معمـای «پیـر پـسر»؛ کـالبدشکافـی عجیبترین اکـران تـاریخ سینمـای ایران
محمد افران
تاریخ سینمای ایران، مملو از خاطرات تلخ و شیرین از سازوکارهای گیشه است؛ داستان تهیهکنندگانی که برای جلوگیری از سقوط فیلمشان از پرده، مخفیانه بلیتهای آثار خود را میخریدند، روایتهایی از آمارهای فروشی که به شکلی مصنوعی متورم میشدند و حکایت صاحبسالنهایی که فیلم کممخاطب خود را به هر قیمتی در سینماهای تحت تملکشان نگه میداشتند. اینها ترفندهایی بودند که گرچه غیراخلاقی، اما در منطق بقا و رقابت در بازار سینما قابل فهم بودند. اما آنچه در ماههای اخیر با اکران فیلم «پیر پسر» به وقوع پیوسته، پدیدهای است که تمامی آن خاطرات را به حاشیه میراند و به نوعی به یک اتفاق اعجابانگیز بدل شده است. این یک داستان ساده از یک فیلم ناموفق نیست؛ بلکه روایتی پیچیده از یک اکران شبحوار، ضررهای مالی سرسامآور و پرسشهای بیپاسخی است که ساختار اقتصاد و قدرت در سینمای ایران را به چالش میکشد.
یک حضور شبحوار
در گستره سینماهای سراسر ایران
برای درک ابعاد این پدیده، باید به آمار و ارقام خیرهکننده اکران فیلم نگاهی انداخت. در روز پنجشنبه ۱۳ شهریورماه، یعنی در سومین ماه نمایش، فیلم در حدود ۱۲۰ سینما در اقصی نقاط کشور، از کلانشهرها تا دورافتادهترین مناطقی که به نظر نمیرسد حتی پای نمایشهای مردمی جشنواره عمار هم به آنجا رسیده باشد، روی پرده بود. این تعداد در هفتههای قبلتر، گاه به ۲۵۰ سالن سینما نیز میرسید که با یک محاسبه ساده و احتساب متوسط ۴ سانس برای هر سینما، روزانه حدود ۱۰۰۰ سانس نمایش برای این فیلم ثبت میشد. در منطق اقتصادی سینما، تداوم چنین اکران گستردهای تنها با یک شرط امکانپذیر است: پر شدن حداقل یکسوم ظرفیت سالنها. اما شواهد میدانی و بررسی آنلاین پلان سینماها، حقیقتی کاملاً متضاد و تکاندهنده را آشکار میکند. این آمارها همچنان نیز ادامه دارد و تعداد سالنهای بالا در اواخر شهریور نیز وجود دارد، آنهم با سالنهایی اعجابانگیزتر.
سکوت کرکننده صندلیها:
روایتی از سالنهای متروک
بررسی تصادفی حدود هفتاد سینمای نمایشدهنده در یک روز، تصویری از سالنهای خالی و نیمهخالی را به نمایش میگذارد که حیرتآور است. این فقط یک ادعا نیست، بلکه واقعیتی است که با مراجعه به سایتهای فروش آنلاین بلیت به سادگی قابل راستیآزمایی بود. فهرست سینماهایی که در سانسهای مختلف حتی یک بلیت هم برای «پیر پسر» نفروخته بودند، بلندبالا و شامل نامهای آشنایی چون سالن یک سینما اریکه ایرانیان، پردیس سینمایی الهیه، سینما فرهنگ سراب، پردیس سینمایی غدیر شهرکرد، سینما آزادی تویسرکان، سینما آفتاب بهبهان، سینما کیهان آبادان و سینما ساحل چابهار بود. این وضعیت در پردیسهای سینمایی بزرگ در تبریز، اصفهان و مشهد نیز به همین شکل تکرار میشد.
در موارد خوشبینانهتر، یعنی سالنهایی که کاملاً خالی نبودند، آمار فروش به شکل غمانگیزی ناچیز بود. به عنوان مثال، در پردیس سینمایی مگامال تهران، سالن شماره پنج با ظرفیت
۱۱۰ نفر، تنها ۳ صندلیاش پر شده بود. در پردیس سینمایی هویزه مشهد، سالن دوی
۲۰۴ نفره، فقط ۴ تماشاگر داشت. این ارقام در سراسر کشور به همین منوال بود: سالن ۳۲۰ نفره پردیس پروین اعتصامی اراک تنها یک صندلی فروخته بود و سالن اصلی ۳۸۰ نفره سینما کیو خرمآباد میزبان تنها
۴ نفر بود. این اعداد و ارقام، که از اشغال کمتر از ۱۰ درصد ظرفیت سالنها حکایت دارند، این پرسش را مطرح میکنند که چگونه و با چه منطقی چنین فیلمی توانسته است پرده سینماها را برای ماهها در انحصار خود نگه دارد؟
فانتومهای ردیف آخر: مهندسی گیشه
یا صبورترین تماشاگران جهان؟
عجیبترین و مشکوکترین بخش ماجرا، الگوی خرید بلیت در برخی دیگر از سینماهاست. در این سالنها، در حالی که اکثریت قریب به اتفاق صندلیها خالی است، به طرز شگفتانگیزی یک یا چند ردیف آخر به صورت فلهای و متمرکز خریداری شدهاند. هر کسی که یک بار تجربه خرید آنلاین بلیت را داشته باشد میداند که در یک سالن خلوت، تماشاگر به دنبال بهترین و راحتترین صندلیها در نقاط مرکزی میگردد و معمولاً از نشستن در کنار دیگران، آن هم در ته سالن، پرهیز میکند. اما در سینماهایی مانند یادمان سمنان (که ۴ ردیف آخر آن اشغال و ۸۵ درصد بقیه سالن خالی بود)، پردیس کوروش، باغ کتاب، سینما ملت و سینماهایی در شهرهای زرقان، هشتگرد و بندرعباس، گویی همه خریداران به شکلی هماهنگ تصمیم گرفتهاند در کنار هم و در بدترین نقاط سالن تجمع کنند! این الگوی غیرمتعارف، فرضیه خرید مصنوعی و فلهای بلیت توسط عوامل فیلم یا پخشکننده را برای بالا نگه داشتن آمار و جلوگیری از پایین کشیده شدن فیلم از پرده، به یک احتمال بسیار قوی تبدیل میکند. این اتفاق به هیچ وجه مربوط به یک روز یا یک هفته نیست بلکه مداوم در حال تکرار است.
سیاهچاله مالی:
فاجعهای برای سینماداران
این نمایش پرهزینه با سالنهای خالی، یک ضرر مالی هنگفت و غیرقابل تصور را به سینماداران از سواحل دریای عمان تا کنارههای رود ارس تحمیل کرده است. با یک حساب سرانگشتی و با فرض خوشبینانه اشغال ۱۰ درصدی سالنها، میتوان گفت ۹۰ درصد ظرفیت اکران فیلم در این مدت طولانی به ضرر مستقیم منجر شده است. برآوردها نشان میدهد که اگر حداقل یکسوم اشغال سالن را ملاک بقای فیلم بر پرده بدانیم، سینماهای نمایشدهنده «پیر پسر» بیش از سیصد میلیارد تومان ضرر کردهاند و در سناریوهای واقعبینانهتر، این رقم میتواند به هفتصد و پنجاه میلیارد تومان نیز برسد.
این در حالی است که فیلم با زمان طولانی سه ساعت و ربع، عملاً جای دو سانس یک فیلم معمولی را اشغال میکند و این «ستم مضاعفی» را با همان قیمت بلیت به سینمادار تحمیل میکند. در شرایط عادی، هیچ سینماداری حاضر نیست چنین فیلمی را بیش از دو هفته روی پرده نگه دارد. این وضعیت یادآور خاطراتی است از دورانی که اگر تعداد تماشاگران یک سانس به حد معینی نمیرسید، آن سانس لغو میشد و تماشاگران دست از پا درازتر به خانه بازمیگشتند. اما «پیر پسر» گویی از این قاعده مستثنی است و این سؤال را ایجاد میکند که کدام فرد، نهاد یا مؤسسهای در حال پرداخت خسارت این حجم عظیم از سینماداران است تا آنها را پای کار نگه دارد؟
سفری بیمقصد: فیلمی مردود در جهان بیجاذبه در داخل
معمای اکران زمانی پیچیدهتر میشود که به خود فیلم نگاه میکنیم. این اثر از هرگونه عنصر جذاب برای مخاطب عام یا خاص تهی است. نه یک اثر سیاسی است، نه خشونت جذاب سینمایی دارد و نه به روابطی میپردازد که برای گیشه جذاب باشد. در واقع، فیلم حتی در پرداختن به مضامین اصلی خود مانند پدرکشی نیز الکن است. این اثر که برای بهمن ۱۴۰۰ آماده شده بود، یک سفر طولانی و ناموفق را در عرصه بینالمللی طی کرد. پس از آنکه توسط جشنوارههای تراز اول جهان یعنی کن، ونیز و برلین رد شد، در ادامه نیز جشنوارههای معتبری چون تورنتو، لوکارنو و کارلووی واری آن را نپذیرفتند. سرانجام در جشنواره درجه دوی روتردام پذیرفته شد اما به جز جایزه فرعی تماشاگران، دستاورد دیگری نداشت.
بحران در ساختار: آیا این یک «فیلم» است؟
پیش از هرگونه تحلیل محتوایی، پرسش بنیادینتری مطرح است: آیا «پیر پسر» اساساً در چارچوب یک اثر سینمایی به معنای دقیق کلمه قرار میگیرد؟ به نظر میرسد این اثر فاقد قواعد و اصول بنیادین سینمایی است و بیشتر به یک رمان بسیار طولانی یا یک «فتو رمان» شباهت دارد که قابلیت نقد جدی به عنوان یک فیلم را ندارد. هرچند که به جرئت میتوان گفت که فتو رمان نیز نیست. وقتی یک اثر از اساس فاقد ماهیت سینمایی است، چگونه میتوان انتظار داشت که بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند؟
به نظر میرسد سازندگان آن به جای تسلط بر اصول فیلمسازی، به شعار و ادعا پناه بردهاند و حتی در به تصویر کشیدن مضامینی چون خشونت، به شدت ضعیف عمل کردهاند؛ گویی هرگز با آثار برجسته سینمای جهان در این ژانر آشنا
نبودهاند.
ترفندهای منسوخ و ریشههای یک بیماری
حاشیهسازیهای صورتگرفته در پیرامون این اثر، از جمله ادعای توقیف، تکرار فرمولهای کلیشهای و نخنما شدهای است که در دهههای گذشته برای آثاری با موضوعات مختلف به کار گرفته میشد.
این تکنیکهای تبلیغاتی که بر اصل «بدنامی بهتر از گمنامی است» استوار بودند، شاید زمانی کارایی داشتند، اما امروز دیگر تأثیری بر مخاطب هوشمند ندارند. حتی جنجالهای رسانهای و اظهارنظرهای غیرتخصصی برخی مسئولان نیز، گرچه ناخواسته به تبلیغ فیلم کمک کرد، اما نتوانست فروش واقعی آن را نجات دهد.
شاید «پیر پسر» یک نشانه باشد؛ نشانهای از یک بیماری عمیقتر در سینمای ایران. سینمایی که به دلیل ماهیت عمدتاً تقلیدی و فاقد اصالت خود، در طول تاریخ همواره «پوک و بیخاصیت» توصیف شده است. این وضعیت که ریشه در تاریخ ورود سینما به ایران دارد، متأسفانه همچنان ادامه یافته و باعث شده است که در میان انبوه تولیدات سالانه، تنها تعداد انگشتشماری اثر فاخر و ارزشمند خلق شود. این بحران، ریشه در پدیده «بیسوادی» حاکم بر این صنعت دارد؛ شرایطی که در آن، بسیاری از فیلمسازان فاقد انگیزه و تمایل به مطالعه و تماشای آثار ارزشمند بوده و گاه حتی با تکیه بر همین کمدانشی، به موفقیتهای ظاهری نیز دست مییابند.
یک پرسش بیپاسخ
و فراخوانی برای کشف حقیقت
ماجرای اکران «پیر پسر» بیش از آنکه نقدی بر یک فیلم باشد، پرسشنامهای جدی درباره سلامت و شفافیت در چرخه اکران و اقتصاد سینمای ایران است. تضاد آشکار میان سالنهای خالی و اکران مستمر، زیان هنگفت اقتصادی و حمایت یک نیروی نامرئی، همگی نشان از وجود یک داستان پیچیده در پشت پرده دارند. این وظیفه خبرنگاران تیزبین و رسانههای مستقل است که وارد میدان شوند و حقیقت این ماجرای عجیب را کشف کنند. تا آن زمان، این پرونده به عنوان یکی از مشکوکترین و پرسشبرانگیزترین اکرانهای تاریخ سینمای ایران باز خواهد ماند.