت، سراج و فانوس خیمهگاهشان. بیشک صهیونیسم در هیاهوی ویرانگر خویش، بانگ سقوطش را میشنود؛ هر بمب، نوای پایان اوست و این ضیافت خون، پایانی تلخ بر کتاب سیاه بیداد و ظلم اوست. اما ما، با نیزههای خشم و بیرقهای خونین، به سوی افقی میرویم که عدالت چون خورشیدی سوزان طلوع میکند و صلح چون نسیمی خوشبو، جهان را فرا میگیرد.
ما فرزندان عصر بعثت زمانه ایم. ما فرزندان خاک و خورشیدیم؛ ققنوسانی که از خاکستر هر ظلم و ستم، بارها زاده شده و هربار با پرهایی نوین و شعلهور برمیخیزیم؛ شعلههایی که هرگز خاموش نخواهند شد و جاودانه در افق زمان خواهند درخشید.
ای خاک مقدس، ای مهد آفتاب و باران! تو که در هر ذرهات قصههای مقاومت نهفته است؛ قصههایی که نه در کتابها، بلکه در استخوانهای فرزندانت حک شده است. ای مردمانی که خونتان را چون زنجیری آهنین بر دستهای دشمن بستهاید! شما شعلههای زندهاید، آتشی که در دل زمستان ظلم، گرم میسازد دلهای یخزده را!
شما کوهی از امیدید، که هر سنگتان قطعهای از اراده فولادی است. شنیدهاید که دشمن در طوفان آهن و آتش میخواست شما را بشکند؟ اما نمیدانست که شما ریشه در زمین سختی دارید، که آبی که بر شما ریختهاند، نهتنها خاکسترتان را خیس نکرد، بلکه بارور ساخت.
شما ایستادهاید،ای نغمههای جاودان در سمفونی تاریخ، هر قدمتان رجز رعد و هر فریادتان پژواک کوههاست؛ بر بام جهان، پرچم حق را برافراشتهاید، و صدایتان چونان طوفانی از بلندای آسمانها به حق میپیچد... ما زاده خاک و خورشیدیم، ما ققنوسان خفته در خاکستر ظلمیم، ما ریشهایم که در بادهای سهمگین تاریخ سست نمیشویم، ما همان نسلی هستیم که از خون شهیدان میروییم، و با هر گلوله دشمن، بیشتر زنده میشویم. در این نبرد، هر کلمه، شمشیری بر دوش دروغ است، هر تصویر، چراغی است در تاریکی تحریف، و هر قلب بیدار، سنگری است در برابر هجوم خیانت.
نه آتش دشمن، نه زخم تیرها، نه هیاهوی طوفان تحریم و تحریف، نه سرکوب درون و بیرون، هیچکدام نمیتواند رودخانه پُرشکوه مقاومت را بند آورد. این رودخانه، جاری است از چشمههای ایمان، و روح آن در قلوب میلیونها است که به حق عشق میورزند. و فردا... فردا خورشید عدالت طلوع خواهد کرد، نه در افسانهها، که در قلب زمینی که جان و روحمان را تقدیم کردهایم؛ فردا، سرود پیروزی از بلندای این سرزمین آسمانخراش خواهد بود، سرودی که حتی طوفان صهیون را به سکوت وادارد. ای عزیز، ای همراه این راه پُرشکوه، یادت باشد که مقاومت تنها جنگ با دشمن نیست؛ مقاومت، زندگی است؛ ایمان است؛ امید است؛ و مهمتر از همه، نغمه جاودانه عشق است که تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد... هرگز.
پاسخ ابرههها، خشم خدا، سجیل است
این صدای نفس آخر اسرائیل است...