ترکیه این گونه از نوعثمانیگری پشیمان شد !(نگاه)
«اگر زمان به عقب یعنی سال 2011 برگردد هرگز در سوریه دخالت نخواهیم کرد» این «جملهای» است که احتمالا این روزها ذهن و فکر اردوغان و اوغلو را اسیر خود کرده است اما الزامات سیاسی در کنار غرور پوشالی مانع از جاری شدن این جمله بر زبان این دو سیاستمدار ترکیه که اکنون رئیس جمهور و نخست وزیر نیز هستند شده است.
محمدرضا کلهر
با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه در سال 2002 سیاستهای ترکیه در منطقه تا حدودی تغییر کرد. این کشور اعلام کرد قصد دارد دکترین به صفر رساندن تنشها با همسایگان را در پیش بگیرد. هدف بلند مدت حزب عدالت و توسعه از اتخاذ این دکترین سیاستهای توسعهطلبانه و به اصطلاح «نو عثمانیگری» بود.
«نو عثمانیگری» اصطلاحی است که برای سیاست خارجی ترکیه پس از روی کارآمدن حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان به کار میرود و اغلب احمد داوود اوغلو نخست وزیر فعلی و وزیرخارجه پیشین این کشور را مبدع و مبتکر این طرح میدانند. نوعثمانیگری همانگونه که از ظاهر نشان میدهد اشاره به بازگشت به گذشته و سالهای سلطه و استیلای ترکان عثمانی بر کشورهایی چون عراق، سوریه، لبنان، عربستان، کویت و مصر دارد. پایه و اساس این تسلط تاریخی را «مذهب» با قرائتی از اسلام در قالب نظام خلافت تشکیل میداد، که امروز نیز حزب عدالت و توسعه با همین نگرش در صدد احیای «ناسیونالیسم مذهبی» و در نتیجه سلطه و حکومت هر چند غیرمستقیم بر این کشورها است.
در چارچوب این سیاست، ترکیه منتظر «نقطه عطفی» برای عملی کردن استراتژی خود بود. بحران سوریه این نقطه عطف را به ترکان مسحور شده با اندیشههای نو عثمانیگری داد. اما گویا دست تقدیر، داستان دیگری برای اردوغان و اوغلوی بلندپرواز رقم زده بود و همین نقطه عطف «پتکی سهمگین» شد بر سر استراتژی نوعثمانیگری!
ترکیه با اتخاذ سیاست مداخلهجویانه در سوریه از هر نوع ابزاری برای ساقط کردن بشار اسد در سوریه بهره جست و مثلا مرزهای خود را تبدیل کرد به دروازه و معبری مطمئن برای ورود تروریستها و محمولههای سلاح به سوریه. این کشور حتی تکفیریهای داعش را تقویت کرد و این کشور را به مرکزی برای گردهماییهای «شورای ملی مخالفان نظام سوریه» درآورد. تمام امید و اندیشه ترکیه در این مرحله این بود که خود را به عنوان قطب و ضلع اصلی مثلث غربی- عربی- ترکی در برابر سوریه مبدل و از این طریق با سوار شدن بر امواج انقلابهای عربی خود را به عنوان حامی قدرتمندی در جهان عرب معرفی کند.
در مصر نیز ترکیه همین رویه را در پیش گرفت و تمام تلاش خود را به کار برد تا اخوانالمسلمین را پس از 80 سال فعالیت به سریر قدرت بنشاند اما نتوانست. در عراق اما وضعیت بدتر هم شد. تروریستهای داعش در حالی که در برابر ارتش منظم و وفادار سوریه متحمل شکستهای سختی شده بودند راه استانهای سنینشین غرب عراق را در پیش گرفتند و بنا به دلایل متعدد به سرعت چندین شهر مهم از جمله موصل را اشغال کردند. در اینجا نیز ترکیه تنها نظارهگر ماجرا نبود و به صور مختلف از داعش حمایت کرد.
جدا از رویارویی ارتش و مردم عراق و سوریه در برابر داعش تشکیل «ائتلاف بینالمللی ضد داعش» نیز ضربه نهایی را بر پیکر سیاست نوعثمانیگری ترکیه وارد آورد.
هرچند که این ائتلاف خود با اتهامات و ابهامات زیادی مواجه است و هسته مرکزی آن را حامیان دیروز و بعضا امروز داعش تشکیل داده است اما به لحاظ روانی و در پیشگاه افکار عمومی تشکیل این ائتلاف یعنی پایان استفاده ابزاری از داعش.
حال که جامعه جهانی و سازمان ملل با ارائه طرح «دی میستورا» و به ویژه آمریکا (هرچند غیرمستقیم) از گزینه نظامی در برابر بشار اسد تا حدودی نا امید شده و تنها راه حل سوریه را گزینه سیاسی عنوان میکنند، ترکیه دیگر کارتی ندارد که در زمین بازی سوریه و عراق رو کند چرا که تمام کارتهای خود را در قالب «گزینه نظامی» رو کرده است.
بنابراین، این کشور با این شکست دست به اتخاذ نوعی«سیاست دوگانه» در عراق و سوریه زده است. داوود اوغلو طی روزهای گذشته به عراقی سفر کرد که چند ماه پیش داعش را علیه شهرهای غربی آن به راه انداخته بود و حتی حاضر نبود تا سیاستهای داعش در عراق را حتی به شکل ظاهری نیز محکوم کند. این سفر نشان میدهد که ترکیه از طرفی به دنبال انحراف افکار عمومی از سیاستهای اشتباه خود است و سعی دارد به صورت تدریجی اذهان را برای پذیرش مجدد نقش مثبت ترکیه در منطقه آماده کند و از طرف دیگر سعی دارد به صورت بینابینی حرکت کند و همچنان که از تروریستهای داعش حمایت میکند، همزمان به ائتلاف مبارزه با داعش در ظاهر نیز روی بیاورد.
اما امری که در واقعیت، ترکیه از آن گریزی ندارد این است که سیاستهای بلندپروازانه این کشور با بن بست مواجه شده و اردوغان و اوغلو نه تنها دیگر به دنبال اجرای سیاستهای نوعثمانیگری نخواهند رفت بلکه آرزوی این دو بازگشت به شرایط قبل از سال 2011 است.