kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۹۳۳
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۳ - ۲۰:۰۸
حکایت سینماتوگراف 2  - واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب - بخش پنجاه و یک

سینمای غم‌انگیز سال‌های 1386 و 1387

 
 
 
سعید مستغاثی
متاسفانه نگارنده بسیاری از تولیدات سال 86 و اوایل سال 87 این سینما (اکران شده و اکران نشده، دارای پروانه نمایش یا بدون پروانه مذکور) را به دلیل عضویت در هیئت داوری جشن خانه سینما در سالن اجتماعات خانه سینما مشاهده نمودم و در یک ارزیابی کلی حتی خطاب به مسئولین سینمایی، مجموعه آن را در یک کلام «غم‌انگیز» توصیف کردم! 
منظورم به هیچ‌ وجه آثاری مانند:«چهارچنگولی» (سعید سهیلی) و «مادر زن سلام» (خسرو ملکان) و «خواستگار محترم» (داوود موثقی) و... نبود (که هنوز در آن زمان اکران نشده و اساسا در جشن خانه سینما هم شرکت نداشتند) یعنی همان آثاری که هر کس برای انتقاد از سینمای ایران، چوبی نثارشان کرد! مقصودم فیلم‌هایی مانند «سرگیجه «(محمد زرین دست)، «سربلند»(سعید تهرانی)، «ماه وش» (محمد درمنش)، «هدف اصلی» (قدرت الله صلح میرزایی)،«خاک سرد» (رضا سبحانی)،
«چراغی در مه»(پناه برخدا رضایی)،«قند تلخ» (محمد عرب)،
«ده رقمی»(همایون اسعدیان)، «تیغ زن» (علیرضا داوودنژاد)، «حقیقت گمشده»(محمد احمدی) و... است که نمی‌دانم اساسا با کدام استاندارد سینمایی و فیلمسازی می‌توان اساسا نام آنها را «فیلم» گذارد.
بحث درباره خوبی یا بدی فیلم‌ها و سلیقه‌ها نیست، بحث برسر رعایت ابتدائی‌ترین استانداردهای فیلمسازی بود که با تاسف در آثار یاد شده یافت نمی‌شدند. متاسفانه برخی از این آثار را بعضی نهادها و مراکز سینمایی دولتی تولید یاحمایت کرده بودند که قاعدتا بایستی هدایتگر سینماگران جوان به سوی استانداردهای سینمایی باشند. 
از طرف دیگر به نظر می‌آید آن خشت کجی که درساخت آثار مبتذل و پاگرفتن تولیدکنندگان بی‌تخصص و دلال منش از اواسط دهه 70 در سینمای ایران نهاده شد، باسوءاستفاده از بی‌برنامگی و باری به هر جهت کارکردن مسئولین بعدی سینمایی همچنان کج و معوج پیش رفت. اگرچه متولیان جدید سینمای ایران سعی می‌کردند، به هر نحو ممکن از ساخت این‌گونه آثار جلوگیری نمایند. ولی این جلوگیری تنها به قطع وام‌ها و حمایت‌های بنیاد سینمایی فارابی از این دسته فیلم‌ها محدود شد اما سیاست‌های ناقص و ناکارآمد باقی مانده از مدیریت سال‌های گذشته، همچنان به واسطه‌ها و دلال‌هایی که عنوان تهیه‌کننده و تولید‌کننده برای خود جعل نموده بودند، این مجال را داد که به ساخت فیلم‌های مبتذل و مبتذل‌تر ادامه دهند و مدیران سینمایی چه در معاونت سینمایی وزارت ارشاد و چه در بنیاد سینمایی فارابی به جای وظیفه اصلی یعنی هدایت سینما، در انتظار بودند تا از این سینمای بحران زده، طرح و فیلمنامه دریافت کنند. 
این در حالی بود که سالها پیش، انواع و اقسام کمیته‌های تخصصی در ژانرها و انواع گوناگون سینمایی (مانند سینمای کودک، اقتباسی، دفاع مقدس، معناگرا و...) برای ارائه طرح‌ها و فیلمنامه‌های مطلوب و استاندارد در بنیاد سینمایی فارابی تشکیل شده و اعضای آنها هم حقوق‌های مناسب دریافت می‌کردند. اما دریغ از یک نمونه کار یا اثری که بتوان آن را نتیجه عمل این کمیته‌ها دانست. اگرچه این کمیته‌ها در زمان مسئولان جدید سینمایی منحل گردید اما هیچ جایگزین مناسبی برای آنها در نظر گرفته نشد، در حالی که ایجاد آن کمیته‌های طرح و فیلمنامه، اساسا فکر درستی به نظر می‌رسید. اما متاسفانه در نحوه اجرا غلط از کار درآمد. 
آن طرح، تنها سایه‌ای از همان ساختاری محسوب می‌شد که سالها در سینمای استاندارد جهان به خصوص غرب و سینمای‌ هالیوود دنبال شده و می‌شود، ضمن اینکه کمیته‌های مشابه در غرب و آمریکا و ‌هالیوود، از دل اندیشکده‌ها و پژوهشگاه‌ها و مؤسسات و نهادهای تحقیقاتی و علمی برآمده‌اند که به لحاظ اندیشه و اطلاعات و معلومات به اصطلاح نرم‌افزاری، این کمیته‌ها را تغذیه فکری می‌کنند. آنچه نه تنها در سینمای ما بلکه اساسا در رسانه‌های ما حتی به آنها فکر هم نمی‌شود و مراکز تحقیقاتی و پژوهشی که در غرب با رسانه‌ها عجین هستند، در ایران به سان جزایر پراکنده حتی در بذل اعتماد به یکدیگر نیز سختگیری می‌کنند. 
خشت کج مبتذل‌سازی
به هرحال آن خشت کج مبتذل سازی که تحت عنوان «کمدی مردم پسند» از اواسط دهه 70 پایه گذاری شد و در معاونت سینمایی دوران دولت نهم نیز علی‌رغم برخی تلاش‌های متعهدانه ولی غیر سیستماتیک، تداوم یافت، در سال‌های بعد خصوصا از اواخر سال 1388 و اوایل 1389 آنچنان سینمای ایران را دچار اعوجاج نمود که خیل آثار سطحی وسخیف، نه تنها پرده‌های سینمای ایران بلکه متاسفانه شبکه ویدئویی خانگی را هم اشغال کرد. پدیده‌های سخیفی که زیر لوای«فیلم کمدی»، مملو از شوخی‌های مستهجن و روابط نازل وتیپ‌های غیر اخلاقی بوده و هست و معلوم نیست علی‌رغم شعر و شعارهای متعدد مسئولین سینمایی درباره «مقابله با پدیده فیلم‌های مبتذل»، این آثار از چه نهاد یا ارگان و یا شخصی مجوز ساخت و پروانه نمایش دریافت کرده و می‌کنند؟! در حالی که بنیاد سینمایی فارابی هرگونه کمک مادی و معنوی به این‌گونه محصولات (عمدا از اطلاق عنوان «فیلم» به آنها پرهیز می‌کنم) را انکار می‌کرد، پس چه فرد یا مؤسسه و یا سازمانی از تولید آنها حمایت نمود؟ آیا صدور مجوز ساخت و پروانه نمایش برای این آثار مبتذل، خدمت به سینمای ایران بود؟ آیا این آثار می‌توانستند سینمای ایران را به سینمای استاندارد برسانند؟ دیگر سینمای آرمانی پیشکش!!