kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۶۲۳
تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۴

اخبار ویژه

 
 
 
نه فرق صدام و ترامپ را می‌فهمند و نه از مذاکره سر در می‌آورند
معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان محیط زیست در دولت روحانی گفت: زمانی ایران با عراق و صدام در جنگ بود و صدام بسیاری از فرزندان و سرداران این کشور را به شهادت رساند، ولی در راستای منافع ملی‌مان با صدام مذاکره کرده و به توافق رسیدیم. در مورد آمریکا هم باید در راستای منافع ملی‌مان فکر و تصمیم‌گیری کنیم.
عیسی کلانتری، که سابقه وزارت کشاورزی در دولت‌های ‌هاشمی‌ و خاتمی را هم دارد، به روزنامه اعتماد گفته است:
*«رؤسای جمهور آمریکا طی ۴سال و ۸ سال می‌آیند و می‌روند، اینها مهم نیستند مهم این است که ببینیم ما چه دستاوردی از این قطع ارتباط با آمریکا  داشته‌ایم. اگر دستاوردهای ایران از هزینه‌هایش بیشتر بوده، اساساً نیازی به ایجاد ارتباط و مذاکره با ترامپ یا هر فرد دیگری نیست، اما اگر ملت ایران تحت فشار قرار گرفته و هزینه‌های بسیاری پرداخته‌اند باید در راهبردهای‌مان تجدیدنظر کنیم و راه تنش‌زدایی و گفت‌وگو را در پیش بگیریم.
* زمانی ایران با عراق و صدام در جنگ بود و صدام بسیاری از فرزندان و سرداران این کشور را به شهادت رساند، ولی در راستای منافع ملی‌مان با صدام مذاکره کرده و به توافق رسیدیم. امام(ره) زمانی می‌فرمودند: ایران اگر از صدام هم بگذرد از شاه فهد عربستان سعودی نمی‌گذرد. اما ایران با عربستان هم ارتباط برقرار و منافع خود را دنبال کرد. در مورد آمریکا هم باید در راستای منافع ملی‌مان فکر و تصمیم‌گیری کنیم.
* امروز بین ۵ تا ۶ دهک ایرانیان زیر خط فقرند؛ سوء‌تغذیه به اوج خود در جامعه رسیده است. وقتی هزینه اکثریت اقشار مردم کفاف هزینه‌های ضروری آنان مثل مسکن و خوراک و پوشاک آنها را نمی‌دهد، طبیعی است که باید به دنبال راهکارهایی برای بهتر شدن اوضاع بود. 
* ایران می‌تواند همان راهبردی را که در زمان ریگان و کارتر و بوش و اوباما و بایدن در پیش گرفته بود را با ترامپ هم استفاده کند، اما آیا با این راهبرد، لقمه دندان‌گیری نصیب مردم شریف و مظلوم ایران می‌شود و گره‌ای از هزار توی پیچیده معیشت آنها باز می‌شود؟ خواسته مردم حل مشکلات اقتصادی و معیشتی، رفع محدودیت‌ها و بهبود رابطه با جهان است». 
درباره آقای کلانتری و اظهارات غیر کارشناسی او گفتنی است که اولاً او یکی از ضعیف‌ترین کارنامه‌ها را در حوزه‌های کاری خود در سه دولت ‌هاشمی و خاتمی و روحانی داشته و با این همه، از اعتماد به نفس بالایی هم برای اظهارنظر درباره موضوعاتی که هیچ سوادی درباره آن ندارد، برخوردار است.
ثانیاً این همان انگاری مذاکرات با عراق و مذاکره با آمریکا، قیاس مع‌الفارق است. صدام پس از آن که در جنگ تحمیلی ناکام ماند و ضمناً با دیگر کشورها مانند کویت و آمریکا درگیر شد، سراغ مذاکره (از موضع ضعف) با ایران آمد و برخلاف کلاهبرداری برجامی آمریکا، کسی آن زمان به صدام باج مشابهی نداد، بلکه هدف، عادی‌سازی ضروری روابط دو همسایه بود و صدام اعلام کرده بود که به توافق 1975 برمی‌گردد.
آقای مصطفی پورمحمدی چند ماه قبل در این‌باره توضیح داد: «سال 1374 صدام نامه‌ای به آقای‌ هاشمی نوشت که قطعنامه 1375 را که پاره کردیم، اما 1975 را دوباره اجرا خواهیم کرد. روابط اطلاعاتی ما برای آزادی اسرا آغاز شده بود و من مسئول پیگیری آزادی اسرا بودم و قرار بود به عراق بروم. آقای ‌هاشمی به بنده گفتند که اگر توانستید با رئیس‌جمهور عراق ملاقات کنید موضوع قطعنامه را پیگیری کنید و موضوع اسرای باقیمانده را حل کنید تا چیزی باقی نماند... صدام در جلسه گفت حالا ما دوکشور هستیم که از دیرباز کنار هم زندگی کردیم. فرهنگ و دین دو کشور یکی است و با صلح و دوستی و خوبی با یکدیگر زندگی کنیم. دوران جنگ هم تمام شده و البته در جلسه یک تعبیرات دیگری را هم به منافقین کرد؛ بنده اعلام کردم که ما در حال «نه جنگ و نه صلح» هستیم در حال آتش‌بس هستیم اما شما قطعنامه را اجرا نمی‌کنید. چرا میله‌گذاری‌های مرزی را احیا نمی‌کنید؟ چرا خط مرزی اروندرود را مشخص نمی‌کنید؟ صدام در ادامه گفت که همه مسائل که گفتید را قبول دارم که به صدام حسین گفتم که پس به همتای عراقی من بگوید که کارهای مقدماتی را آغاز کنیم و این دستاورد فوق‌العاده‌ای بود».
رژیم صدام قصد حمله به کشور کویت و اشغال آن را داشت؛ بیش از هر چیز باید از جانب همسایه قدرتمند  مرزهای شرقی خود آسوده‌خاطر می‌شد و حتی با اعطای امتیازاتی که جزء حقوق قانونی این کشور بود که در چارچوب ۸ سال جنگ تضییع ‌شده بود، با فراغ بال به جنگ با کویت می‌رفت.
این فضای مذاکراتی چه تناسبی با مذاکرات چند دوره‌ای دولت‌های‌ هاشمی و خاتمی و روحانی با طرف آمریکایی دارد که در هر نوبت، طرف آمریکایی اقدام به کلاهبرداری و عهدشکنی و نقض وعده‌های خود و دشمنی بیشتر پس از هر دوره امتیاز گرفتن کرده است؟! برخلاف صدام که به دلایل مختلف ضعیف شده بود و دیگر توان ضربه زدن به ایران را نداشت، آمریکا، با وجود تغییر دولت‌ها بر تداوم سیاست‌های خصمانه اصرار داشته و آخرین بار هم حاضر نشده به تعهدات برجامی‌اش برگردد
ثالثاً مشکلات اقتصادی مردم، نتیجه قطع رابطه با آمریکا -که آن هم تصمیم دولت آمریکا بود- نیست بلکه حاصل بی‌تدبیری برخی دولت‌ها و اعتماد به آمریکا و کوتاهی در تدبیر و به‌کارگیری انبوه ظرفیت‌های داخلی و بین‌المللی است و این‌جا هم آقای کلانتری آدرس غلط می‌دهد. نمونه این واقعیت، مقایسه شاخص‌های رشد اقتصادی منفی شده در دولت روحانی با رشد اقتصادی مثبت در دولت رئیسی است.
نهایتاً این که هیچ دولت خردمندی در اوج تهدید‌های دشمن متخاصم، دم از مذاکره و سازش نمی‌زند؛ و حتی اگر به فرض محال بود مذاکره مجددی انجام شود، ادبیات التماسی عناصر مرعوب قبل از هر چیز، تیر خلاص زدن به قدرت مذاکره و چانه‌زنی است؛ شبیه همان بلایی که سخنان ناروای امثال‌ هاشمی و روحانی و ظریف و... بر تیم مذاکره‌کننده برجام آورد (و امروز در حال ضعیف کردن موضع پزشکیان در مقابل آمریکا هستند) که وبسایت رادیو فرانسه ۱۹ مهر ۱۳۹۲ با اشاره به ادبیات التماسی روحانی و حامیانش نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. بر پایه این جمع‌بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی ۳ ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری او است که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر خواهد شد».
 
 
 
شرق مرده‌شوره؛ فرقی نمی‌کنه بایدن باشه یا ترامپ؟!
در حالی که صاحب‌نظران داخلی و خارجی، دونالد ترامپ را غیر قابل پیش‌بینی و غیر قابل اعتماد ارزیابی می‌کنند، برخی محافل غربگرا مدعی‌اند که ترامپ، قابل اعتماد بلکه فرصتی برای تعامل است که نباید او را از دست داد!
در حالی که اصلاح‌طلبان بسیاری در گذشته بر دیوانه و روان پریش بودن ترامپ تأکید کرده‌اند، روزنامه غربگرای شرق در تیتر صفحه اول خود نوشت: ترامپ یک فرصت است؛ نباید آن را از دست بدهیم.
این روزنامه از قول فردی به نام محمدعلی سبحانی (سفیر اسبق در قطر و لبنان و مدیرکل خاورمیانه وزارت خارجه در دولت خاتمی) نوشت: دونالد ترامپ یک تاجر و کاسب کار است، اما به باور من او یک سیاستمدار زبردست هم هست؛ به همین دلیل تفاوت او با دیگر چهره‌های سیاسی در آمریکا و دیگر رؤسای جمهوری این کشور آن است که او از منظر اقتصاد و تجارت به حوزه سیاست و دیپلماسی نگاه می‌کند و اصطلاحاً نوعی تحلیل «سود و زیان» یا «هزینه و فایده» از معادلات سیاسی دارد. برخلاف آنچه تصور می‌شود به باور من همین نگاه سود و زیان و هزینه و فایده ترامپ بستری را ایجاد خواهد کرد و حتی من توصیه می‌کنم میزانی از همکاری‌های منطقه‌ای با آمریکایی‌ها، فارغ از مسئله مذاکرات مستقیم یا غیرمستقیم بر سر پرونده هسته‌ای درخصوص پایان دادن هرچه سریع‌تر به تنش و درگیری در خاورمیانه شکل بگیرد و این پیشنهاد من اگر واقعاً اجرائی شود بزرگ‌ترین ضربه را به دولت رادیکال اسرائیل و شخص نتانیاهو خواهد زد. ضمن آنکه فراموش نکنیم واقعاً ایران بستری از فرصت‌های اقتصادی و تجاری است و من حتی این‌جا هم پیشنهاد می‌کنم که فضائی برای همکاری‌های اقتصادی شکل بگیرد. من معتقدم در دولت ترامپ باید منافع مشترک اقتصادی را تعریف کنیم که در دل آن بتوان فضا برای همکاری‌های حوزه سیاست خارجی هم شکل بگیرد. من تأکید دارم همکاری با ترامپ به مراتب راحت‌تر از دموکرات‌ها و جو بایدن است. اگرچه من منکر شرایط حاد منطقه و همچنین گسل در روابط با آمریکا نیستم، اما واقعاً من تصور می‌کنم دونالد ترامپ یک فرصت است.
غلط‌اندازی شرق در حالی است که این روزنامه و دیگر نشریات غربگرا، روی پیروزی دموکرات‌ها شرط‌بندی کرده بودند و چند روزی را در شوک پیروزی کسی سپری کردند که برای مذاکره با دولت روحانی 13 شرط گذاشته بود و درباره پیشنهاد مذاکره از سوی کسانی مثل ظریف توئیت می‌زد: نه مرسی!
ترامپ همان کسی است که دولتمردان روحانی پیش‌بینی می‌کردند امکان ندارد از برجام خارج شود، اما در اثر انفعال و وادادگی و وابستگی بیش از حد همان دولت به برجام و تضمین داده شده به خانم موگرینی، جرئت کرد توافق هسته‌ای را زیر پا بگذارد. با این وجود، گویا مأموریت شرق، بزک دولت‌های آمریکا فارغ از دموکرات یا جمهوریخواه بودن آنهاست.
برخلاف فضاسازی شرق برای احیای دیپلماسی التماسی (بر مبنای ادعای پیش‌بینی پذیری ترامپ)، «اسفان والت» سردبیر نشریه فارین پالیسی در آمریکا تأکید کرد: ترامپ، پیش‌بینی‌ناپذیر است. او که استاد دانشگاه ‌هاروارد است، می‌نویسد: ترامپ غیرقابل پیش‌بینی خواهد بود. ترامپ پیش‌بینی‌ناپذیری را یک دارایی برای خود می‌داند که موجب می‌شود در مقایسه با سایر رقبا جایگاه بهتری داشته باشد و شهرت وی به خاطر رفتار‌های متلون و دمدمی‌مزاج موجب می‌گردد تا انتقاد از او به خاطر رفتار‌های متناقض‌اش دشوارتر شود. به همین دلیل هیچ‌کس و حتی طرفداران ترامپ نیز نباید مطمئن باشند که می‌دانند او دقیقاً چه خواهد کرد. می‌توان شرط بست که او هیچ کاری را که به سود مصالح سیاسی و مالی شخصی‌اش نباشد انجام نخواهد داد، اما اینکه این منش رفتاری چگونه در سیاست‌گذاری نمود خواهد یافت قابل پیش‌بینی نیست. مشخص نیست که ترامپ به چه اندازه قصد دارد به امور خارجی توجه کند... اروپا به دردسر افتاده است. ترامپ متحدان اروپایی ایالات متحده را یک دارایی استراتژیک نمی‌بیند و از مدت‌ها پیش آشکارا سخنان خصمانه‌ای علیه اتحادیه اروپا بر زبان رانده است.  درخصوص ناتو، ترامپ ممکن است تصمیم بگیرد که به‌طور کلی از این ائتلاف انصراف دهد؛ هرچند که این سازمان در میان اکثر مردم آمریکا محبوب است و خروج رسمی از آن موجب انتقادات فراوانی خواهد شد... اما هیچ‌کس نباید دچار این توهم شود که وضعیت در دوره ترامپ در کاخ سفید بهتر خواهد شد. او در دوره ریاست‌جمهوری‌اش هر آنچه بنیامین نتانیاهو می‌خواست را به او داد؛ از توافقی که ایران را از دستیابی به سلاح هسته‌ای دور نگاه داشته بود خارج شد و در دولت آینده نیز هیچ اهمیتی به از بین رفتن جان انسان‌های بی‌گناه در غزه و لبنان نخواهد داد».
در همین حال روزنامه اعتماد، از قول محمد خواجویی (مدیرگروه مطالعات لبنان مرکز تحقیقات استراتژیک خاورمیانه)، ترامپ را غیر قابل پیش‌بینی خوانده و نوشت: استراتژی رئیس‌جمهور غیرقابل پیش‌بینی آمریکا درباره ایران مبهم است. ترامپ برای ایران ناشناخته نیست. تجربه دولت اول او و سیاست‌هایش در قبال ایران تا حد زیادی روشن می‌کند که مختصات رفتاری او و دولتش در دوره جدید چگونه است. ترامپ در ماه مه 2018 حدود 16 ماه از آغاز به کارش، از توافق هسته‌ای سال 2015 خارج شد و تحریم‌ها علیه ایران را بازگرداند و به آن شدت بخشید. این فشارها باعث تغییر در برنامه اتمی ایران نشد و بلکه سرعت آن را شدت داد. در همین حال، ترامپ با ترور سردار «قاسم سلیمانی» فرمانده سپاه قدس تلاش کرد تا سیاست‌های منطقه‌ای ایران را محدود کند. همه نشانه‌ها دال بر این است که ترامپ در دولت جدید خود نیز همچنان سیاست فشار حداکثری را در دستور کار قرار دهد.
 
 
 
مدافعان قاتلِ هم‌حزبی فریاد نمی‌زنند!
در روزهای گذشته خبر تلخ قتل یک خانم خبرنگار توسط همسرش به دنبال مشاجرات و اختلافات قبلی، در رسانه‌ها و فضای مجازی برجسته شد.
در میان واکنش‌های مرتبط با این حادثه ناگوار، تیتر و تصویر دیروز روزنامه اصلاح‌طلب و وابسته به حزب کارگزاران جلب توجه می‌کرد. روزنامه سازندگی با به تصویر کشیدن تصویر بزرگ خانم مقتول با به‌کارگیری رنگ‌های سیاه و خون چکانی بر تصویر و با تیتر «زنان فریاد نمی‌زنند!» به بهانه این قتل به موضوع سرانجام نرسیدن «لایحه حمایت از زنان و کودکان در برابر خشونت» در مجلس طی سال‌های گذشته پرداخته است.
گذشته از اینکه به چه دلایلی این لایحه در سال‌های گذشته به سرانجام نرسیده است و در کنار اشکالات و نظر منتقدان به برخی موارد احتمالاً آسیب رسان به خانواده و گاه منطبق با نسخه‌ها و سندهای غربی در لوایح مختلف مطرح شده در سال‌های گذشته و با تأکید بر اینکه اصل پیگیری درست و تهیه قانون مناسب و بازدارنده درخصوص پیشگیری از خشونت علیه زنان چندین بار مورد تأکید رهبر انقلاب هم بوده است، یادآوری این نکته ضروری است که برخی از همین طیف رسانه‌ها و چهره‌های اصلاح‌طلب که امروز این چنین تیتر و تصویر اصلی رسانه خود را به قتل اخیر و سوگواری برای قتل یک زن به دست همسرش اختصاص داده‌اند، سابقه‌ای مغایر با ادعای امروز خود در کارنامه دارند. هنوز مدت زیادی از قتل «میترا استاد» به دست همسرش (شهردار اصلاح‌طلب و اسبق تهران) نمی‌گذرد و مروری به مواضع و اظهارنظر همین مدعیان حقوق زنان که امروز دم از مقابله با خشونت علیه زنان می‌زنند، نشان می‌دهد آنجا که پای قاتلی هم حزبی در میان بود قتل هولناک زنی جوان به دست همسرش با تهمت‌هایی زشت همچون ‌پرستو یا مهدورالدم بودن مقتول و تلاش برای دفاع از قاتل یا حداقل‌گریختن او از مجازات سرلوحه کار آنها بود. همین روزنامه سازندگی که دیروز، چنینی تیتر و تصویر سیاه و خونباری را منتشر کرده بود فردای قتل «میترا استاد» به تصویری عاشقانه، رنگی و دونفره و خندان از نجفی و همسر مقتولش و تیتر «تراژدی استاد» بسنده کرده بود و آنجا نه خبری از سیاهی و خون بود نه سنگ لایحه دفاع از زنان در برابر خشونت به سینه زدن!