جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۲۷
رشد بیحساب و کتاب CIA با حمایت کنگره
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
اقدامات پنهانی [دولت آمریکا] «هر نوع فعالیت مخفیانهای بود که برای نفوذ و تاثیرگذاری در دولتهای خارجی، رویدادها، سازمانها یا اشخاص طراحی شده بود.
سیاست خارجی به گونهای اجرا میشد که دخالت دولت آمریکا [در امور ملتها] آشکار و علنی نمیشد و [از دیدهها پنهان میماند]». در واقع دفتر هماهنگی سیاستها از نظر دامنه نفوذ و سطح محرمانگی یک پدیده بیسابقه در آمریکای زمان صلح بود. اینجا دپارتمان حقههای کثیف بود که به مرکز مبارزاتی و فعالیتهای آلن دالس و «کابویهای بلوار پارک اَوِنیو» تبدیل شده بود.
[سرانجام] فرانک ویزنِر از میان نامزدهایی که توسط جرج کنان انتخاب شده بودند سر برآورد و رهبری این عملیات جدید را به دست گرفت.
فرانک ویزنر وکیل سابق وال استریت بود و با لهجه شهر «می سی سی پی» صحبت میکرد. او با عبور از موانع و پشت سر گذاشتن همه رقبا به نفر نخست دانشگاه ویرجینیا بدل گشت. توفیقی که نصیب هر کسی نمیشد. ویزنر کهنه سرباز مبارزات دفتر خدمات استراتژیک در سراسر اروپا و رئیس شعبه مخفی اطلاعاتی آن بود. او بعد از جنگ در بخش اطلاعات ارتش به کار خود ادامه داد و مسئولیت برقراری ارتباط با سازمان جاسوسی گِلِن1 به او سپرده شد.
گلن واحد اطلاعاتی ارتش آلمان بود. آمریکا بعد از جنگ این سازمان را برای جاسوسی از روسیه به خدمت خود گرفت.
ویزنر مردی نبود که با بحثهای اخلاقی، سست و از ادامه مسیر منصرف شود.
همان طور که هری روسیتزکی2 همکار نزدیک ویزنر در دفتر خدمات استراتژیک و سپس در سیا توضیح داد: «پایبندی به اصول اخلاقی معیار ما برای جذب افراد نبود. ما از هر فرد لاقیدی، مادامی که ضد کمونیست بود، استفاده میکردیم و این یک اصل اساسی در کار ما به حساب میآمد».
آلن دالِس در پیامی به نحوه ارتباط ویزنر با ژنرال اس اس، رِینهارد گِلِن3 اشاره کرد: «لازم نیست در همه زمینهها با او اشتراک داشته باشید و یا از او بخواهید به جرگه شما بپیوندد».
ویزنر با عصبانیت از اطلاعات ارتش انصراف داد چرا که مافوقان ویزنر به درخواست او را برای اعطای چند دوچرخه اضافی برای افسرانش بیاعتنائی کرده بودند. او سپس به وزارت خارجه پیوست و در آنجا به مدیریت گروهی که در واقع گروه اطلاعاتی شخصی او محسوب میشد، پرداخت. ساختار این گروه مثل لانههای خرگوش درهم تنیده و پیچیده و در اعماق بروکراسی دولت مخفی شده بود.
این همان گروهی است که اکنون باید تحت عنوان دفتر هماهنگی سیاستها با سازمان جاسوسی سیا ادغام میشد.
کار ویزنردر به کارگیری و استفاده از نازیها، با رسیدن او به ریاست دفتر هماهنگی سیاستها متوقف نشد و او همچنان به استفاده از آنها در جهت منافع آمریکا ادامه داد.
همکار او در سیا بعدها گفت: «ویزنر بعد از جنگ، تعداد زیادی فاشیست را جذب کرد، که برخی از آنها واقعا افراد بدجنسی بودند. او میتوانست این کار را بکند چون از قدرت بالایی برخوردار بود».
«او کلید بسیاری از کارها و بسیار باهوش بود و اگر اراده بر کاری میکرد هیچ کسی نمیتوانست مانع انجام کار او شود. جذابیت و ابتکار عمل فوقالعادهای داشت، اعتقاد راسخی داشت که هر چیزی، تاکید میکنم هر چیزی را میتوان به دست آورد و به هر چیزی که میخواست، دست مییافت».
با سرپرستی ویزنر، سرعت رشد دفتر هماهنگی سیاستها از همه واحدهای سیا سریعتر شد. به گفته ادگارد اپل وایت، معاون بازرسی کل سیا، کارکنان آن «اختیارات کاملی به خود بخشیدند به گونهای که کسی جلودار آنها نبود. آنها هر کاری که میخواستند انجام میدادند و عامل بازدارنده فقط زمانی بود که مقام عالی یعنی رئیسجمهوری درباره ممنوعیت آن اظهار نظر میکرد.
آنها نگاهی کاملا اشرافی به موضوعات داشتتند، نگاهشان به مسئله زندگی مرد و زن کاملا محدود، رمانتیک و از بالا به پایین بود. آنها فرصت طلایی برای ادای تعهدات خود داشتند و خدا میداند چه فرصتی را از دست دادند».
برای تسهیل عملیات دفتر هماهنگی سیاستها، کنگره، قانون 1949 سازمان مرکزی اطلاعات CIA را تصویب کرد. این قانون به سیا این اجازه میداد بودجه را بدون ارائه گزارش مالی صرف کنند.
طی چند سال، فعالیتهای دفتر هماهنگی- از حیث دامنه عملیات، نیروی انسانی و بودجه- مانند اژدها رشد کرد.
مجموع کارکنان آن از عدد 302 در سال 1949 به تعداد 2812 نفر در سال 1952 رسید، به علاوه تعداد 3142 نفر کارکنان قراردادی در خارج از کشور داشت.
بودجه آن در این بازه از 4.7 میلیون دلار به 82 میلیون دلار افزایش یافت.
یکی از عوامل مؤثر این گسترش، نظم و ترتیب سازمانی این دفتر بود که در بین کارکنان انگیزه برای انجام پروژهها و طرحهای جدید را ایجاد میکرد.
پانوشتها:
1- Gehlen organization
2- Harry Rositzke
3- Reinhard Gehlen