kayhan.ir

کد خبر: ۳۰۴۹۹۶
تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۱:۵۴
واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب  - حکایت سینماتوگراف 2

قیصر! کجایی که غیرتت را بردند!!

 
 
 
سعید مستغاثی
بخش صد و هفت
در یکی از صحنه‌های فیلم «مرد بدون سایه»(علیرضا رئیسیان)، شخصیت اصلی فیلم که برای یک کار بازرگانی از طرف شرکت متبوعش در اسپانیا به سر می‌برد و از طرفی هم مورد سوء ظن همسرش قرار گرفته، در کنار دریا با یک زن اسپانیایی مواجه شد که اظهار می‌داشت عشقش به او خیانت کرده و به دنبال زن دیگری رفته است. در این‌جا همان شخصیت اصلی فیلم او را نصیحت کرد که «به خواسته عشقت احترام بگذار! و به خودت ایمان داشته باش»!! 
به نظر می‌آید این دو جمله می‌توانست اساس محتوایی بسیاری از آثار جشنواره فیلم فجر سی و هفتم باشد، یعنی اغلب فیلم‌های جشنواره 
سی و هفتم علی‌رغم سردرگمی و پراکنده گویی در دو نقطه مشترک بودند: 
شبه‌فیلم‌های غیرافلاطونی
یکی این بود که اغلب این آثار به مفهوم واقعی کلمه و از لحاظ استانداردهای سینمایی اساسا «فیلم» نبودند و دوم اینکه به روابط غیراخلاقی و نامشروع در خانواده‌ها بها می‌دادند. در واقع می‌توان گفت که این دسته از فیلمسازان به طور حیرت‌آوری همانقدر که از مفهوم فیلم و سینما دور شده بودند، ولع عجیبی در پرداختن روابط به اصطلاح غیرافلاطونی میان زنان و مردان داستان‌های خود داشتند و کنش گران این نوع روابط را درمثبت‌ترین جایگاه فیلم‌هایشان قرار دادند:
مثلا در فیلم «درخونگاه»‌، همه اعضای یک خانواده به نحوی 
بر سر پسر بازگشته از ژاپن خود کلاه گذاشتند، از پدر و مادر و خواهر و شوهر خواهر و... و در میانه این گردابی که آن خانواده بی‌مسئولیت برای پسر تدارک دیدند، تنها نجات غریق یک «هرجایی» و 
فاحشه لوطی بود!! 
در فیلم «روزهای نارنجی»، روابط نامعلومی در گذشته میان کاراکتر اصلی فیلم با مردی برقرار بوده که در چیدن پرتقال‌های باغات شمال رقیب او محسوب می‌شد. این موضوع در برخی دیالوگ‌ها رو می‌گردید، از جمله سقط یک بچه و سؤال رقیب زن از اینکه چرا بعد از آن با یک بچه تهرون ازدواج کرد!!
در فیلم «آشفتگی» که ادعای فیلم نوآر داشت و یکی از عناصر فیلم نوآر هم «زن اغواگر» به شمار می‌رود، شخصیت اصلی، هم عشق برادر مقتولش را غر زد و هم به همسر یا نامزد خود خیانت کرد، ضمن آنکه همان زن اغواگر هم به شوهر سابق یا امروزی خود خیانت کرد، هم به عشق به قتل رسیده‌اش و هم به عشق جدیدش!
در فیلم «جان دار»، پدر خانواده، ناغافل هوویی بر سر زن اولش آورد (به صورت قانونی یا غیر قانونی؟!) و بر سر وجه المصالحه قرار دادن دخترش در یک گروکشی ناموسی، با همسر اولش درگیر بود!!
در فیلم «معکوس»، بالاخره معلوم نشد که کاراکتر اصلی فیلم، فرزند کیست؟ پسر فردی که ظاهرا پدرش بوده یا فرزند مردی که بزرگش کرده و عشق اول مادرش؟! 
در فیلم «مسخره باز «هم کاراکتر اصلی، یک بچه سرراهی بود که مادرش در یک بحران روحی، رهایش کرده و حالا در رویای بازیگری در یک سلمانی کار می‌کرد.
غیرت یا خشونت‌طلبی؟!
در فیلم «ناگهان درخت»، کاراکتر اصلی به زندان رفت و معلوم نشد زنش یا نامزدش یا عشقش (که ماهیت آن هم روشن نبود!) در مدت زندان وی، کجا به سر برده که حتی به مادرش نیز سر نزده، تا آنجا که در بخشی از فیلم به زبان آمد و به همان زن یا نامزد و یا دوست دخترش گفت «چرا برای من باید همیشه مشخص باشد که کجا هستم ولی تو جواب نمی‌دهی که در این مدت کجا بوده ای»؟! 
در فیلم ایده اصلی» هم که بازار کلاهبرداری و شارلاتانیسم و کازینو بازی و قمار و عرق خوری داغ بود، دیگر تنها موضوعی که در این میان محلی از اعراب نداشت، روابط اخلاقی و مشروع بود و اصلا معلوم نبود کی با کیست! آن هم در یکی از پروژه‌های ساخت و ساز 
این مملکت! 
مثل «پالتو شتری» که افراد، زن‌ها را از روی دست هم می‌زدند و یا در «حمال طلا» که حتی زن نیکوکار و رئیس بنیاد خیریه هم برای مرد داستان، مرتب عشوه‌های شتری می‌آمد!! 
یا در فیلم «قصر شیرین» که مثل سایر بخش‌های فیلم، کل روابط مرد فیلم با زنش نامفهوم و زیر علامت سؤال بود تا جایی که برای یکی از همین بخش‌های نامفهوم سیلی محکمی نثار صاحب کار زنش کرد و با زنی دیگر که گویا مدتی بود به عقد خود درآورده، رفت! (معلوم نبود اگر این اجبار عقد و ازدواج جزو مقررات ممیزی اداره نظارت و ارزشیابی نبود، چه به روز این سینما و شبه فیلم‌هایش می‌آمد!)
در فیلم «بنفشه آفریقایی» نیز زنی با دو شوهر سابق و امروزش زندگی می‌کرد و غیرت و تعصب شوهر امروزش را به سخره می‌گرفت. غیرت و تعصبی که در فیلم‌های دیگر نیز هربار به گونه‌ای به مضحکه گرفته شده. 
گویا پس از نزدیک به نیم قرن از فیلمی مانند «قیصر» که اساسش بر غیرت و تعصب قرار داشت که در داستانش دختری به دلیل هتک حرمت، خودکشی می‌کرد و برادر بزرگ برای مقابله جوانمردانه با این آبرو ریزی و حیثیت برباد رفته، به قتل می‌رسید و برادر کوچک‌تر به انتقام خون برادر و خواهرش برمی خاست، دیگر چنین واژه‌هایی مانند غیرت و تعصب که از عمق فرهنگ ایرانی/اسلامی می‌آید، در این سینما معنایی ندارد. 
همچنان‌که در جشنواره سی و ششم در فیلمی به اسم «لاتاری» توسط داوران شبه روشنفکر و آوانگارد و البته مدیران جشنواره غیرت به خشونت طلبی معنا گردید!! شاید از نظر آن داوران و مدیران، مردان فیلم‌های ما باید کاملا اخته شده باشند و معنای خیانت هم به «احترام به خواسته همسر» تغییر یابد!!