kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۳۸۴۷
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۴۰۳ - ۲۱:۲۹
سالگرد کودتای 28 مرداد

شاه نمی‌خواست برگردد

 
 
 
دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«...اینجا لندن است‌، رادیوی BBC‌، اکنون دقیقا نیمه شب است...»
این جمله رمز کودتایی بود که سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس بنا داشتند روز 25 مرداد 1332 علیه دولت محمد مصدق صورت داده و شاه را به تخت باز گردانند. 
قرار بود که صبح همان روز 25 مرداد، شاه به اتفاق همسر دومش یعنی ثریا اسفندیاری از طریق نوشهر از ایران فرار کنند و حکم برکناری مصدق که از سوی شاه صادر شده بود، توسط سرهنگ نعمت‌الله نصیری (که بعدا با درجه ارتشبدی سال‌های رئیس سازمان مخوف ساواک بود) به نخست‌وزیر تسلیم گردد. 
اما شاه به این طرح و نقشه باور و اعتماد نداشت و می‌خواست که این برنامه به نحوی از سوی آمریکا یا انگلیس تایید شود. او می‌ترسید که از کشور خارج شده و مصدق و یا توده‌ای‌ها، حکومت را از چنگش درآورند. شاه یک نشانه و علامت یا کد و یا رمزی می‌خواست که مستقیما از سوی اربابان غربی‌اش صادر گردد. 
از همین روی اسدالله رشیدیان از عوامل سفارت انگلیس به ملاقات شاه رفت و با وی قرار بیان جمله‌ای به عنوان رمز کودتا از سوی رادیوی بی‌بی سی را گذارد، به این ترتیب که درست در ساعت 12 نیمه شب 25 مرداد 1332 به جای جمله همیشگی «اکنون نیمه شب به وقت لندن است»، جمله «اکنون دقیقا نیمه شب است» از رادیوی BBC پخش شده و شاه را نسبت به حمایت سازمان‌های جاسوسی انگلیس(یعنی CIA وMI6) از کودتا علیه دولت محمد مصدق مطمئن سازد. و چنین هم شد.1
مارک گازیوروسکی استاد علوم سیاسی دانشگاه لوییزیانای آمریکا که کتاب‌ها و مطالب متعددی درباره سیاست خارجی آمریکا و روابط این کشور با کشورهای جهان سوم تالیف کرده، در کتاب خود تحت عنوان «کودتای سال 1332 علیه مصدق» در این باره نوشته است: 
«اسدالله رشیدیان (جاسوس رسمی انگلیس که در هنگام انجام کودتا همراه برادرانش به خدمت سفارت آمریکا گرفته شد) در روزهای 30و31 ژوییه (8 و 9 مرداد) با شاه ملاقات کرد. وی برای اثبات این امر که از جانب انگلستان سخن می‌گوید ترتیبی داد که یکی از عبارت‌های انتخاب شده شاه از رادیو BBC پخش شود»
 آمریکایی‌ها یک نظامی را به جای شاه ترجیح می‌دادند
حکم شاه مبنی بر برکناری مصدق با بازداشت حامل آن یعنی سرهنگ نعمت‌الله نصیری بی‌نتیجه ماند و صبح 25 مرداد، شاه که در کلاردشت به سر می‌برد، به رامسر رفت و از آنجا عازم بغداد شد که سپس رهسپار رم گردد.
صبح 25 مرداد تیتر روزنامه باختر امروز به سردبیری حسن فاطمی نوشت: «شاه فراری با یک هواپیمای انگلیسی به طرف لندن پرواز کرد.»
ارتشبد سابق حسین فردوست، رئیس اداره اطلاعات ویژه و دوست نزدیک شاه در خاطراتش درباره فرار شاه در 25 مرداد 1332 گفت:
«... بعدها رئیس MI6 ایران به من گفت که در آغاز این مذاکرات (مذاکرات برای بازگشت شاه به ایران)، محمدرضا مراجعت به تهران را نمی‌پذیرفت و به آمریکایی‌ها پیشنهاد می‌کرد که یک فرد نظامی را برای این ‌کار در نظر بگیرند. آمریکایی‌ها نیز کار را تمام‌ شده می‌دیدند و اصراری در مراجعت محمدرضا نداشتند، ولی انگلیسی‌ها به بازگشت محمدرضا اصرار کردند. این ‌اطلاع مربوط به سال ۱۳۴۰ و دومین سفری است که برای آموزش اطلاعاتی به انگلستان داشتم. در این ‌سفر، رئیس MI6 ایران شبی مرا برای شام به رستورانی واقع در یک‌ کشتی در رود تایمز دعوت کرد. او حین صحبت گفت: «آمریکایی‌ها واقعاً قصد داشتند یک افسر واجدالشرایط را جایگزین مصدق کنند ولی ما آنها را راهنمایی کردیم و گفتیم که هرچه جست‌وجو کرده‌ایم در ایران افسری که مورد قبول همه ارتش باشد وجود ندارد و لذا بهترین کار این است که شاه به ایران بازگردانیده شود، زیرا هیچ فردی موقعیت او را در بین افسران ندارد. آمریکایی‌ها پذیرفتند و لذا در رم با او تماس گرفتند و ترتیب حرکتش را به تهران دادند...»2
تصادفاتی که به شکست کودتا کمک کرد
در اجرای عملیات کودتا، سرهنگ نصیری و افسرانش با دو حکم برکناری مصدق و نصب سرلشکر زاهدی از سوی شاه‌، ابتدا برای دستگیری سرلشکر ریاحی، رئیس ستاد ارتش راهی منزل ایشان شده اما به دلیل عدم حضور ریاحی‌، موفق به دستگیری وی نگردیدند. پس در ساعت یک نیمه شب با چهار کامیون نظامی مسلح و دو جیپ ارتش و یک زرهپوش به منزل مصدق مراجعه کرده و حکم عزل ایشان را ابلاغ نمودند.
در همین حال با گروه سرهنگ ممتاز مواجه شده و به دلیل اینکه تعداد افرادشان از نیروهای سرهنگ ممتاز کمتر بود، نصیری دستگیر شد و در واقع در همین جا کودتای طراحی شده ابتر ماند!
یعنی‌ برخورد نیروهای ‌سرهنگ‌ ممتاز با نیروهای‌ نصیری‌ كه‌ ظاهراً رئیس‌ ستاد هیچ‌ خبری‌ از جریان‌ كودتا نداشت،‌ کاملا تصادفی‌ بود و تنها نخست‌وزیر، از یک كودتای‌ احتمالی‌ آگاهی داشت. 
سرلشکر ریاحی صبح روز بعد در مصاحبه‌ای گفت: 
«نكات‌ جالب‌ توجهی‌ در این‌ جریان‌ هست‌ كه‌ از جمله‌ همان‌ خروج‌ بدون‌ قصد بنده‌ از منزل‌ در ساعت‌ ده‌ دیشب‌، چون‌ اگر از منزل‌ خارج‌ نمی‌شدم‌ و افراد سرهنگ ‌نصیری‌ موفق‌ به‌ دستگیری‌ من‌ می‌شدند، احتمال‌ زیاد می‌رفت‌ كه‌ در كار خود موفق‌ شوند».
 کودتای اصلی کلید خورد
صبح 25 مرداد، رهبران‌ نظامی‌ كودتا دستگیر شدند. سرلشكر نادر باتمانقلیچ‌، رئیس ‌ستاد افسران‌ كودتا، سرهنگ‌ زند كریمی‌ رئیس‌ ستاد تیپ‌ دوم‌ كوهستانی‌، سرهنگ‌ دوم‌ آزموده ‌فرمانده‌‌ هنگ‌ تیپ‌ دوم‌ كوهستانی‌، سرهنگ‌ حمیدی‌، نایب ‌‌رئیس‌ بخش‌ گذرنامه‌‌ شهربانی‌ به ‌همراه‌ تعدادی‌ از افسران‌ و درجه‌دارانی‌ كه‌ به‌ نوعی‌ در كودتا نقش‌ داشتند و همچنین‌ ابوالقاسم ‌امینی‌ كفیل‌ وزارت‌ دربار، سلیمان‌ بهبودی‌ رئیس‌ كل‌ دربار و هیراد رئیس‌ دفتر مخصوص‌ شاه‌ به ‌اتهام‌ شركت‌ در كودتا دستگیر شدند و حكم‌ دستگیری‌ زاهدی‌ توسط‌ مصدق صادر شد.
عصر روز 25 مرداد در میدان‌ بهارستان‌، تظاهراتی‌ برپا گردید.در این‌ تظاهرات‌ دكتر فاطمی‌ وزیر امور خارجه‌ و شایگان‌ سخنرانی‌ كردند. دكتر فاطمی‌ در نطق‌ خود، شاه‌ را به‌ شدت‌ مورد حمله‌ قرار داد و گفت‌: 
«فرزند آن‌ پدری‌ كه‌ قرار داد 1933 را به‌ 60 سال‌ تمدید كرد، علیه‌ نهضت‌ ملی‌ قیام‌ نمود... دربار پهلوی‌ روی‌ جنایات‌ ملک فاروق را سفید كرد... روزی‌ كه‌ صدای‌ رادیو تهران‌ بلند شد و گفت‌ نقش‌ كودتاچیان‌ نقش‌ برآب ‌شد، وی‌ راه‌ اولین‌ سفارتی‌ را كه‌ انگلستان‌ در خارج‌ از ایران‌ دارد در پیش‌ گرفت‌... دربار پهلوی ‌آنچنان‌ منقرض‌ شد كه‌ جز اراده خدا اراده‌ دیگری‌ نمی‌توانست‌، بدون‌ اینكه‌ خون‌ از دماغ ‌كسی‌ بریزد، این‌ كابوس‌ مرگ‌ را نابود کند...»
اما در همین اثنا کلید انجام کودتای اصلی تحت عنوان عملیات «چکمه» با هدایت مسئول آن درMI6 یعنی کریستوفر مونتاگ وودهاوس و با نام عملیات « آژاکس» به سرکردگی عامل مستقیم CIA یعنی کرمیت روزولت زده شده بود.
سوژه جذاب آن پارسی اهل بمبئی 
امروز با توجه به اسناد و واقعیات موجود تاریخی، می‌توان گفت شبکه شاپور ریپورتر، پسر اردشیر ریپورتر و دوست نزدیک محمدرضا، ماجراهای منتهی به کودتای 28 مرداد 1332، در ایران را طراحی و هدایت کرد. نکته قابل تامل اینکه «سر شاپور ریپورتر» به عنوان سرجاسوس سرویس اطلاعاتی انگلیس شناخته می‌شد‌، اما با پوشش وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران حضور پیدا کرد و تا زمان کودتای 28 مرداد 1332 به طور رسمی، رئیس دارالترجمه سفارت آمریکا و رایزن سیاسی این سفارت بود!
پیتر رایت مامور ارشد MI6، در خاطرات افشاگرانه‌اش، ضمن بیان ارتباطات شاپور ریپورتر، او را به عنوان رئیس یک شبکه مستقل اطلاعاتی قلمداد کرده که از لندن توسط لرد ویکتور روچیلد (از متنفذین شبکه جهانی صهیونیسم) هدایت می‌شد و لرد روچیلد، پیوندهای او را با نخست‌وزیر بریتانیا و رؤسای MI6 سازمان می‌داد. پیتر رایت از ماموران سرویس‌های جاسوسی غرب در خاطرات جنجالی‌اش می‌نویسد: «لرد ویکتور روچیلد با استفاده از دوستی‌اش با شاه ایران و اداره برخی از عوامل جاسوسی در خاورمیانه که آنها را برای دیک وایت (رئیس کلMI6) و به طور شخصی کنترل می‌کرد‌، مانند سر ریپورتر که رل تعیین‌کننده‌ای در عملیات خاورمیانه‌ای MI6 در سال‌های دهه 1950 داشت‌، روابط خود را با دستگاه اطلاعاتی انگلستان حفظ می‌کرد»
کریستوفر مونتاگ وودهاوس، مسئول عملیات چکمه در MI6 که در سال‌های 1951 1952 در تهران بود و بعدها رئیس انستیتوی سلطنتی امور بین‌المللی، نماینده مجلس عوام از حزب محافظه‌کار و رئیس مؤسسه انتشاراتی پنگوئن شد، نیز به نقش اصلی شاپور ریپورتر در وقایع اواخر دهه 20 و اوایل دهه 30 شمسی در ایران پرداخته است. کریستوفر وودهاوس در خاطراتش نوشته است:
«زینر (مامور MI6 در ایران) همچنین یک پارسی اهل بمبئی را که همشاگردی شاه بود، به من معرفی کرد‌، اگرچه در آن موقع او آدم مهمی نبود ولی بعدها به واسطه خدماتی که برای ما انجام داد‌، به لقب 
سر شاپور ریپورتر مفتخر شد».
جاسوسی که رد پایش را پاک کردند
اما در اغلب منابع منتشره پس از کودتا، به طرز شگفت‌آوری نام شاپور ریپورتر پنهان مانده و اسامی و عناوین دیگری برجسته گردیده است. در تاریخ 25 مارس 1979 برابر 5 فروردین 1358 نشریه انگلیسی ساندی تلگراف طی مقاله مفصلی برخی از ابعاد فعالیت‌های شاپور ریپورتر را افشاء کرد. در این مقاله ضمن اشاره به سوابق ریپورتر در حکومت شاه به عنوان «رایزن عالی‌مقام شاه ایران»، از نقش وی در کودتای 28 مرداد 1332، پرده برداشت. نشریه ساندی تلگراف نوشت:
«... او (شاپور ریپورتر) کسی است که روابط و همکاری نزدیک با سازمان‌های جاسوسی انگلستان و آمریکا داشت و از جمله عملیات او‌، نقش مستقیم در کودتای سال 1953 (1332) و بازگردانیدن شاه به تاج و تخت است... او در همان زمان همکاری نزدیک خود را با سازمان سیا آغاز کرد و مستقیما با عوامل این سازمان وارد مذاکره شد تا کودتایی را که در اثر آن شاه به قدرت بازگشت (یعنی همان کودتای 28 مرداد 1332) سازماندهی کند...»
_____________
1- خاطرات دانالد ویلبر و کتاب «انگلستان و سرنگونی دولت دکتر مصدق» نوشته ویلیام راجر لوییس   2- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی – جلد اول- خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست- مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی – انتشارات اطلاعات- صفحه 179