کد خبر: ۳۲۱۹۳۵
تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۱۱

چالش تمدنی جمهوری اسلامی ایران برای هژمونی آمریکا و غرب(مقاله وارده)

علیرضا معشوری *
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از بدو شکل‌گیری خود تا امروز در قالب یک گفتمان تمدنی و هویتی تداوم یافته است. این سیاست برخلاف الگوهای کلاسیک روابط بین‌الملل که دولت‌ها را صرفا کنشگرانی عقلانی و در جست‌ و جوی منافع مادی می‌دانند، از اساس بر مبنای یک نگرش معنوی، دینی و انقلابی شکل گرفته است. از این جهت ایران در سپهر سیاست جهانی هم به عنوان یک دولت و هم به مثابه یک «پروژه تمدنی» و بازتعریف‌کننده نظم جهانی شناخته می‌شود. جوهره‌ این پروژه مقابله با هژمونی غرب و ساخت نظم چندقطبی عادلانه بر پایه‌ استقلال، عدالت و کرامت انسانی است.
در سه دهه‌ اخیر‌، جهان شاهد تلاش‌های مستمر آمریکا برای رهبری نظام تک‌قطبی در جهان بوده است. این نظام که بر پایه‌ ارزش‌های لیبرال دموکراسی، سرمایه‌داری جهانی و سلطه‌ فرهنگ آمریکایی بنا شده، می‌کوشد تا هویت‌ها و تمدن‌های مستقل را در چارچوب الگوی غربی تغییر داده و از درون دچار استحاله کند. اما انقلاب اسلامی ایران در برابر این جریان نوعی «اعتراض تمدنی» را رهبری می‌کند. این اعتراض از موضع بازتعریف رابطه‌ میان قدرت، اخلاق و معنویت در نظام بین‌الملل برخاسته است. در نگاه انقلابی ایران سیاست خارجی تنها ابزاری برای افزایش قدرت مادی نیست، سیاست خارجی ابزاری برای احیای عدالت جهانی و مقابله با استعمار نوین نیز به شمار می‌آید.
هژمونی آمریکا و غرب بر سه ستون اساسی تسلط نظامی، برتری اقتصادی و سیطره‌ فرهنگی استوار است. جمهوری اسلامی ایران در هر سه حوزه تلاش کرده است تا الگوی بدیلی را ارائه کند. ایران در حوزه نظامی با توسعه توان دفاعی بومی و تشکیل محور مقاومت، در برابر اشغالگری و مداخله خارجی حتی در منطقه ‌ایستادگی کرد. در حوزه اقتصادی با وجود تحریم‌های گسترده، سیاست اقتصاد مقاومتی و خودکفایی را به‌عنوان راهبردی در برابر وابستگی به اقتصاد جهانی غربی برگزید. در حوزه فرهنگی و فکری نیز گفتمان انقلاب اسلامی با تأکید بر کرامت انسان، استقلال ملت‌ها و نفی سلطه چالشی عمیق برای الگوی غربی ایجاد کرد.
این گفتمان در صحنه‌ منطقه‌ای با شکل‌گیری محور مقاومت تبلور یافت؛ محوری که فراتر از یک ائتلاف سیاسی بوده و تجلی همبستگی ملت‌هایی است که در برابر استعمار و سلطه می‌ایستند. این گفتمان نظم امنیتی مبتنی بر حضور نظامی غرب را به چالش کشیده و نشان داده است که ملت‌ها می‌توانند امنیت و هویت خود را بدون اتکا به هژمونی خارجی بازیابند.
در سطح نظری روابط بین‌الملل نیز سیاست خارجی ایران نقدی بنیادین بر نظریه‌های غالبی چون واقع‌گرایی و لیبرالیسم وارد کرده است. واقع‌گرایی قدرت را در انحصار ابزار مادی و نظامی می‌بیند و از درک قدرت معنوی عاجز است. در حالی که سیاست خارجی ایران قدرت را ترکیبی از ایمان، عدالت، هویت و مشروعیت مردمی می‌داند. از سوی دیگر لیبرالیسم غربی که نظم بین‌الملل را بر پایه‌ نهادهای بین‌المللی و همکاری اقتصادی تعریف می‌کند در عمل ابزاری برای تحکیم سلطه سازمان‌های بین‌المللی، شرکت‌ها و دولت‌های بزرگ غربی شده است. اما گفتمان ایران در برابر این وضعیت به دنبال نوعی «نظم عادلانه جهانی» است که در آن ملت‌ها بر پایه‌ ارزش‌های فرهنگی و تمدنی خود و بدون تحمیل الگوی واحد غربی در کنار هم زیست کنند.
چالش ایران با غرب از منظر تمدنی فقط سیاسی یا اقتصادی نیست، درواقع چالشی در سطح معنا و جهان‌بینی است. تمدن غرب بر اصل انسان‌محوری مادی و سکولاریسم استوار است در حالی که تمدن ایرانی-اسلامی بر محور توحید، عدالت و پیوند اخلاق با قدرت بنا شده است. به همین سبب تقابل این دو، تقابل دو نوع نگاه به انسان و جامعه است، یکی انسان را مصرف‌کننده‌ای در بازار جهانی می‌بیند و دیگری او را خلیفه الهی در زمین. این تفاوت بنیادین ریشه اصلی تقابل تمدنی میان ایران و غرب است.
اما ایران درصدد نابودی غرب یا قطع ارتباط با جهان نیست، جمهوری اسلامی ایران می‌کوشد تعاملات بین‌المللی را از چارچوب سلطه به چارچوب عدالت تغییر دهد. در دیپلماسی فعال ایران از گفت‌وگو با قدرت‌های جهانی گرفته تا حضور در سازمان‌های منطقه‌ای مانند شانگهای و بریکس، هدف نهائی مشارکت در ساخت جهانی چندقطبی و اخلاق‌محور است. این رویکرد‌، ایران را از یک بازیگر منفعل در نظام بین‌الملل به یک کنشگر تمدنی فعال تبدیل کرده است.
غرب به ویژه آمریکا در برابر این گفتمان موضعی خصمانه اتخاذ کرده است. تحریم‌ها، فشارهای سیاسی، عملیات روانی و حتی تهدید نظامی ابزارهایی بوده‌اند برای مهار ایران و جلوگیری از گسترش ایده‌ مقاومت. اما تجربه‌ چند دهه اخیر نشان داده است که فشار خارجی نتوانسته این گفتمان را تضعیف کند و برعکس موجب تقویت هویت و انسجام درونی آن شده است. ایران توانسته است با اتکا به ظرفیت‌های بومی، نیروی انسانی خلاق و ایمان خود به الگویی از استقلال و خوداتکائی در جهان تبدیل شود. 
در دهه‌ اخیر با افول نسبی قدرت آمریکا و غرب، فضای جهانی برای بروز گفتمان‌های جایگزین آماده شده است. ظهور چین به عنوان قدرت اقتصادی، بازگشت روسیه به عرصه ژئوپلیتیک و شکل‌گیری سازمان‌هایی مانند بریکس نشانه‌های انتقال قدرت از غرب به شرق هستند. ایران به عنوان پیونددهنده جغرافیای تمدنی شرق و جهان اسلام، نقشی استراتژیک در معماری نظم جدید دارد. سیاست نگاه به شرق که در سال‌های اخیر محور سیاست خارجی ایران قرار گرفته در واقع تداوم همان خط استقلال‌طلبی انقلابی است و نه جابه‌جایی وابستگی از غرب به شرق.
از سوی دیگر سیاست خارجی ایران با اتکا به قدرت نرم فرهنگی و تمدنی خود تلاش دارد تصویری متفاوت از اسلام و هویت شرقی ارائه دهد. در برابر اسلام‌هراسی دولت‌های غربی، ایران گفتمان «اسلام عقلانی و عدالت‌محور» را ترویج می‌کند؛ گفتمانی که می‌کوشد پیوندی میان عقلانیت، معنویت و عدالت اجتماعی برقرار سازد. این وجه فرهنگی و معرفتی سیاست خارجی ایران به ویژه در میان ملت‌های منطقه جذابیتی فزاینده یافته است. بسیاری از ملت‌های آمریکای لاتین، آفریقا و آسیای مرکزی به واسطه تجربه مستعمره بودنشان با این گفتمان احساس همدلی می‌کنند.
سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تنها مبتنی بر منافع ملی در معنای محدود آن نیست، این سیاست تجلی اراده‌ تاریخی ملتی است که در پی احیای جایگاه تمدنی خود و بازتعریف نظم جهانی است. این سیاست به دنبال نفی سلطه است و نه نفی تعامل با جهان. ایران با تأکید بر عدالت، استقلال و معنویت در پی برقراری توازن جدیدی در نظام بین‌الملل است که در آن هیچ قدرتی نتواند ارزش‌های خود را بر دیگران تحمیل کند. این چالشی است که می‌توان آن را «چالش تمدنی ایران برای هژمونی آمریکا» نامید. این مسیر دشوار اما تاریخی همان مأموریت تمدنی ایران است. 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* دکتری روابط بین‌الملل