kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۹۰۵۷
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۳ - ۲۳:۰۷

اخبار ویژه

 
 
ترامپ توهین کرد اما دیپلمات بی‌سواد عبرت نگرفت! 
 
سفیر اسبق ایران در آلمان که به اجبار قانون منع به کارگیری مجدد بازنشستگان از سمت خود در دولت روحانی کناره‌گیری کرد، می‌گوید امکان مذاکره با ترامپ وجود دارد.
برجام به عنوان تنها دستاورد ادعایی دولت روحانی از سوی ترامپ پایمال شد. ترامپ برای مذاکره با دولت روحانی 13 شرط گذاشته بود و هنگامی هم که شایع شد ظریف در گفت‌و‌گویی درخواست مذاکره کرده، ترامپ در واکنشی توهین‌آمیز در توئیتر نوشت: نه، مرسی!
با وجود این واقعیات، علی ماجدی به روزنامه شرق گفته است که می‌توان با ترامپ مذاکره کرد. او در پاسخ این سؤال که پیروزی هریس بیشتر به نفع دولت پزشکیان است یا ترامپ؟، می‌گوید: اگر به موضع‌گیری‌های انتخاباتی کاملا هریس درخصوص بحران خاورمیانه و جنگ یک‌ساله اخیر در غزه و لبنان رجوع کنیم، مواضع وی انسانی‌تر بوده است و قدری ملایم‌تر و منعطف‌تر از ترامپ در این رابطه حرف می‌زند. به همین دلیل نگاه و سیاست هریس در عین آنکه باید تبعیت خود را از استراتژی امنیتی و سیاست خارجی کلان آمریکا داشته باشد، انسانی‌تر است. لذا احتمالا به دلیل همین نگاه هریس در صورت پیروزی به دنبال پایان‌دادن به این جنایت‌های رژیم اسرائیل باشد. همزمان نباید فراموش کنیم که دونالد ترامپ در کارنامه چهار سال دولت قبلی خود اقداماتی مانند تلاش برای تغییر پایتخت رژیم اسرائیل از تل‌آویو به بیت‌المقدس را با جابه‌جاکردن سفارت آمریکا انجام داد. پیمان ابراهیم را برای عادی‌سازی روابط بحرین و امارات و مراکش و سودان پی گرفت. اینجاست که اگر دونالد ترامپ روی کار بیاید، شاید وضعیت منطقه حساس‌تر و ملتهب‌تر شود.
ماجدی افزود: یک طرف حتی فردی مانند دونالد ترامپ اهل ریسک است. لذا می‌توان با او هم وارد مذاکره شد و به نتیجه رسید. هرچند که نمی‌توان اعتماد تام و تمامی به دونالد ترامپ و گفته‌هایش داشت. از طرف دیگر چون برجام ابتکار دموکرات‌ها در دوره اوباما بود و جو بایدن هم معاون اول اوباما بود و در دوره ریاست‌جمهوری خود بایدن هم علی‌رغم ناکامی، واقعا به دنبال احیای توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ بود، لذا تصورم بر این است که زمینه بهتری برای مذاکرات در صورت پیروزی کاملا هریس وجود دارد. البته دوباره یادآوری می‌کنم که دونالد ترامپ یک تفاوت جدی با کاملا هریس، باراک اوباما و جو بایدن دارد و اینکه او فردی مقید به سیاست‌های حزب جمهوری‌خواه نیست و می‌تواند تکرو عمل کند. در صورتی که کاملا هریس، باراک اوباما و جو بایدن کاملا به سیاست‌ها و راهبردهای حزب دموکرات مقید هستند و اصطلاحا حزبی تلقی می‌شوند. لذا امکان دارد که دونالد ترامپ جدا از نگاه حزب جمهوری‌خواه بخواهد ابتکارات شخصی را در مذاکرات با ایران داشته باشد و مسیر بهتری را برای دولت پزشکیان باز کند. لذا چون نمی‌توان به شکل قاطع در مورد نتایج انتخابات آمریکا و تأثیر پیروزی هریس یا ترامپ بر وضعیت مذاکرات سخن گفت، اتفاقا باید نگاه به داخل داشت. دولت پزشکیان و ساختار تصمیم‌گیر در ایران برای هر دو سناریو آمادگی داشته باشد. 
وی همچنین گفته است: تصور من این است که اتفاقا اگر می‌خواهیم مذاکرات به نتیجه برسد، باید از تجربه خروج از برجام درس بگیریم. چون آن زمان می‌توانستیم با ادامه مذاکرات و تعریف منافع مشترک اقتصادی برای آمریکا، مانع از خروج ترامپ از توافق شویم. اکنون هم واقعا باید چنین موضوعی در دستور کار قرار بگیرد و به دنبال آن باشیم که منافع مشترک اقتصادی در توافق جدید با آمریکا گنجانده شود. چون همان زمان ترامپ عنوان کرده بود که چرا باید کشورهای اروپایی با توافق هسته‌ای به منافع تجاری با ایران دست پیدا کنند، اما آمریکا از آن محروم باشد. لذا واقعا باید آمریکا هم مانند سایر کشورهای اروپایی، روسیه، چین و... بتواند در یک فرصت برابر و عادلانه در همه حوزه‌های ایران سرمایه‌گذاری کند و روابط تجاری و اقتصادی داشته باشد.
اظهارات این دیپلمات سابق نمونه تیپ‌های شخصیتی است که هیچ عبرتی مبتنی بر تجارب قبلی در ذهن آنها شکل نمی‌بندد؛ یعنی این فرد مدعی فهم دیپلماسی همین قدر را هم درک نمی‌کند که دولت‌های گوناگون آمریکا دنبال مذاکره و تعامل بر اساس احترام متقابل و پایبندی به تعهدات نبوده‌اند بلکه هر کدام می‌خواسته خواسته‌های زورگویانه و نامشروع خود را به طرف ایرانی دیکته کند یا با گروگان گرفتن برجام (در دولت‌های ترامپ و بایدن)، باج‌های بیشتری مطالبه کند بی‌آن که حقوق حداقلی ایران در توافق را محترم بشمارد. در چنین وضعیت ضد توافق و تفاهمی، یک دیپلمات غربگرا مدعی است که با ترامپ یا نامزد موکرات‌ها می‌شود مذاکره کرد!
نکته عجیب دیگر این که او درباره کامالا هریس معاون اول و همه کاره دولت بایدن را که از متهمان اول جنایات جنگی و نسل‌کشی صهیونیست‌ها در غزه است، ادعا می‌کند: مواضع وی درباره جنگ غزه انسانی‌تر است و احتمالا در صورت پیروزی به دنبال پایان‌دادن به این جنایت‌های رژیم اسرائیل باشد.
یادآور می‌شود اوایل بهمن 98 هنگامی که گفت‌و‌گوی اشپیگل با ظریف منتشر شد و چنین القا شده بود که ظریف خواستار مذاکره با دولت ترامپ شده، ترامپ در توئیتر نوشت: «نه مرسی!».
 
 
از تحمل «شیوه» در دولت قبل تا تعطیلی در دوران دولت جدید
 
مدیر شبکه چهار سیما می‌گوید: کسانی که تا یک ماه پیش، سازمان صداوسیما را بابت «سانسور نکردن» سخنان یک استاد دانشگاه مؤاخذه می‌کردند، امروز آزادی‌خواه شده‌ و سازمان را بابت تعطیلی «شیوه»، تمامیت‌خواه و تک‌صدا می‌خوانند.
حسین شاه‌مرادی با اشاره به مشکلات پیش‌آمده برای برنامه شیوه در دوران دولت جدید نوشت: برنامه «شیوه» نُقل محافل است. می‌گویند صداوسیمای تک‌صدایی‌طلب همین تک‌مجرای شنیدن صدای مخالف را هم بست. بعد هم در مدح چندصدایی و در ذم تمامیت‌خواهی رساله می‌نویسند و سخن می‌رانند. 
«شیوه» نه یک اتفاق، بلکه محصول یک نگاه و یک رویکرد جدید در سازمان صداوسیما بود. نگاهی که سنت گفت‌وگو را گران‌مایه و خطیر می‌پنداشت و برای احیای این سنت، حاضر بود هزینه بپردازد و کلیشه‌ها را بشکند. آنتنی که سال‌ها مملوکِ بی‌مقدار سلبریتی‌های بی‌فضل بود، قرار شد میزبان نخبگان و صاحبان فضل، با نگاه‌های متفاوت و حتی متضاد بشود. و شد.
می‌گفتند اینها نقدناپذیر و متحجرند؛ اما ناگاه دیدند که صداوسیمای همین تندروهای تک‌صدایی‌طلبِ نقدناپذیر برنامه زنده گذاشته است تا منتقدان صداوسیما بیایند بنشینند و از آنتن شبکه ملی، خودِ صداوسیما و مدیران آن را نقد و حتی گاهی تمسخر کنند.
کار به جایی رسیده بود که برخی از این افراد که به «شیوه» دعوت‌شان می‌کردیم، تعجب می‌کردند. روزی که به دکتر صادق زیباکلام تلفن زدم تا دعوتش کنم با آقای شمس‌الواعظین مناظره کند، با تعجب گفت: «من صادق‌ام! شما احتمالاً با سعید کار دارید!»
ای‌کاش می‌توانستم فهرستی از کسانی را که به «شیوه» دعوت‌شان کردیم و نپذیرفتند، منتشر کنم. اما برخی از منتقدان (که البته کم هم نبوده و نیستند)، صداوسیمای جدید را دوست نداشتند؛ بلکه صداوسیمایی را می‌پسندیدند که بتوانند دشنامش بگویند. بتوانند تک‌‌صدایی‌اش بخوانند. و البته گفتند و خواندند. 
آخرین برنامه «شیوه»، مناظره دکتر آزاد ارمکی و دکتر انتظاری بود. دکتر آزاد عازم سفری بود و به آنتن زنده نمی‌رسید؛ لذا برنامه را ضبط کردیم. برنامه که ضبط شد، «شیوه» تندی از آب درآمد. اما عهد ما با مخاطبان این بود که قیچی به «شیوه» نزنیم و ثانیه‌ای از آن را حذف نکنیم. و نکردیم.
برنامه که پخش شد، طبق معمول، حواشی زیادی داشت. این‌بار اما بسیار بیشتر. چنان که افتد و دانید، در آن میان، جمله‌ای از دکتر انتظاری بسیار دست‌به‌دست شد که داستانش مفصل است. از آن‌جا همه‌چیز دگرگون شد و بسیاری از آنهایی که تا پیش از آن انگشت تعجب به دهان گرفته بودند که چطور چنین برنامه‌ای را بدون سانسور از تلویزیون پخش کرده‌اند، عرصه را مهیا دیدند تا لگدی بر پیکر نحیف و رنج‌دیده و زخم‌خورده «شیوه» بزنند.
دکتر انتظاری عزل شد. و دیدم که مدعیان آزادی بیان و کباده‌کشان سعه‌صدر، زیر چوبه دار دکتر انتظاری هلهله کردند. حتی آن استادی که خودش اخراجی دانشگاه بود و در مذمت برخورد با اهل دانشگاه مثنوی هفتاد من می‌سرود، و آن روزنامه‌نگار زندان‌دیده‌ای که می‌گفت همه‌چیزم فدای آزادی اهل اندیشه، برخلاف همه مدعیات سابق، و به نظر من بر اساس منافع جناحی و حزبی، برای عزل دکتر انتظاری کف زدند و هورا کشیدند.
طنز تلخ ماجرا اینجاست که آنهایی که اول هفته، از پخشِ بدون سانسورِ آن برنامه از تلویزیون حیرت کرده بودند، آخر همان هفته داشتند به صداوسیمای تندروها فحش می‌دادند که چرا حرف آن استاد را سانسور نکرده‌ای؟ میزانسن به شکل احمقانه‌ای مضحک بود. چند روز بعد از آن اتفاق، دو نفر از استادانی که پیش‌تر به «شیوه» دعوت‌شان کرده بودیم، تماس گرفتند و از حضور در برنامه انصراف دادند. می‌گفتند این روزها در فضای دانشگاه بگیر و ببند و نطق‌کشی به راه است. اگر ما بیاییم و حرفی بزنیم که خوش‌شان نیاید، نسق‌مان می‌کنند و گوش‌مان را می‌بُرند. مگر نمی‌بینید؟ استاد باسابقه دانشگاه را فلک می‌کنند تا حساب کار دست بقیه بیاید. القصه گربه را دم حجله کشتند. پیام دریافت شد.
گفتند «شیوه» را تعطیل کرده‌اند. و کسانی که تا یک ماه پیش، سازمان را بابت «سانسور نکردن» سخنان یک استاد دانشگاه مؤاخذه می‌کردند، امروز آزادی‌خواه شده‌اند و سازمان را بابت تعطیلی «شیوه»، تمامیت‌خواه و تک‌صدا می‌خوانند. بازار ادباری است برای خودش. خیر. کسی «شیوه» را تعطیل نکرده است. ما مانده‌ایم و گرده‌مان که هنوز از زیر بار بازخواست بابت یک برنامه تلویزیونی ساده راست نشده است. ما مانده‌ایم و استادانی که به دلایل مختلف، دیگر میل به حضور در برنامه ندارند. «شیوه» بستر طرح بیشترین و تندترین نقدها به دولت قبل بود؛ اما اتفاقی برای کسی نیفتاد. «شیوه» بر سر سنت گفت‌وگو ایستاده است و ایستادگی کرده است و دیر یا زود، بازخواهد گشت؛ زمانی که مطمئن شویم می‌توانیم باز هم بستر یک گفت‌وگوی سالم و امن و پایدار را فراهم کنیم. زمانی که مثل قبل بتوانیم خیال استادان را از عواقب احتمالی حضور در برنامه راحت کنیم.
 
 
سخنگوی جبهه اصلاحات یا پادوی رژیم اشغالگر صهیونیست؟!
 
سخنگوی جبهه اصلاحات، در یک پریشان گویی آشکار با وجود اذعان به غاصب و اشغالگر بودن رژیم صهیونیستی مدعی شد باید طرح دو کشوری در سرزمین‌های اشغالی را به رسمیت شناخت!
پس از اعتراضات گسترده عمومی، گروه موسوم به «مجمع مدرسين و محققين حوزه» از موضع خود عقب‌نشینی کرده و در توضیحی نوشت: «در پیام تسلیت شهادت یحیی سنوار و محکومیت اقدام رژیم غاصب صهیونیستی، مطلبی بیان شده بود که واکنش‌هایی در پی داشته است. مجمع مدرسین و محققین بر این باور است، رژیم صهیونیستی غاصب و جنایتکار است و همواره بر جنایات و تجاوزات خود ادامه می‌دهد و به هیچ توافق و معاهده‌ای پایبند نیست. هدف مجمع هرگز تأیید چنین رژیمی نبوده است». اما جواد امام، سخنگوی جبهه اصلاحات ایران، به بهانه حمایت از گروه مذکور ادعا کرد جبهه اصلاحات از طرح دو کشوری در سرزمین‌های اشغالی حمایت می‌کند!
وی در اظهار نظری مغشوش و بی ‌سر و ته گفته است: «جبهه اصلاحات، همانند موضع رسمی نظام، اسرائیل را رژیمی غاصب و جنایتکار می‌داند که سال‌هاست سرزمین‌های متعلق به فلسطینان را اشغال کرده، و با قتل ‌عام و کشتار زنان و کودکان، ساکنان اصلی این سرزمین را از خانه و کاشانه خود رانده و آواره کرده است. این رژیم از بدو تأسیس‌اش تاکنون همواره در حال تجاوز، تخریب و کشتار بی‌گناهان بوده و از غزه تا لبنان را معرکه جنگ و خون‌ریزی خود قرار داده تا عرصه تجاوزگری‌های خود را گسترش دهد. جبهه اصلاحات همچنین اعتقاد دارد مقابله با این رژیم متجاوز، اشغالگر و کودک‌کش، نیازمند ائتلافی به‌شمول کلیه کشورهای مسلمان و عدالتخواه‌، جبهه‌های مقاومت فلسطین، لبنان و کلیه گروه‌هایی است که دل در گرو انسانیت و آزادی اراضی مقدس فلسطین دارند.[!!] برای تحقق این هدف نمی‌توان سازوکارهای حقوقی و بین‌المللی را نادیده گرفت چرا که اتخاذ چنین مشی‌ای افتراق و اختلاف را دامن خواهد زد که به نفع رژیم صهیونیستی و حامیان آن می‌باشد. بر این اساس جبهه اصلاحات، اعتقاد دارد حمایت از قطعنامه‌های سازمان ملل و شورای امنیت این مجمع جهانی مبنی بر بازگشت رژیم اشغالگر به مرزهای ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین به نفع معتقدان به آرمان فلسطین و مورد حمایت قاطبه جبهه مقاومت و گروه‌های فلسطینی است.» این گزافه گویی جواد امام در حالی است که قبل از سال 1948 و تشکیل رژیم صهیونیستی به زور آمریکا و انگلیس (فاتحان جنگ جهانی)، سرزمین‌های اشغالی در طول قرن‌ها به عنوان سرزمین فلسطین شناخته می‌شد و حتی برخی سیاستمداران بعدی رژیم صهیونیستی دارای گذرنامه فلسطینی بوده‌اند. در هیچ منطق حقوقی پذیرفته نیست که سرزمین ملتی غصب و اشغال شود و حاکمیت آن، به دیگرانی که از کشورهای دیگر مهاجرت کرده و به زور سلاح غلبه کرده‌اند، سپرده شود. با این وجود معلوم نیست که سخنگوی کذایی جبهه اصلاحات به خود اجازه می‌دهد نسخه رسمیت بخشیدن به رژیم صهیونیستی را - همان که مطلوب این رژیم است- بپیچد. قابل تأمل این که در طول هفتاد سال گذشته، علاوه‌بر صهیونیست‌های خبیث، حامیان آمریکایی و انگلیسی آن هم شگرد دو دولتی را پذیرفته و پس از جا افتادن رژیم نامشروع، به گسترش سیطره اشغالگران صهیونیست بر تمام اراضی فلسطینی همت گماشته‌اند و در واقع از این جهت، سخنگوی نادان -اگر نگوییم آگاه و خائن- همان مطلوب صهیونیست‌ها و آمریکایی‌ها را توجیه و تأویل می‌کند. و این سند دیگری درباره پادویی برخی افراطیون مدعی اصلاحات برای آمریکا و رژیم صهیونیستی است.
نکته قابل تأمل دیگر این که برخی دولت‌های خیانتکار منطقه، در طول چند دهه گذشته و از جمله توافق ابراهیم، به بهانه قبول طرح دو دولتی، رژیم اشغالگر را به رسمیت شناخته و در عین حال در لفظ به نکوهش اسرائیل پرداخته‌اند. اینها همان رژیم‌های سرسپرده‌ای هستند که طبق نقشه غرب، از دعاوی ارضی صدام علیه ایران حمایت می‌کردند و در حالی که عُمر برخی از آنها حداکثر به یک قرن می‌رسد، دعاوی مشابهی را درباره جزایر ایرانی مطرح کردند که لابد برای پرهیز از اختلاف، باید آن دعاوی را هم پذیرفت! دولت‌هایی که سخنگوی جبهه اصلاحات به بهانه ائتلاف با آنها، نسخه رسمیت بخشیدن به رژیم صهیونیستی را می‌پیچد، همان‌هایی هستند که منابع اقتصادی این رژیم را تأمین می‌کنند و از پیمانکاران نسل‌کشی اسرائیل در منطقه هستند.
با همه این اوصاف نمی‌توان باور کرد که سخنگوی کذایی صرفاً از سر نادانی و بی‌سوادی محض سخن گفته باشد و احتمالاً مراجع قضائی و امنیتی از طریق بازجویی وی بتوانند سرنخ‌های مهمی درباره شبکه نفوذ دشمن پیدا کنند. تقلای برخی عناصر برای رسمیت دادن به رژیم اشغالگر -ولو با بی‌حیثیت کردن خود- در حالی است که همان‌ها روزگاری نه چندان دور ادعا می‌کردند مسائل فلسطین ربطی به ما ایرانی‌ها ندارد و «نه غزه نه لبنان، جان فدای ایران». اما حالا همان‌ها با بهانه‌تراشی، برای رسمیت بخشیدن به رژیم اشغالگر تقلا می‌کنند.