روایت صدثانیهای
خبر خــوب
ابوالقاسم محمدزاده
جمله برات آنقدر زیبا و قشنگ بود که هنوز در ذهنم جا خوش کرده. به دستش اشاره کردم و پرسیدم:
- «چی شده برات؟»
برات الله یوسفیان گفت:
- در عملیات(کربلای چهار) مجروح شدم. یک خبر خوبم برات دارم.
- چه خبری؟
- تازه سربازیم تموم شده.
- مبارکه! چقدر خوشحالم کردی برات! با این مجروحیتت، دِین خودتم ادا کردی. برو دیگه به زندگیت برس.
- نه! من بعدازظهر دارم میرم منطقه!
- چرا؟! با این دست مجروح؟! مگه سربازیت تموم نشده؟!
- نه آقا مرتضی! خدمت نظاموظیفه تموم شد؛ خدمت به نظام که تموم نشده!
به یک ماه نکشید که در کربلای5 خدمت به نظامش را هم به اتمام و اکمال رساند و رفت.
و صد البته! بالاتر از بیان جملۀ زیبایش، عمل به آن بود که کمتر از یک ماه بعد، آن را به انجام نیز رساند.
موضوع: شهید براتالله یوسفیان
راوی: همرزم شهید؛ سید مرتضی باشی