رقابـتها برای تسلط بر کشــمیر
نویسنده: بشارت پیر
مترجم: بهزاد طاهرپور
در سالهای1993 و1994 گروههای مبارز اسلامی دست بالا را در جنبش جدایی طلبی کشمیر داشتند وگروههای طرفدار استقلال مانند جبهه آزادیبخش جامو و کشمیر از بین رفته، تسلیم شده و یا خط و مشی غیرخشونتآمیزی را اتخاذ کرده بودند.
پاکستان نقش کلیدی را در این میان بازی میکرد چرا که این کشور قاطعانه با ایده یک کشمیر مستقل همانند هند مخالف بود.
پاکستان به طرفداری از حامیان قدیمیاش یعنی جماعت اسلامی جامو و کشمیر یک سازمان دست راستی سیاسی مذهبی که از دهه1950 حضور کمرنگی در کشمیر داشت پرداخت.
مولانا سید ابوالعلا مودودی (1979- 1903) یک روزنامهنگار، «جماعت اسلامی» را در 1941در لاهور بنیانگذاری کرد. مودودی امیدوار بود که یک کشور اسلامی در پاکستان تاسیس شود.
او با شخصیتهایی کار کرد که شریف، صادق و در عین حال اصلاحگر بودند و اعتما د عمیقی به شریعت اسلامی داشتند.
جماعت حدود یک دهه بعد به کشمیر رسید و سعی کرد با نفوذ در مدارس، نشستهای منظم نیروهای کادر، انتشار جزوه و رساله و کتابهای مودودی فعالیتهای خود را گسترش دهد.
جماعت در اواخر دهه60 میلادی در انتخابات ایالتی در کشمیر شرکت کرد. این سازمان سعی کرد با انتقاد از حزب کنفرانس ملی شیخ عبدالله (1982- 1905) رهبر کشمیریها که نتوانسته بود مسئله « همهپرسی» را به خوبی مدیریت کند کرسیهایی در مجلس قانونگذاری ایالتی به دست آورد.
تعداد کرسیهایی که جماعت اسلامی در مجلس قانونگذاری ایالتی بهدست آورد 3 یا 4 کرسی از70 کرسی بود که رقم ناچیزی به شمار میآمد.
اگر چه بیشتر کشمیریها از سیاستهای هند سرخورده و ناامید شده بودند و با پاکستان ابراز همدردی میکردند اما آنها روی خوشی به جماعت نشان ندادند.
در سال 1979 زمانی که دیکتاتور پاکستان ضیاءالحق نخستوزیر سوسیالیست پاکستان ذوالفقار علی بوتو را که کشمیریها او را دوست داشتند اعدام کرد، طرفداران جماعت توسط گروههایی از مردم مورد حمله قرار گرفتند و خانههایشان را آتش زدند.
پدر بزرگ دیده بود که روستاییان خشمگین نسخههایی از قرآن را بداخل آتشگاه بزرگی در جاده نزدیک خانه ما میاندازند.
- من سعی کردم آنها را از این کار منع کنم اما آنها گوش نمیدادند و میگفتند این قرآن جماعت اسلامی است.
اما در اوایل دهه90 میلادی جماعت اسلامی پس از تاسیس حزب المجاهدین شاخه نظامیاش خودش را بازسازی کرد.
مردان جماعت که خواهان الحاق کشمیر به پاکستان بودند بهخاطر نفوذشان در گروه مبارزان این حزب که از حمایت پاکستان برخوردار بود به یک باره قدرتمند شدند.
به خاطر دارم یک مرد جماعت اسلامی از روستای من در داروخانه کار میکرد. او تا اوایل دهه نود معمولا مردی آرام و مؤدبی بود اما در سال 1992 فضا تغییر کرد. او قدم نمیزد بلکه با کبر و غرور راه میرفت.
او دیگر برای خودش برو و بیایی داشت. شما میتوانستید یک عضو جماعتی را از رفتار و کردارش از چشمان آرام و آتشینش از ریشهای کوتاهش تشخیص دهید.
همواره یک نوع پوشش فرقه گرایانه نسبت به عقاید مودودی که چند کتابش منبع الهام افکار او شده بودند وجود داشته است.
مردم از قشرهای مختلف سیاسی درکشمیر از اسلام برای مقاصد سیاسی خود بهرهبرداری کردهاند اما هیچ کس به اندازه جماعت جایگاهش را در سیاست کشمیر تثبیت نکرده است.
در اوایل دهه نود آنها نشستهای مرتبی را تحت عنوان«اجتماع» برگزار میکردند. در آن نشستها کارگزاران جماعت تلاش میکردند جوانان را قانع کنند به حزب المجاهدین بپیوندند.
بهخاطر دارم یک روز در میان که در جلو مغازه روبهروی خانهام مینشستم یک داروخانهدار وابسته به جماعت قدم زنان از روستای ما رد میشد .
من بهطور سنتی با او احوالپرسی میکردم و او ضمن جواب سلام از خانوادهام وضعیت درسیام را میپرسید و اظهار امیدواری میکرد که من به مطالعات دینی و مذهبی بپردازم.
سپس لحن صدایش عوض میشد و دستش را برادرانه روی شانههای من میانداخت و میگفت: ما به بچههایی مثل شما نیاز داریم. شما باید به «اجتماع» بیایید.
اما وقتی من گفتم: من با پسر شما به اجتماع خواهم آمد او دیگر این دور و برها پیدایش نشد.
خیلی از کشمیریها پیدایش گروه ضد مبارزین کشمیری و مزدور ارتش هند در اواسط دهه90 میلادی به نام « اخوان» (با اخوان المسلمین اشتباه نشود) را به افراط گرایی نیروهای جماعت اسلامی و حزب المجاهدین نسبت میدهند.
گروه موسوم به « اخوان» (که اعضای آن همگی از مسلمانان فریب خورده و مزدور کشمیری تشکیل شدهاند) توسط ارتش هند آموزش دیده و از سوی دولت حمایت میشوند بهطوریکه آنها از هرگونه پیگرد قضائی در صورت ارتکاب به جرم و جنایت و اقدامات خرابکارانه معاف هستند.
با توجه به اینکه «اخوانیها» هم گروههای مبارز جدایی طلب و هم جامعه کشمیر را میشناسند این مزیت اطلاعاتی و شناختی باعث میشود آنها بهطور مؤثری با بیرحمی علیه گروههای مبارز کشمیری وارد عمل شوند.
آنها همانند مغولهای امروزی شکنجه میکنند و میکشند.
« اخوانیها» از سوی ارتش هند آموزش نظامی دیده و حمایت مالی میشوند و اعضای آن در وحشیگری، ویرانگری، کشتار، نقص عضو و ایجاد ترس و وحشت علیه هرکسی که با جماعت اسلامی و یا جدایی طلبان سمپاتی یا همکاری داشته باشد دست دارند.
من یک بار با پسرکوکاپاری – محمد یوسف پاری – (بنیانگذار بیرحم اخوان که در سال 2003 در کمین نیروهای مبارز کشمیری کشته شد) ملاقات کردم.
پاری بیشتر در بارامولا عملیات خود را انجام میداد. تا زمانی که من با پسرش ملاقات کردم مبارزان جدایی طلب پدرش را کشته بودند. پسرش به من گفت که پاری یک خواننده معمولی بود.
در اوایل دهه90 میلادی او حامی جنبش جدایی طلبی بود بهطوریکه وقتی مبارزان جوان کشمیری برای آموزش نظامی از خط کنترل مرز عبور میکردند با خواندن و نوشتن از آنها حمایت میکرد.
او آواز مشهوری دارد به این مضمون که: «شاهزادهها به سوی آزاد کشمیر راهپیمایی میکنند».
پسر پاری به من گفت: پدرش زمانی شروع به همکاری با ارتش هندکرد که یک عضو جماعت اسلامی او را تحقیر کرد و یک سیلی به صورتش نواخت.
پاری و گروهش در کشمیر مورد تنفر عموم مردم بودند بهطوریکه پس از کشته شدن او خانوادهاش جرئت نداشتند جنازه او را در قبرستان روستایشان دفن کنند.
جدا ازخانه مجلل و قصرگونه او که توسط افراد مسلح و نیروهای شبه نظامی حفاظت میشدند من یک محوطه حصار کشی درگوشه حیاط خانه او مشاهده کردم که ظاهرا قبر پاری در آن جای گرفته بود.
پسرش ادعا میکرد همان مرد جماعتی که باعث شد پدرم به جرگه ضد مبارزین بپیوندد خودش اکنون « خبرچین» نیروهای شبه نظامی هند شده است.