استکبار فرزندخوار (یادداشت میهمان)
پس فرعون، قوم خود را سبكمغز يافت و آنان را فريفت و اطاعتش كردند، چرا كه آنها مردمى منحرف بودند.1
«اسم مذاکره را میآورند که «آقا! مذاکره چیز خوبی است»، انگار کسی مخالف با خوب بودن مذاکره است!... مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد. دلیل: تجربه. در دهه ۹۰ نشستیم حدود دو سال با آمریکا مذاکره کردیم. دولت آن روز ما رفتند، آمدند، نشستند، برخاستند، مذاکره کردند، گفتوگو کردند، خندیدند، دست دادند، رفاقت کردند، همهکار کردند، یک معاهدهای هم تشکیل شد که در آن، طرف ایرانی خیلی هم سخاوت به خرج داد، خیلی امتیاز داد به طرف مقابل، امّا همین شخصی که حالا
سر کار است، این معاهده را پاره کرد.
قبل از او هم، همانهائی که این معاهده با آنها انجام گرفته بود به معاهده عمل نکردند؛ معاهده برای این بود که تحریمهای آمریکا برداشته بشود که برداشته نشد. مذاکره کردیم، امتیاز دادیم، کوتاه آمدیم، امّا نتیجهای را که مقصودمان بود به دست نیاوردیم؛ همین معاهده را هم با همه این نقصهایی که داشت، طرف مقابل باز خراب کرد، نقض کرد، پاره کرد. با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست».
اینها گزیدهای از بیانات رهبری در 19 بهمن امسال است که مروری سریع، صریح و صحیح بر روند مذاکرات دولت اعتدالی با آمریکا در دهه 90 است و در دیدار 18 اسفندماه جاری هم دوباره مطرح و از زوایای دیگری به آن پرداخته و گفته شد که:«اصرار برخی از دولتهای قلدر برای مذاکره، به منظور حل مسائل نیست، بلکه برای تحکّم و تحمیل توقعات خودشان است. جمهوری اسلامی ایران قطعاً توقعات آنها را نخواهد پذیرفت.». روز گذشته هم آقا فرمود: «ما نشستیم چند سال مذاکره کردیم همین شخص مذاکره تمام شده کامل شده امضا شده را از میز بیرون انداخت پاره کرد... وقتی میدانیم عمل نمیکند چه مذاکرهای کنیم؟ بنابراین دعوت به مذاکره و اظهار مذاکره، فریب افکار عمومی است» و این آخرین مواضع رهبری در مورد مذاکره است که هم برای دوستان،
قابل فهم و انشاءالله برای دشمنان هم قابل درک باشد. در این تبیین، نه از آیه استفاده شده و نه از حدیث. کاملاً مبنای عقل معاش و همه فهم. حتی برای دلالهای دو قطبیساز که مفاهیم قبلی در مورد ممنوعیت مذاکره به دلیل دور بودن از شعور و ناموسی بودن موضوعات درخواست شده دشمنان برای مذاکره و به دور بودن از الفبای سیاست و غیرت، و عاقلانه و هوشمندانه و شرافتمندانه نبودن و... را متوجه نشدند.
این وجیزه به عمد، با فاصله چند روز از سخنان رهبر معظم برای تحلیل واکنشهای داخلی و خارجی تهیه شده و به این نتیجه رسیده که دلیل اصرار غرب و سکسکه و بهانه برخی سمپاتهای داخلی آنها برای نشانی غلط دادن و ترساندن مردم برای چیزی غیر از مذاکره است. نتیجه آخر، که در همین ابتدا میآید، این است که مذاکره معقول و منطقی، اگرچه خوب و پسندیده و مورد تأیید و تأکید است ولی مذاکرهای که به صورت عجیبی بر آن «پافشاری» میشود و با افزایش قیمت دلار و ارز و جنگ و... مردم را از مخالفت با آن میترسانند و گاهی رفاهیئت آنها را به گروگان میگیرند؛ بیشک از جانب آمریکاییها و متحدانش برای «جلو کشیدن مرز مطالبات جدید و توقعات ناحق» است و از جانب عوامل داخلی آنها به نظر میرسد به غیر از انجام مأموریتِ جنگ روانی، یک نوع
«رمز فرار» است.
در جمهوری اسلامی، مردم حاکم بر سرنوشت و مملکت خود شدند و با انتخاب هرکس که معرفی شده جریانات بزرگ سیاسی و فرهنگی کشور باشد، به شعار و منش آنها اعتماد میکنند و مدیریت کشور را به او میسپارند. روال بذل و بخشش بیش از 70 درصدی خاک ایران به اجانب که توسط شاهان بیلیاقت قاجار و پهلوی انجام شد به پایان آمده و مردم با تمام توان از وجب به وجب خاکشان دفاع میکنند و شهید دادهاند و زجر کشیدند تا استقلال و آزادی آنها در سایه دین، در امان بماند. در این میدان، استکبار جهانی که از فلات بلند ایران بیرون شده است، هرجا که با سد پولادین اراده مردم متوقف میشود، برای نفوذ و تجدید نفس خود، نفوذیهای خود را فعال کرده تا با دوگانهسازی «مقاومت و معیشت»، یا «مقاومت و مذاکره»، یا «سایه جنگ با انتخاب رقیب» و...، راه ورود اسب تراوای دشمن را باز کنند.
گران شدن ارزاق و ارز اگرچه آزاردهنده است ولی ارتباط منطقی با مذاکره ندارد. ارزاق مردم از سیب و پرتقال تا گوجه و پیاز و تا پوشک و پوشاکی که در داخل کشور تولید میشود را با «مدیریت صحیح و غیرسیاسی» که برخی از آن در همین سخنرانی اخیر رهبری گفته شد، میتوان تأمین کرد. وقتی به جای انتخاب مدیران از میان اندیشمندان دانشگاه یا عالمان آگاه به بازار، که متعهد و متخصص هستند، از میان ستادهای انتخاباتی و احزاب حامی، انتخاب شوند معلوم است که ناترازیها بعد از سه سال دوباره برمیگردند. قطعی برقی که دولت اعتدالی با امضای توافقنامه اقلیمی پاریس به ایران تحمیل کرد هم توسط امثال همین مدیران به ارمغان آمد. با این تفاوت که قطع برق طولانی در آن دوره فقط در تابستان بود ولی اکنون- بدون توجه به تجربه موفق دولت مردمی شهید رئیسی که ناترازیها را با کمترین آسیب و رنج مردم و با جلوگیری از قطعی برق مدیریت کرد- اکنون و در دولت وفاق، به زمستان هم کشیده شده و به قول برخی بزرگان اصلاحات، ما را مضحکه عالم کرده است.
یکی دیگر از موفقیتهای چشمگیر دولت شهید رئیسی از بین بردن دوگانه غیرضروری اصلاحطلب و اصولگرا بود. دکتر رئیسی معتقد بود که مسببان وضع موجود آن زمان باید بروند نه مدیرانی که هم فکر او نیستند. در جریان فساد چای دبش، برخی با بیتقوایی تمام، ترک نظارت دو وزیر دولت سیزدهم را بهانهای برای هجمه به شهید رئیسی قرار دادند در حالیکه مکارانه واقعیت چگونگی معرفی فساد چای دبش، که نشاندهنده فسادستیزی دکتر رئیسی بود را کتمان کردند. اگرچه این فریاد دزد، دزد آنها برای فراری دادن از محاکمه کسانی است که در شش ماهه اخیر، بیسابقهترین افت ارزش پولی و گران شدن ارز را به مردم تحمیل کردند و انصافاً استیضاح او، هرگز جبران این خسران را نمیکند. محاکمه مسببین برجامی که خودشان گفتند دستاوردش «تقریباً هیچ» بوده هم بماند.
متأسفانه شعارها و سخنان خوب دکتر پزشکیان در مورد وفاق و همدلی، توسط برخی در لایههای پایینتر ایشان به گونهای وارونه پیگیری میشود. خالصسازی و یکدست نمودن مدیران که یادآور «انگیزیسیون» و نیز تسویه حزبی دوران اعتدال است و باعث اتلاف وقت و هزینههای کشور میشود، هرگز با شعار وفاق و نهجالبلاغه سازگاری ندارد. خود ایشان بفرمایند وفاقی که با استناد به آیات و روایات میگویند به معنی استفاده از مجرمین و معاندین و مسببین برجام و تسویه مدیران غیرهمسو با دولت و رزومهسازی برای کارنابلدان است؟ معلوم است که با این شرایط و مدیران بیابتکار و بیخلاقیت، ناترازیها تشدید میشود و مشکلات انباشته میگردد. مشاورین و کارشناسانی که به جای حل مشکلاتی که ریشه داخلی دارد، به دنبال مذاکره میگردند هم شاید از همین صنف باشند و کاسبانی باشند که در بدنه دولت خلیدهاند.
تجربه نشان داده هرگاه برخی در مدیریتشان، ناتوانی خود را میبینند، برای پوشش بیتدبیری، از مذاکره به عنوان «رمزفرار»
دم میزنند و حال آنکه میدانند تا وقتی «آمریکا، آدم نشده»، مذاکرهای انجام نخواهد شد. به چه دلیل؟ تجربه.
ما به آمریکا نزدیکتریم یا کانادا؟ یا اوکراین؟ یا آلمان؟ نفوذیها و دوتابعیتیها به آمریکا نزدیکترند یا شاه؟ یا صدام؟ یا مبارک؟
یا قذافی؟ یا... یا زلنسکی؟ آمریکا با این رفیقان گرمابه و گلستان خود چه کرد؟ ذلت زلنسکی، عاقبت عبرت آموز اعتماد به شیطان و نادیده گرفتن تجربه است. روشنفکرانی که به جای اندیشیدن فقط ترجمهها را تورق میکنند، محض رضای خدا برای یکبار هم که شده ببینند و بدانند که «آنچه فرزندخوار است، انقلاب اسلامی نیست، استکبار و جهان سلطه است» که قوم و پیروان خود را تحقیر میکند تا اطاعتش کنند وگرنه مرگ ذلتبار، مزد بندگی فرعونیان است.
محمدهادی صحرایی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- برگرفته از آیه54 سوره زخرف