kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۰۳۲۱
تاریخ انتشار : ۳۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۸

اخراج از آفریقا پسرفت استراتژیک آمریکا و غرب

 
 
امین‌الاسلام تهرانی
بیستم خرداد بود که خبر آمد آمریکا پیش از موعد مقرر، خروج تجهیزات نظامی و پرسنل اضافی از نیجر را آغاز کرد. این را سی.ان.ان با اشاره به بیانیه پنتاگون و وزارت دفاع ملی جمهوری نیجر کرده بود. آخرین مهلت خروج نیرو‌ها که دو کشور بر سر آن توافق کردند ۱۵ سپتامبر (25 شهریور) بود اما منبعی آگاه به این رسانه گفته بود که آمریکا زودتر دست به کار شده و «اولویت آمریکا ابتدا خارج کردن تجهیزات حساس از نیجر است.»
چندی پیش و در پی تصمیم نیجر به اخراج نیروهای آمریکایی بود که «علی الامین زین»، نخست‌وزیر این کشور، در توضیح تصمیم کشورش برای اخراج نظامیان آمریکایی بی‌تعارف گفت که «آمریکایی‌ها در خاک ما ماندند و در حالی که تروریست‌ها مردم را می‌کشتند و شهرها را به آتش می‌کشیدند، هیچ کاری نکردند. این که به خاک ما بیایند اما به تروریست‌ها اجازه حمله به ما را بدهند، نشانه دوستی نیست.» او همچنین به «لحن ترحم‌آمیز و نامحترمانه‌ای» که یک هیئت بلندپایه آمریکایی در سفر به این کشور داشته بود اشاره کرد. به گفته زین، مقامات نیجری نه ‌تنها به واسطه لحن پیام‌های آمریکا، بلکه با درخواست‌های آن‌ها برای محدود کردن روابط امنیتی با روسیه و تهدید به اعمال تحریم‌ها علیه نیجر در صورت فروش اورانیوم به ایران، مورد توهین قرار گرفتند. به هر حال نتیجه این «رفتارهای آمریکاییِ» آمریکایی‌ها این بود که حکم اخراجشان از نیجر صادر شود!
در پی این اتفاقات پایگاه تحلیلی «وار آن دی راکس» در آمریکا درباره همین مورد نوشت: «اظهارات زین نشان‌دهنده بروز تنش‌ها در روابط میان آمریکا و نیجر است. این تا حدی، به پایان دادن کمک‌های امنیتی واشنگتن پس از کودتای ژوئیه ۲۰۲۳ 
(تیر/ مرداد 1402) در نیجر و حاضر نشدن دولت نظامی به موافقت با درخواست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی برای کناره‌گیری، مرتبط است. با این وجود، دلایل اصلی شکست آمریکا در نیجر ریشه‌دارتر است. پایان یافتن حضور نظامی آمریکا در نیجر، بیشتر از همه، نتیجه جو سیاسی و اجتماعی ایجاد شده بر اثر حضور آمریکا و غرب در آن‌جا بود.»
این رسانه با بیان اینکه این موضوع «مسئله گسترده‌تری را در ایجاد شراکت امنیتی با حکومت‌هایی آشکار می‌سازد که نظام سیاسی ضعیفی دارند»، نوشت: «سرازیر شدن کمک‌های امنیتی می‌تواند، سهواً، منجر به افول تدریجی مشروعیت حاکمیت محلی و تقویت شرایط مطلوب برای کودتا شود. در واقع، اگر مقامات آمریکایی به برنامه‌های خود برای گسترش قابل‌توجه روابط امنیتی با کشورهای ساحل غرب آفریقا ادامه دهند، با نتایج مشابهی مواجه می‌شوند.» وار آن دی راکس نوشت: «این اقدام برای آمریکا هم تحقیرآمیز و هم یک پسرفت استراتژیک جزئی بود.» رسانه آمریکایی در پایان نوشته است: «رسیدن نظامیان روس به نیجر باعث تقویت روایتی شده که بر نفوذ منطقه‌ای روسیه تاکید دارد. واشنگتن احتمالاً، این موضوع را مانند دوران جنگ سرد، موفقیتی برای روسیه و اعزام سربازان و گماشته‌های روس به همان پایگاهی در نیامی که میزبان نیروهای آمریکایی است را تحقیری مضاعف تلقی خواهد کرد.»
این رسانه آمریکایی در ادامه نوشت: «هیچ سیاست ساده و مشخصی برای این مسئله وجود ندارد. به طور کلی، واشنگتن بهتر است رقابت‌های امنیتی و ژئوپولیتیکی جهانی در روابط منطقه‌ای خود را از اولویت‌هایش کنار بگذارد. آمریکا، واقعا، ظرفیت کمک‌های مستقیم قابل‌توجه به ایجاد یک فضای بهبودیافته در امنیت منطقه‌ای را ندارد. در عوض، باید روی مسائلی تمرکز کند که می‌تواند در زمینه اموری مانند بهبود دسترسی صادرات برای بازارهای آمریکایی، پر کردن خلاء‌های تامین سرمایه برای امور بشردوستانه و سرمایه‌گذاری در بهبود تغییرات آب‌وهوایی و تدابیر سازگاری با محیط تاثیرات سازنده گسترده‌تری داشته باشد.»
قاره کودتاخیز آفریقا این بار هم بستر کودتایی تازه شده است که به نظر می‌رسد تحولات آن فراتر از یک کودتا و به نوعی مقاومت علیه سلطه فرانسه است. کشور نیجر برای پنجمین بار از تاریخ استقلال خود، کودتای سیاسی از سوی ارتش خود را تجربه می‌کند. اما سؤال این است اتفاقات اخیر در نیجر آیا صرفاً یک کودتای سنتی است یا اقدامی سیاسی علیه امپریالیسم؟ به عبارتی درست‌تر تفاوت کودتای کنونی نیجر با رویدادهای پیشین چیست؟
برای پاسخ به این سؤال باید زوایای تحولات اخیر نیجر را بررسی کرد که سه نکته در این خصوص وجود دارد: اولین مورد این است که ارتش نیجر که با کودتا حکومت را به دست گرفته، با جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (اکواس) و دولت‌های دیگر کشورها که مداخله نظامی در نیجر را مطرح می‌کنند مخالف است. ارتش به جای تعیین زمانی مشخص برای اجرای دوباره قانون اساسی و بازگرداندن «بازوم» رئیس‌جمهور این کشور به سمت خود، به نظر می‌رسد مبنای سیاستش را مقابله با اکواس و دیگر دولت‌های مخالف کودتا قرار داده است، تا جایی که ارتش نیجر اعلام کرده هر گونه مداخله نظامی اکواس را به عنوان حمله به نیجر تلقی کرده و به آن پاسخ نظامی خواهد داد. اگرچه اکواس با اعمال تحریم‌هایی سعی می‌کند از پیشروی ارتش نیجر در سیاست داخلی این کشور ممانعت کند اما از طرفی هم کشورهایی مانند مالی، بورکینافاسو، الجزایر و گینه مخالفت خود را درخصوص مداخله اکواس در امور داخلی نیجر اعلام کرده‌اند. البته این نوع واکنش‌ها صرفاً نه در داخل قاره آفریقا بلکه خارج از قاره از سوی دیگر کشورها به خصوص از سوی روسیه نیز مطرح است.
اما دومین و مهم‌ترین مسئله در ماجرای نیجر، پایان سلطه‌گری فرانسه در غرب آفریقا است. کشورهای غرب آفریقا مستعمره سابق فرانسه بوده اند؛ نکته جالب اینکه پیشتر خروج نظامیان فرانسه از کشور مالی در افکار عمومی همانند خروج آمریکا از افغانستان یک شکست تلقی می‌شد و حالا پایان حضور این کشور در آخرین قلعه خود یعنی نیجر هم به معنای آغاز شکست سیاسی پاریس در آفریقا محسوب می‌شود.
واقعیت این است اگر چه در ظاهر دولت فرانسه سیاست امپریالیستی خود را بعد از استقلال نیجر پایان داد اما آثار استعمار مدرن در این کشور همیشه قابل مشاهده بوده است. برای مثال دولت فرانسه افرادی را تربیت می‌کرد که می‌توانستند در آینده، حاکمیت نیجر را بر عهده بگیرد و بتوانند طبق خواسته پاریس سیاست ورزی 
کنند. استفاده از واحد پول فرانک و یا نظارت و بهره‌برداری از معدن اورانیوم این کشور از سوی فرانسه تنها بخشی از سیاست نو استعمارگری پاریس بود.
البته شرایط موجود در نیجر صرفاً به ضرر دولت فرانسه نیست بلکه شرایط کشورهای غربی بخصوص آمریکا را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد؛ کودتای مالی و بورکینافاسو و تمایل این کشورها برای همکاری با روسیه، موجب شد کشور نیجر اهمیت بیشتری برای آمریکا پیدا کند، به همین دلیل از نظر بسیاری از کارشناسان تحولات اخیر نیجر در حقیقت کودتایی علیه منافع واشنگتن هم محسوب می‌شود.
اما سومین مورد به تمایل حکومت نظامی و بخشی از جامعه نیجر به توسعه روابط با روسیه باز می‌گردد. همان‌طور که گفته شد اگرچه دوران استعمار از سال‌ها پیش به پایان رسیده است، اما تصویر اجتماعی-اقتصادی کنونی در برخی کشورهای آفریقایی حکایت از تداوم استعمار اما به شکلی مدرن‌تر دارد. به عبارت دیگر دوران استعمار نو در حال زندگی است؛ به ویژه اینکه حاکمان و نخبگان کشورهای آفریقایی با کشورهای استعماری سابق مانند فرانسه روابط نزدیک دارند و از این روابط بهره‌برداری می‌کنند.
بنابراین بخشی از سود و رفاه حاصل از توافقات و همکاری‌های دوجانبه بین جامعه توزیع نمی‌شود بلکه در درست قشر نخبه و حاکمان کشور باقی می‌ماند، برای همین مخالفت حامیان کودتاچیان با رئیس‌جمهور این کشور را می‌توان در توزیع نا عادلانه ثروت و درآمد در جامعه و رابطه این حاکمان با کشورهای علیه نیجر تفسیر کرد. برای همین دل کندن از غرب و تمایل به سوی روسیه و یا چین مسئله‌ای غیر عادی نیست. البته باید گفت روسیه همیشه در پی توسعه روابط با دولت‌های آفریقایی بوده است ضمن اینکه در اجلاس روسیه- آفریقا که در جولای ۲۰۲۳ در سن‌پترزبورگ برگزار شد رهبران بورکینافاسو و مالی حمایت خود را از روسیه و عملیات مسکو در اوکراین اعلام کرده بودند.
با توجه به تحولات اخیر در غرب آفریقا و حضور روسیه و غرب در این کشورها به نظر می‌رسد بعد از جنگ اوکراین و روسیه حالا قاره آفریقا همانند قطب شمال بستر تنش و کشمکش‌های سیاسی بین قدرت‌های برتر خواهد شد. از طرفی جدای از اهمیت منابع طبیعی نیجر، مسئله دیگری که موجب شده این کشور برای دولت‌های غربی‌اهمیت پیدا کند ویژگی‌های جغرافیایی این کشور است؛ در حقیقت خط لوله گاز ترانس- صحرا (Trans-Saharan gas pipeline) به عنوان بستر انتقال گاز به اروپا مورد توجه است که از نیجریه آغاز شده و پس از عبور از نیجر، به الجزایر می‌رسد و سپس به کشورهای اروپایی منتقل می‌شود.
در چارچوب پروژه مذکور، انتقال ۳۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی در سال به بازارهای اروپایی در نظر گرفته شده است و چون اروپا قصد دارد از طریق این پروژه وابستگی انرژی خود به روسیه را کاهش دهد این احتمال وجود دارد نفوذ روسیه در این کشور و تحولات اخیر در نیجر تأثیری منفی روی این پروژه داشته باشد. با همه این تفاسیر به نظر می‌رسد برخی کشورهای آفریقایی در راستای مقابله با حاکمیت غرب، در پی همکاری و ارتباط نزدیک با روسیه و سپس چین هستند اما باید منتظر ماند و دید تحولات نیجر در روزهای آینده به چه سمت و سویی خواهد رفت.
برخی باور دارند که غربی‌ها عادت دارند علاوه‌بر اینکه از قبل در ساختار قدرت کشورهای تحت نفوذ خود دستکاری کنند، حتی نیروهای نیابتی ضد مردمی خود را نیز در چهار گوشه کشور هدف در آب نمک نگه می‌دارند تا مبادا کنترل حوزه تحت نفوذ و یا استعمار خود را از دست بدهند، مثلا در جنوب نیجر، در امتداد مرزهای نیجریه و چاد، ارتش در برابر راهزنان مسلح و جنگجویان بوکوحرام قرار دارد که خطرات مرگباری برای نیجری‌ها و همچنین پناهندگانی دارند که آن‌ها به این کشور می‌فرستند.
در غرب این کشور نیز گروه‌های مسلح تروریستی مرتبط با داعش و القاعده در منطقه مرگبار مرزی مشترک با مالی و بورکینافاسو مستقر هستند. بخش‌هایی که از درگیری طولانی‌مدت در این سه کشور رنج می‌برند، چون محمد بازوم، رئیس‌جمهوری انتصابی غربی‌ها در این کشور هرج و مرج و سیستم غیردموکراتیکی را به راه انداخته بود که نتیجه آن فقط حفظ منافع غربی‌ها بود.
بنابراین بعید است غربی‌ها به راحتی بخواهند از منافع هنگفتی که طی سال‌های متمادی از این نقطه از جهان به دست آورده و می‌آورند، دست بکشند، تا جایی که «ریدا لیاموری»، کارشناس ارشد اندیشکده مرکز سیاست جنوب جدید مستقر در رباط پایتخت مغرب، به تازگی به خبرگزاری الجزیره قطر گفت: «احتمالا کشورهای غربی منتظر خواهند بود تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد و چه کسی کنترل شرایط را در دست خواهد گرفت- چه رهبران کودتا و چه 
محمد بازوم با استقرار مجدد به عنوان رئیس‌ جمهوری، اقدام جدیدی را به بهانه مبارزه با تروریسم اما به نفع منافع تاریخی خود رقم بزنند.»
در واقع همین ترس مردم نیجر از دستکاری مجدد سیستم سیاسی کشورشان به دست غربی‌ها موجب شد که معترضان طرفدار کودتا در نیامی، پایگاه اپوزیسیون سیاسی روز پنجشنبه برای ابراز حمایت از کودتا گرد هم آیند و برخی از آن ها تابلوهایی ضد فرانسوی در دست داشتند و مقر حزب سیاسی بازوم  را درحالی به آتش کشیدند که او از طریق تلفن با مقامات آمریکا و سازمان ملل در تماس بود.
بنابراین بسیاری از کارشناسان، تحولات اخیر در نیجر را که پیش از این مشابه آن در کشورهای آفریقایی مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری و آفریقای مرکزی نیز رخ داده بود را اخراج غرب و به‌خصوص فرانسه از آفریقا تعبیر کردند. این روند که بی‌ارتباط با تغییر قدرت در عرصه بین‌الملل نیست، نشان می‌دهد فضای جهان هر روز بر دولت‌های غربی دارای سابقه استعمارگری در این قاره و حتی جهان تنگ‌تر می‌شود.
موج جدید تظاهرات آفریقایی‌ها یا آفریقایی‌تبارها طی دو هفته اخیر علیه اروپایی‌ها و به طور خاص علیه فرانسه حتی در شهرهای فرانسوی پاریس، مارسی و... خود گواه روشنی است که چگونه این جنبش آفریقایی که حتی بعضی جریانات اجتماعی فرانسه و برخی کشورهای دیگر را نیز به خود جذب کرده است، می‌رود به یک خیزش سراسری ضد غرب در سطح آفریقا تبدیل شود، آفریقایی که به دلیل سابقه استعماری غرب به تدریج به شرق نیز تمایل پیدا کرده است.
یعنی به خوبی می‌بینیم با خیزش مردمی که در نیجر به راه افتاده و در دیگر کشورهای جهان و حتی در اروپا نیز طرفدارانی پیدا کرده، بعید نیست به زودی شاهد تغییرات جدیدی در اصلاح روند شکل‌گیری نظم جدید بین‌المللی و نظم جدیدی باشیم که بیشتر به شرق و آسیا گرایش دارد، چرا که دولت‌های قدرتمند آسیا اعم از چین، روسیه، ایران، هند و... هیچ سابقه استعماری در آفریقا نداشته‌اند. بنابراین بعید نیست این خیرش مردمی در کشور آفریقایی نیجر و حمایت جهانی از آن بتواند با افزایش خودآگاهی و 
اعتماد به نفس آفریقایی‌ها به یک رستاخیر آفریقایی تبدیل شده و حتی بعد جهانی نیز بگیرد. یعنی شاهد موج جدیدی از انقلاب‌های «الهیات رهایی بخش» به سبک «فرانتس فانون» در این قاره و حتی در جهان به سیاهی کشانده شده توسط غرب باشیم.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.