زنگ مجازی- جنگ ترکیبی
دگرگونسازی فرهنگی یا سازگاری فرهنگی؟
عزیزالله محمدی(امتدادجو)
سالها پیش در مجامع بینالمللی صحبت از«دهکده جهانی» و در مدت زمان اندکی بعد از آن دانسته یا ندانسته صحبت از«گفتوگوی تمدنها» به وجود آمد که عرصه تحولات فرهنگی و سیاسی و اجتماعی جهان را دچار تغییرات محسوسی کرد و مبنای تصمیم گیریهای زیادی در جهان و ایران شد.
اساس مطرح شدن نظریه«دهکده جهانی» دیکتاتوری فرهنگی و رسانهای بسیار نهفته و پنهانی در دل خود دارد که در زمان مطرح شدن این تفکر، نمود آشکار و جلوه بیرونی نداشت؛ اما هر چه به پیش آمدیم مفهوم دهکده جهانی انحصار به میل جهان غرب پیدا کرد و اساسا دهکده جهانی را به سمتی معنا داد که یعنی در همه حوزهها هر چه غرب و آمریکا بگوید باید همان شود و جهان ذیل یک نوع فرهنگ باید زیست داشته باشد.
جلد دوم کتاب «نظریه پردازی درباره ارتباطات فرهنگی» که اثری منتشر شده از انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) و ترجمه دکتر حسین بشیر است در بخش هفتم نظریههای متمرکز بر تعدیل و فرهنگ پذیری را مطرح میکند و با پیش کشیدن سازگاری با یک فرهنگ جدید، نظریه ارتباطات یکپارچه را مطرح میکند.
نگاه ما به این کتاب و بخش هفتم آن، از آن رو است که دشمن در ذیل جنگهای ترکیبی و شناختی که عموما در فضای مجازی گستره و دامنه برای آن تعریف میکند؛ عمده تمرکز را روی موضوع فرهنگ گذاشته و با استفاده از نظریههای مختلف فرهنگی رو به تعدیل و حتی حذف فرهنگهای بومی و سنتی آورده تا جهان زیست خود را به عنوان مدینه فاضله به کاربران فضای مجازی و مخاطبین شبکههای ماهوارهای نشان بدهد.
برای رسیدن به نقطه معین و مشخص فرهنگ جهانی در دهکده جهانی آنچه بیشتر از هر مورد دیگر میتواند کارکرد داشته باشد موضوع «تعدیل» و «فرهنگ پذیری»
سایر فرهنگهای موجود در جهان به غیر از فرهنگ غرب است که به طور ذاتی و گسترده و البته با اراده سیاستمداران میل به تهاجم و تسخیر دارد.
فرآیند تدریجی دگرگونی فرهنگی امروز به واسطه شبکههای اجتماعی و در راس آنها با اینستاگرام صورت میگیرد که گویی انسان از مرزهای جغرافیایی خود مهاجرت کرده و ناگزیر به پذیرش فرهنگ جغرافیای میزبان است؛ غافل از آنکه میزبان مورد نظر با دیدگاه دهکده جهانی تلاش دارد تا حوزه اندیشهای، اعتقادی و جهان بینی مهمان تازه وارد را تغییر دهد و او را در سایه فرهنگ جایگزین تبدیل به یک عنصر فرهنگی مطلوب(خود) کند.
این نوع دگرگونی فرهنگی حاصل از فرآیند میزبانی شبکههای اجتماعی، هر متفکری را به سمتی میبرد که بخواهد مصداق عینی و یا فانتزی از آن را در ذهن رسانهای خود بیابد. در قریب به اکثریت فیلمهای فانتزی و ژانر وحشت و بعضا آخرالزمانی سالهای اخیرهالیوود، شاهد بعضی از سناریوها و سکانسهای تغییر انسان به سایر موجودات هستیم که البته در ابتدا از سوی انسان مقاومت و حتی فرار از آن وجود دارد؛ اما بعد از عبور از مخاطرات فراوان در نهایت با توجه به شرایط جبری و عدم توان برای مبارزه و یا فرار، او مورد هجوم موجودات خاصی مثل زامبیها و یا... قرار میگیرد و به دلیل در معرض قرار گرفتن با آن موجودات بهواسطه نفس یا خون و یا چشم و... واگذاری روح و جسم میکند و ضمن تبدیل شدن به همان موجود مهاجم، در پی شکار جدید میگردد تا حتما دیگری را شبیه به خود کند.
فضای موجود اینستاگرام و شبکههای اجتماعی در پرتو این «دگرگون سازی فرهنگی» سایر جوامع، دقیقا به همین شکلی رفتار میکنند که زامبیها در فیلمهای فانتزی رفتار میکنند و اساسا تلاش دارند تا به واسطه تحت تاثیر قرار دادن عده ای، سایرین را نیز به هر دلیل به آنچه که مورد پسند فرهنگ مهاجم است تبدیل کنند.
«سازگاری فرهنگی» عنوانی است که به راحتی میتوان به کاربران شبکههای اجتماعی و اینستاگرام داد؛ چرا که در بستر مفاهیمی چون(شوک، تغییر، تعدیل، شبیه سازی و ادغام) در نهایت کاربر و مخاطب، به پذیرش ناشی از تکرار و تکثر میرسد و لاجرم به جای مقابله با «تهاجم» به «سازگاری» میرسد.
البته مطابق نظریه مطرح شده در کتاب یاد شده «نظریه پردازی درباره ارتباطات فرهنگی» و بر مبنای پژوهشهای صورت گرفته سازگاری بین فرهنگی به منزله حالتی از پیچیدگی سازمان یافته و هویدا شدن گرایش طبیعی انسان برای تلاش در جهت توازن درونی در مواجهه با شرایط محیطی غالبا خصمانه نیز مورد قبول است و میتوان این نوع سازگاری را یک امر طبیعی بر اساس گرایش طبیعی انسان دانست؛ اما! بحث ما بر سر آن است که آیا این گرایش و سازگاری بر مبنای میل و اراده به نقطه سکون است یا اینکه با تحریک و ترغیب و تبلیغ این تغییر و سازگاری در کاربر شبکههای اجتماعی و اینستاگرام حاصل میشود!؟
نوع سازگاری بین فرهنگی به ویژه حاصل از پرسه زنی در شبکههای اجتماعی به صورت آنی و دفعتی نیست و دقیقا در طول فرآیندی قرار دارد که به صورت چند بعدی و چند وجهی به پیش میآید و محدودیتها و باورها و اعتقادات کاربر شبکههای اجتماعی را به نقطه سازگاری با غیر و بیگانه میرساند که تا دیروز نه تنها به این فرهنگ باور نداشت؛ بلکه در نقطه مقابل فکری و اندیشهای و جهان زیست خود میدید؛ اما! امروز به دلیل ممارست و تداوم به استفاده از اینستاگرام به نقطه تقلیل باور و اعتقاد و فرهنگ خود رسیده و در اصطکاک بین دو فرهنگ بیگانه و خود، در خوش بینانهترین حالت، وضعیت بینابین و سازگاری را برمی گزیند.
شاید بعضیها بر آنچه درخصوص تاثیر اینستاگرام بر سازگاری با فرهنگ بیگانه اشاره شد خرده بگیرند و آن را غلوآمیز تلقی کنند؛ اما! در اثبات آن میتوان گفت: ارتباط اصلیترین و ضروریترین ابزار برای «سازگاری» است که بدون آن امکان سازگاری نیز وجود ندارد.
با این توضیح به راحتی میتوانیم میزان ارتباط جوانان با اینستاگرام و تاثیرات ناشی از آن را در سطح جامعه خود ببینیم که در حوزههای مختلف چگونه با ایجاد سازگاری بین فرهنگ بومی و فرهنگ موجود در اینستاگرام(بیگانه و میزبان) دچار تغییرات نگرشی، گفتاری، رفتاری، پوششی و حتی در امیال و آرزوها
شدند.
توجه به چگونگی ورود به فرهنگ «بیگانه »و یا ورود یک بیگانه به حاشیه ادراکی یک فرهنگ متفاوت در روابط بین فرهنگی که با حضور شبکههای اجتماعی و اینستاگرام گستردگی فوق تخمین و محاسبه را ایجاد کرده است؛ میتواند به یک یادداشت مجزا و مستقل بگنجد که آن را به فرصت بعد موکل می کنیم و ذیل آن به نظریه«ارتباط یکپارچه» بیشتر میپردازیم.