ازدواج مجدد پس از سالها نبرد برای کنترل اذهان
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
اما مهمتر از همه، وجاهت سیاسی بود که سی دی برای کنگره آورده بود که به طرز تعجبآوری مدافعان کمی در پایتخت داشت. لورنس دونوفویل اظهار داشته: «افرادی که جایگاهی داشتند از آن حمایت نمیکردند و افرادی هم که به دنبال جایگاه بودند فکر نمیکردند حمایت از کنگره برای آن ها جایگاهی دست و پا کند». «[این وضعیت ما بود.] اکثر مردم سردرگم بودند [یعنی بین حمایت و عدم حمایت از کنگره مانده بودند و نمیتوانستند تصمیم خود را بگیرند]. ما آن را ایجاد کردیم، اما هیچ تشکیلات و پیاده نظامی برای آن در واشنگتن نداشتیم». اینکه کنگره آزادی در چنین فضای شک و تردیدی زنده ماند و حتی رشد کرد، باید مدیون تلاش های قهرمانانه مایکل جوسلسون باشد.
مایکل جوسلسون بعد از چند سال کار پرحجم، از نبرد برای [کنترل] اذهان و ارادههای بشر [فارغ گشت] و استراحت کوتاهی به خود داد. در ۱۴ فوریه ۱۹۵۳ با دایانا داج، در یک مراسم مدنی و با حضور لورنس دونوفویل به عنوان شاهد، ازدواج کرد. هر دو آن ها قبلاً ازدواج کرده بودند. جوسلسون در سال ۱۹۴۰ با کولِت ژوبرت در هاوانا عقد زناشویی بست اما آنها طلاق گرفته و از هم جدا شده بودند. مسئله کاملاً محرمانه باقی ماند و او هیچ وقت در مورد او با کسی صحبت نکرد. اما او یک قطعه رنگ رو رفته از روزنامه نیویورکر به تاریخ فوریه ۱۹۶۳ را حفظ کرده بود، که گزارشی بود از قتل وحشتناک کولت: او را بعد از تجاوز جنسی در ساختمان آپر ایست ساید خودش، دست و پایش را بسته و با دهانبند خفهاش کرده بودند.
مایکل و دایانا، ماه عسل خود را در مایورکا گذراندند. اندکی بعد از بازگشتشان به پاریس، مایکل صادقانه به همسر جدیدش گفت که توسط سازمان سیا استخدام شده و کنگره آزادی فرهنگی در «مالکیت» سازمان است. دایانا که از قبل متوجه شده بود سطح همکاری مایکل با کنگره فراتر از فعالیت در حوزه واردات و صادرات با کارت بازرگانی است (آن طور که اعلام کرده بود)؛ یکبار این فکر به ذهنش خطور کرد که شاید برای روسها کار میکند. او1 اکنون متوجه شده بود که او2 در طرف درست [تاریخ] قرار دارد! و این خیال او را راحت کرد. دایانا اسم رمز –ژان اینسیگر- را دریافت کرد و از آن تاریخ به بعد یک نوع شراکت میان آنها شکل گرفت.
دایانا جوسلسون برای این کار ساخته شده بود. کارشناس سابق فولبرایت3، دانش پیچیدهای از امور کارگری داشت، او دانش خود را ابتدا از کار کردن به عنوان ویراستار [اخبار] چکیده نشریه کارگری آمریکا، و سپس از کار در واحد کارگری طرح مارشال، که تحت نفوذ جِی لاوستون و ایروینگ براون عمل میکرد، به دست آورد. دایانا به روشنی به بیان گذشته خود پرداخته و گفت: «من جوان و تازه چهره بودم، و موفقیتهای بزرگی با همه رهبران کارگری داشتم».
کار او در واحد کارگری نوشتن گزارش در مورد اتحادیههای کارگری کمونیستی در اروپا بود، که برای این کار او به شنودهای فوقسری دسترسی داشت. این کار حساس ملزم به مجوز از سازمان سیا بود. دایانا بعدها فهمید که از صندوقهای تبدیلی که در اختیار سازمان سیا بود، برای پرداخت حقوق او استفاده میشد.
«ژان اینسینگر» و «جاناتان اِف سَبا» باهم نوشتهها و یادداشتهایی مینوشتند که برای ارسال به واشنگتن کدگذاری شده بودند. این یادداشتها، تحویل مأمور عالی سازمان سیا [یعنی مایکل جوسلسون] داده میشد و [دست آخر] روی شیشههای شراب در ساختمان جوسلسون قرار میگرفت. همه مأموران عالی سازمان سیا کیفهای یکسان با انتهای کاذب داشتند که نوشتهها [و اسناد] را داخل آن قرار میدادند.
خیلی خندهدار بود، چون شما میتوانستید آنها را از یک مایلی تشخصی دهید. آنها همگی یک نوع کیف داشتند! کارها روی ریل قرار گرفته بود. دایانا گفته:
«ما نوشتهها را بعد از دریافت میخواندیم و سپس آنها را به توالت میریختیم.»
او برای این کار بسیار مناسب بود و میدانست که چگونه راز را حتی از مادرش نگه دارد. یکبار افسر عالی لی ویلیامز بیرون رفت تا برای جنیفر، اولین و تنهاترین بچه جوسلسون، یک شیشه غذای نوزاد بخرد. وقتی که برگشت دایانا مجبور شد او را به مادر خود، که از ایالات متحده برای کمک به [نگهداری] کودک آمده بود، معرفی کند. دایانا چشمش به نسخهای از [رمان] جین ایر که در روی میز قرار داشت افتاده و با لکنت زبان گفت: ایشان آقای روچستر هستند. [روچستر شخصیتی در رمان جین ایر است که نهایتاً با جین ازدواج میکند]. مادر از همه جا بیخبر با تعجب فریاد برآورد: چقدر عجیب! درست مثل [شخصیت روچستر] در [رمان] جین ایر. اینکه دایانا از بکار بردن اسم واقعی لی ویلیامز خودداری می کرد، یک چیز ساده بود و به خودی خودی چیزی را فاش نمی کرد، در واقع نشان می داد که چقدر در عمق این بازی بزرگ فرو رفته. وقتی نهایتاً حقیقت به مادر دایانا گفته شد «او نیز از این موضوع بسیار متعجب گشت».
پانوشت:
1- دایانا
2- جوسلسون
3- Fulbrighterفولبرایت: مرکز آموزش و جذب نخبگان جهان (به آمریکا)، فولبرایتر یعنی کسی که دوره فولبرایت را گذرانده و مدرک آن را دریافت کرده باشد، و بعد میتواند به عنوان کارشناس در فولبرایت فعالیت داشته باشد. بنابراین فولبرایتر را میتوان آموزش دیده یا کارشناس فولبرایت معنی کرد.