سـایهروشـن یک رخداد آیندهساز در سینـما
جشنواره فیلم کوتاه تهران درحالی به ایستگاه چهل و یکم رسید که جای خودش را در دل علاقه مندان
سینما، خاصه دوستداران و فعالان فیلم کوتاه باز کرده است. طوری که استقبال از برخی نوبتهای نمایش فیلم در چهل و یکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران حتی از نوبتهای نمایش در جشنواره فیلم فجر هم بیشتر بود. این نشان میدهد که دستاندرکاران این رویداد مهم هنری، به ویژه دبیر جشنواره یعنی مهدی آذرپندار، در حفظ و ارتقاء سرمایه اجتماعی برای جشنواره فیلم کوتاه تهران موفق عمل کردهاند.
فیلم کوتاه، گرچه یک قالب سینمایی مستقل است و جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز یک رویداد معتبر و درجه یک و قائم به خودش محسوب میشود، اما واقعیت این است که مهمترین کارکرد فیلم کوتاه در سینمای ما، تمرین و آمادگی برای ورود به عرصه دشوار و حرفهایتر تولید فیلم بلند سینمایی است. متعاقب چنین وضعیتی، جشنواره فیلم کوتاه تهران نیز به مثابه پرورشگاه فیلمساز و محل کادرسازی برای آینده سینمای ایران، ارزیابی میشود. با مروری بر کارنامه اغلب فیلمسازان مهم و شناخته شده و کمتر شناخته شده در سینمای کشورمان در مییابیم که اکرثا کارشان را با فیلم کوتاه شروع کردند و خیلی از انها اول بار، آثارشان در همین جشنواره رونمایی شد. بنابراین، در حوزه فیلم کوتاه و با این جشنواره، به نوعی، آینده سینمای ما ساخته میشود. میتوان از همین جا، جلوی خیلی از آسیبها را گرفت و به فیلمسازها جهت و شخصیت بخشید. به این معنی که باید کارها و تدابیری را در پیش گرفت تا پایه فیلمسازان آینده کشور تقویت شود. بهویژه اینکه متأسفانه نسل قدیمی فیلمسازان ما تمام شدهاند و نسل میانه، یا به
پیری زودرس رسیدهاند و یا کم کار شدهاند.
شعار جشنواره هم با همین رویکرد انتخاب شد. آذرپندار در نشست خبری این دوره جشنواره فیلم کوتاه گفته بود: «دو سه دوره گذشته ما بحث تنوع ژانرها و بومی گرایی را داشتیم و امسال هم در تداوم همان سیاست شعار جشنواره «جشنواره فیلم کوتاه تهران؛ پذیرای جهان خیال انگیز تو» شد این از یک روند آسیبشناسی جشنواره میآید.آنچه در آن ضعف داریم سینمای مبتنی بر تخیل است و فکر میکردیم اگر بر این بعد از سینما تاکید کنیم، صدای ما به سینماگران میرسد و امیدوارم سینمای خیالانگیزتری داشته باشیم.» حرف آذرپندار درست است، چون سینمای ما سالهاست از تخیل و خیالپردازی دور افتاده. این ضعف درباره فیلمهایی با موضوعات اجتماعی غلیظتر است. چراکه خیلی از این فیلمها اساسا از ماهیت فیلمیک خالی شدهاند و بیشتر به تصاویر ضبط شده توسط دوربینهای مداربسته درسطح شهر شباهت یافتهاند!
اما کار مهمی که انجمن سینمای جوانان و جشنواره فیلم کوتاه تهران باید انجام دهند، هویت بخشی به سینمای آینده ایران است. چون بیهویتی هم یکی دیگر از بیماریهای زمینهای هنر هفتم در کشور ما طی دو، سه دهه اخیر بوده است. از این نظر، نیاز فیلمسازان جوان و فعالان عرصه فیلم کوتاه، رسیدن به «فکر و خیال ایرانی» است. به طور طبیعی ما ایرانیها به واسطه فرهنگ، تاریخ، روحیات و اعتقادات خاص خودمان در مقایسه با مردمی از سرزمینها و فرهنگهای دیگرف به گونه دیگری خیال ورزی میکنیم. جای خیال ورزی آرمانی، روشن و آسمانی ایرانیان در سینمای ما کجاست؟ نهادهایی چون انجمن سینمای جوانان، جشنواره عمار و مدارس و دانشکدههای هنری و سینمایی باید جای آن را به هنرجویان و فیلمسازان نوخاسته نشان دهند. یکی از نشانههای یک جشنواره، پوستر آن است. پوستر بیانگر رویکرد و هویت یک جشنواره یا رویداد است.؛ مثل پرچم که هویت و هدف یک ملت را نمایش میدهد. پوستر چهل و یکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران دارای شکل و شمایل و زیبایی شناسی والایی است و با توجه به عنوان «تهران» اشارهای هویتی هم به تهران– البته از نوع قدیم آن- دارد. اما به زعم نگارنده، با توجه به اینکه جشنواره فیلم کوتاه تهران، همان طور که گفتیم یک رویداد آینده ساز است، شاید آینده نگری بر گذشته گرایی
و نوستالژی ارجحیت داشته باشد. من اگر قرار بود این پوستر را طراحی کنم، تصویری از سینما در نسبت به تهران گذشته، حال و آینده را ترسیم میکردم.
انتخاب بخش مجزایی با عنوان شاخه زیتون در جشنواره چهل و یکم، با توجه به اصلیترین موضوع امروز جهان –غزه- کار درستی بود. اتفاقا فیلمهایی هم که از اقصی نقاط جهان به این بخش راه یافتند، آثاری تماشایی و قابل قبول بودند. اماای کاش غزه و ایضا لبنان، موضوع اصلی جشنواره تعیین میشد و این فیلمها که برخی از آنها از بهترینهای راه یافته به جشنواره امسال بودند، در بخش اصلی به نمایش در میآمدند و رقابت میکردند.
در فیلمهای چهل و یکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، تنوع ژانری، موضوعی و جغرافیایی حرف اول را میزد؛ تقریبا همه نقاط ایران عزیز در آثار جشنواره دیده میشد. صدای خیلی اقوام و اقشار جامعه نیز شنیده میشد. ژانرهای وحشت، فانتزی و پلیسی و جنائی که در سینمای بلند ما کمیاب هستند، در این جشنواره، نمایندگانی داشتند. با توجه به میانگین سنی کارگردانان آثار این جشنواره و تجربه پایین اغلبشان، از نظر فنی و هنری نمره قبولی میگیرند. اما نکته مهمی که درباره کلیت آثار جشنواره فیلم کوتاه گفتنی است، خنثی و محافظهکار بودن اغلب فیلمهاست. یعنی در خیلی از فیلمهای جشنواره امسال، آن شور و شجاعتی که از سینمای جوان و فیلم کوتاه انتظار میرود دیده نشد. نه در فیلمهایی که به فراز و نشیبهای اجتماعی پرداخته بودند، نگاه عمیق و جسورانهای جریان داشت و نه در فیلمهای با رویکرد انقلابی و ارزشی، آن حس و حال گرامی و متعالی و هویتمند، تابنده بود. این درحالی است که وقتی مقایسه میکنیم، در فیلمهای کوتاه دو سه دهه قبل، با اینکه از لحاظ ساختاری و ابعاد فنی –به ویژه بازیگری- نسبت به آثار کوتاه زمانه ما عقبتر بودند، اما دیدگاهها و روایتهای بیباکانه و مخاطرهانگیزتری را میشد دید؛ گویی نسلهای قبلی سازندگان فیلم کوتاه، دردمندتر بودند و دغدغهها بالا و والاتری داشتند.
نگاهی به چند فیلم
درمیان آثار چهل و یکمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، آثاری حضور داشتند که در کنار برخورداری از ساختار استاندارد، هویت و نگاه منحصر به فردی هم داشتند. برخی از فیلمهای خوبی که فرصت تماشای آنها را یافتم به این شرح هستند:
«سَر» فیلم کوتاهی به کارگردانی علیرضا رضایی در ژانر تاریخی است. در این فیلم فضاسازی لازم برای باورپذیری اتفاقات دوره مد نظر به خوبی رقم خورده و بازی خوب و بهجای بازیگرانش، کمک زیادی به این باورپذیری کرده اس. اما نقطه قوت اصلی فیلم را باید در تعلیق و غافلگیری گیری آن دانست. این فیلم، ماجرائی مربوط به نهضت جنگل و شهادت میرزا کوچک خان است و وقایع آن دوره را در بگو مگویی میان مردی از هواداران میرزا و مأموران سلطنتی معرفی میکند. «سَر» از معدود فیلمهای کوتاه سالهای اخیر است که از محافظهکاری فاصله گرفته و حرف خودش را در حوزه تاریخ و دوره معاصر، به صراحت مطرح میکند. هر چند که ریتم فیلم، خصوصا در دقایق ابتدائی کند است و همین باعث میشود تا مخاطب کم حوصله، برای پی گیری داستان فیلم دچار مشکل شود.
«سیزده سالگی» به کارگردانی محمد اسفندیاری، فیلمی دوستداشتنی، شیرین و دلنشین است. فیلمی که به روایت لحظات پاک و دردمندانه و بیغل و غش نوجوانی میپردازد که در آینده، به یک قهرمان ملی تبدیل میشود. همان سکانس افتتاحیه فیلم، «قاسم» با چهره دلربا و چشمان نافذش، در دل مخاطب جا میگیرد. بعد هم میبینیم مردی که در آینده «خطرناکترین مرد ضدآمریکایی جهان» لقب میگیرد، یک نوجوان سر به زیر و یک کارگر ساده بوده. انتخاب بازیگر و شخصیتپردازی در چنین فیلمهایی خیلی مهم است. خوشبختانه محمد اسفندیاری از پس این مهم بر آمده و ایفاکننده نقش سیزده سالگی شهیدقاسم سلیمانی، میتواند حس و باورمندی لازم را در مخاطب ایجاد کند. آنچه فیلم کم دارد، تعلیق یا غافل گیری است. شاید بهتر بود ماجرا طوری پیش میرفت که ما دیرتر متوجه میشدیم این نوجوان جویای کار، همان فرمانده بزرگ آینده است که جهانی را از شر داعش نجات داد. پایانبندی فیلم نیز اخته و فراموش شدنی است و ربطی به بزرگی حاج قاسم ندارد.
امسال یک فیلم جنائی خوب هم در جشنواره فیلم کوتاه تهران دیدیم. «مرتد» به کارگردانی مشترک امیر ابیلی و داوود مرادیان، فیلمی شسته رفته و محترم و در عین حال تماشایی و تأثیرگذار است. نقطه قوت فیلم، علاوهبر برخورداری از تعلیق و داستانگویی، رعایت قواعد ژانر است. پلیس یا کارآگاه جذاب و کاریزماتیک، متهمانی که هر کدام میتوانند قاتل باشند و یک معما، ازجمله این مولفهها هستند که در فیلم «مرتد» برجسته هستند. این فیلم از نظر بازیگری، نمره بالایی میگیرد. بازی فرید قبادی در نقش کارآگاه، گویی ستون فقرات فیلم است و مخاطب را با خودش همراه میسازد. ریتم و فضاسازی هم از عناصر لازم در آثار جنائی است که «مرتد» از این نظرها کمی کند است و کمبود دارد. مثلا در سکانس بازسازی صحنه قتل، همه چیز سردستی به نظر میرسد. فضاها و لوکیشنهای فیلم هم فاقد عناصر زیباشناختی و حال و هوای فیلمیک هستند.
فیلم کوتاه «روز خداحافظی» به کارگردانی فرزاد رنجبر نظری را میتوان نگاهی مدرن و خانواده محور به مسئله مرگآگاهی دانست. فیلم، داستان نویسندهای است که به یک بیماری ناعلاج مبتلاست و میداند که تا چند روز دیگر دارفانی را وداع خواهد گفت. او در این میان، درگیر مسائل خانوادگیاش است و در واپسین لحظات عمرش میکوشد به خانوادهاش
سر و سامان دهد. این لحظات آخر عمر گویی عشق و علاقه به خانواده و فرزندانش بیشتر شده است. فیلم، ارزش و لذت زندگی خانوادگی را برجسته ساخته و این نقطه قوت اصلی فیلم است. هر چند که انتخاب شغل نویسندگی برای کاراکتر اصلی فیلم، عبث است و کارکردی ندارد. همه منتظر بودیم ببینیم یک نویسنده وقتی به مرگ آگاهی میرسد با آدمهای معمولی چه تفاوتی دارد که درنهایت نیز این تفاوت مشخص نشد! همچنین شخصیت پردازی پسر نوجوان در فیلم، کلیشهای است و مثل خیلی از نوجوانانی است که دهها بار در فیلم و سریالهایی با حضور نوجوانان بحران زده دیده بودیم و خلاقیتی در طراحی این شخصیت بهکار نرفته است.
بعد از تحریر:
جشنواره فیلم کوتاه تهران، آنقدر مسائل متنی و حاشیهای قابل بحث دارد که پرداختن به مکان برگزاریاش شاید مسئله مهمی به نظر نرسد. اما میتوان گفت اغلب شرکت کنندگان در جشنوارههایی که محل آنها پردیس ملت است، از این مکان گلایه دارند. دور بودن این پردیس از مرکز شهر و فاصله داشتن آن از وسائل نقلیه عمومی و همچنین پارکینگی که ظرفیتش سریع پر میشود، رفت و آمد به این پردیس سینمایی را با دشواریهای زیادی همراه میکند.