شفاعت، یک واقعیت قرآنی اما به شرطها و شروطها
علی جواهردهی
شفاعت به معنای یاری رساندن به درخواست کمک دیگری است. هنگامی که شخصی مرتکب خطا و اشتباه یا حتی گناه و جرمی شده است از کسانی که از مقام و جایگاه برتری برخوردارند یاری میخواهد تا همراه او باشند و برایش وساطت کنند تا اینگونه از گناه و جرم او چشمپوشی شود.
یکی از اصطلاحات قرآنی، شفاعت است. بر اساس آموزههای اسلام، شفاعت در دنیا و آخرت در شرایطی امکانپذیر است. این مسئله بهویژه در قیامت که دست انسان از هر کس و هر چیزی کوتاه است بسیار مهم و اساسی است. اگر بخواهیم درباره ابعاد گوناگون شفاعت در زندگی انسانی سخن بگوییم باید آن را همانند اصل اسلامی توبه در درجه بسیاری از اهمیت قرار دهیم؛ زیرا کارکرد مهم و اساسی آن ایجاد انگیزه بازگشت به مسیر راست و به وجود آمدن امید در دلهای خطاکاران و گناهکاران است. نویسنده در این مطلب بخشی از حقایق اصل شفاعت و شرایط بهرهمندی از آن را بر اساس آیات و روایات تبیین کرده است.
***
مفهومشناسی شفاعت
یکی از اصول امیدبخش و امیدآفرین اسلامی، اصل شفاعت است. این اصل در کنار اصل توبه میتواند دریچه امید را به سوی دلهای خطاکاران و گناهکاران باز کند و آنها را به بازگشت و حرکت در مسیر راست ترغیب نماید و از فرورفتن در گرداب گناهان بیشتر و شقاوت بدتر باز دارد. در آیات قرآن از شفاعت به عنوان یک اصل سخن گفته شده است. شفاعت به معنای یاری کردن دیگری جهت وساطت در نزد بزرگی است. کسی که اقدام به شفاعت میکند، شفیع نام دارد. واژه شفاعت و شفیع از واژه شفع گرفته شده که به معنای جفت در مقابل واژه وتر به معنای تک است. شفاعت به معنای منضم کردن چیزی به چیزی است. (راغب اصفهانى، المفردات ص ۴۵۷)
شفاعت در فرهنگ جاهلی وجود داشته و به معنای ضمیمه شدن فردی به فرد دیگری برای کمک گرفتن از او بود. این واژه در عمده موارد در جایی به کار میرود که کسی که از مقام بالاتری برخوردار است ضمیمه به فردی میشود که مقامش پایینتر از او است تا واسطه شده و او را از مجازات رهایی بخشد و عفو و بخشش را برای او بخواهد. در فرهنگ جاهلی این رسم وجود داشت که خطاکاران برای رهایی از مجازات و درخواست عفو و گذشت، بزرگی را با خود همراه میکردند تا وساطت کند. کسی که وساطت خطاکار را به عهده میگرفت شفیع نامیده میشد. كاربرد آن در دوره جاهلی بيشتر در مورد قرار گرفتن مقامى برتر و گرامىتر در كنار شخصى پايينتر جهت وساطت در امری بوده است. در حقیقت شخص شفیع از موقعیت خود استفاده میکرد تا نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیردستان عوض کند. شفیع برای رسیدن به این مقصود، گاهی با استفاده از نفوذ اجتماعی و اعتبار شخصیتی و گاه دیگر از قدرت خود استفاده میکرد و به سبب وحشتی که شفیع و نفوذ او داشت، شفاعت او پذیرفته میشد. البته زمانی هم شفیع با استفاده از مسائلی عاطفی و یا با تغییر دادن فکر و نظر او دربارۀ مجرم و استحقاق جهت عفو و گذشت به سبب عدم سوءپیشینه یا تعهد به عدم تکرار و مانند، شفاعت میکرد و سخن او مقبول میافتاد و از جرم و خطای شفاعت شده میگذشتند.
پس در عرف جاهلی شفاعت به معنای حائل شدن برای دفع ضرر و برداشتن زیان از کسی و یا رساندن منفعتی به او بوده است. شفاعت در محاورات عرفی بدین معنا به کار میرود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از مجرمی بگذرد یا بر پاداش خدمتگزاریاش بیفزاید. کسی که واسطه است که دفع ضرر یا رفع زیان یا جلب منفعتی برای دیگری شود، شفیع و نفس عمل شفاعت نامیده میشود.
در اصطلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی شفاعت به معنای واسطه شدن یک مخلوق، میان خداوند و مخلوق دیگر، در رساندن خیر یا دفع شر، خواه در دنیا و خواه در آخرت از اوست. در حقیقت شخصى که متوسل به شفیع میشود نیروى خودش به تنهایى براى رسیدنش به هدف کافى نیست، لذا نیروى خود را با نیروى شفیع گره مىزند و آن را دو چندان میکند و به آنچه میخواهد نائل مىشود، به طورى که اگر این کار را نمىکرد و تنها نیروى خود را به کار مىبست، به مقصود خود نمىرسید، چون نیروى خودش به تنهایى ناقص و ضعیف و کوتاه بود. (طباطبائی، محمدحسین، ترجمه المیزان، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج ۱، ص ۲۳۸، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامى، قم، ۱۳۷۴ ش) پس شفاعت در اصطلاح فرهنگ قرآنی و اسلامی، پيوستن به ديگرى براى کمک و يارى رساندن به وى در پیشگاه خداوندی برای رهایی از مجازات است.
شفاعت درست و نادرست
شفاعت به یک معنا درست و بر پایه مبانی و آموزههای عقلانی و وحیانی است و به معنای دیگر نادرست و باطل است؛ چرا که باید با توجه به فلسفه شفاعت و اهداف آن به مسئله شفاعت نگریست و به تحلیل آن پرداخته و ارزشگذاری کرد. در مقام ارزشگذاری باید به این نکته توجه داشت که شفاعت زمانی میتواند حق و درست باشد که در چارچوب اهداف و فلسفه آفرینش قرار گرفته باشد و مانعی در سر راه تحقق فلسفه آفرینش نباشد.
در مقابل، شفاعتی باطل و نادرست و غلط است که در چارچوب مبانی و اصول اعتقادی اسلام و فلسفه آفرینش قرار نمیگیرد.
فلسفه آفرینش بر این نکته تاکید میکند که خداوند انسان را آفریده تا با تخلق به اخلاق خدایی و متأله شدن، در مقام خلافت قرار گیرد. بنابراین، هر آن چیزی که مانع از رسیدن انسان به صفات خدایی میشود و او را گستاخ کرده و از راه منحرف میسازد، امری باطل و نادرست است.اگر به فلسفه توبه در آموزههای اسلام توجه شود، به راحتی میتوان فلسفه شفاعت را نیز به دست آورد. از آنجا که فلسفه توبه و هدف از ایجاد اصلی به عنوان توبه، ایجاد امید در انسان خطاکار برای بازگشت و اصلاح فساد و تصحیح راه نادرست است، میتوان گفت که توبه زمانی سودمند و مفید است که موجب گستاخی و ادامه مسیر باطل نشود؛ بلکه امیدی را در دلهای نومید برانگیزد و امکان اصلاح فساد را در دلها زنده کند.
اسلام با اصل توبه به انسانها این امید را میبخشد که بدترین خطاها و گناهان بخشیده میشود و امکان اصلاح فساد و حرکت در مسیر کمالی و صحیح همواره وجود دارد و اینگونه نیست که راه با بدترین فسادها بسته باشد؛ بلکه انسان تا زمانی که عمر دارد و اجل نرسیده است میتواند به اصلاح فساد بپردازد و راه کمالی خویش را در پیش گیرد و نباید از رحمت الهی مایوس شود. (زمر، آیه 53)
اما اصل توبه نمیبایست موجب شود تا انسان گستاخ شود و مسیر باطل را ادامه دهد؛ زیرا گاه فرصت توبه از انسان گرفته میشود و چون اجل برای ما معلوم نیست چه زمانی خواهد بود (لقمان، آیه 34) نمیتوان با تاخیر در توبه و اینکه در دم آخر عمر توبه خواهد کرد، گناه و فساد کند؛ چرا که هنگام اجل دیگر توبهای پذیرفته نیست.
اصل شفاعت نیز میبایست در این چارچوب تعریف و تبیین شود و نمیتوان امید واهی به شخص داد و او را گستاخ کرد تا هر گونه خواست عمل کند و با اصل شفاعت از اصل آفرینش غافل شود؛ زیرا اصل شفاعت در چارچوب مبانی و فلسفه آفرینش تعریف شده است. خداوند با این اصل همانند توبه میخواهد تا انگیزه بازگشت و نیز اصل توسل به اولیای الهی را در انسان تقویت کند (مائده، آیه 35؛ اسراء، آیه 57) تا شخص برای کسب شفاعت، به اولیای الهی نزدیک شده و زندگی ایشان را سرمشق خویش قرار دهد.
در حقیقت شفاعت زمانی معنای درست مییابد که شخص تحت تاثیر این اصل، امیدوار به بهرهمندی از عنایت و رحمت خاص خداوند شود و از نومیدی رهایی یابد و در مسیر خواستههای الهی حرکت کرده و رضایت شفیع را با کارهای خوب به دست آورد؛ اما اگر شفاعت هیچگونه دگرگونی و تغییری در روحیات و فکر و رفتار مجرم و متهم ایجاد نکند، چنین معنایی از شفاعت نادرست است. از اینرو امام صادق(ع) فرمودند: لا یَنالُ شَفاعَتَنا مَن استَخَفَّ بِالصَّلاهِ؛ هرکس نماز را سبک بشمارد، به شفاعت ما دست نخواهد یافت. (فروع کافی، ج3، ص270)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز میفرماید: لا یَنالُ شَفاعَتی مَن اَخَّرَ الصَّلوهَ بَعدَ وَقتِها؛ کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید. (بحارالانوار، ج،83، ص20)
به سخن دیگر، شخص میبایست نخست کاری کند که شفیع از او رضایت داشته باشد تا برایش در نزد دیگری شفاعت کند. اگر خود شفاعتکننده، خطاکار و گناهکار را نپذیرد یا حتی اجازه نداشته باشد به او نزدیک شود، در آن صورت چگونه میتواند از شفاعت او بهرهمند شود.
از این روایت و روایات دیگر و حتی آیات قرآن به دست میآید که باید با کارهایی نخست دل شفیع را به دست آورد تا او اقدام به شفاعت کند. شفیع زمانی راضی میشود که شفاعت کند که یک ارتباط عاطفی محبتآمیز در میان شفیع و شفاعت شونده باشد که این نیز با اسوه قرار گرفتن و اعمال خوب و مطلوب از نظر شفیع به دست میآید. اینکه باید توسل به وسیلهای جست تا شفیع راضی شود شفاعت کند، همان ایجاد محبت از طریق اطاعت است. (آل عمران، آیه 31؛ احزاب، آیه 33)
شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی
شفاعت دارای اقسامی است که از جمله میتوان به شفاعت در دنیا و شفاعت در آخرت، شفاعت تکوینی و شفاعت تشریعی اشاره کرد.
شفاعت تكوينى به معنای بهرهگیری از اسباب است. شفاعت تکوینی تمسک و توسل به هر سببى در عالم اسباب است. به این معنا که انسان برای رسیدن به هر مقصد و مقصودی نیازمند اسباب خاص آن است. بهرهگیری از اسباب مناسب آن چیز به معنای شفاعت تکوینی است. اینگونه شفاعت در دنیا تحقق مییابد؛ زیرا دنیا دارالاسباب است و برای رسیدن به هر مقصود و منظوری باید سبب خاص آن را شناخت و به کار گرفت.
اما شفاعت تشريعى بر اساس آموزههای اسلام كه مربوط به عالم ثواب و عقاب است، محلّ آن در آخرين موقف قيامت است. در اينجا است كه شفاعتكننده تقاضاى مغفرت شفاعتشونده را مىكند تا بدين وسيله وارد دوزخ نشود يا با شفاعت او بعضى از كسانى كه وارد دوزخ شدهاند، از آن خارج شوند. (الميزان، ج 1، ص 173 – 174) چنین شفاعتی از مسلمات اسلام است و هیچ کسی درباره آن تشکیک و تردیدی ندارد.(شرح صحیح مسلم ج3 ص 35 باب إِثْبَات الشَّفَاعَه وَإِخْرَاج الْمُوَحِّدِينَ مِنْ النَّار )
سید مرتضی از علما و فقهای بزرگ شیعه درباره اصل شفاعت تشریعی میفرماید: شفاعت نمودن پيامبر اکرم(ص) فقط در برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است و اين شفاعت در مورد رسيدن منافع به شخص نمیباشد، زيرا حقيقت شفاعت اختصاص به برداشتن عقاب و عذاب گناهکار دارد. (حسینی، سیداحمد، رسائل المرتضی ج۳، ص۱۷)
شيخ طوسي نیز دربیان شفاعت تشریعی ميفرمايد: حقيقت شفاعت در نزد ما در مورد رسيدن منافع به شخص نمیباشد بلکه در مورد برداشتن عقاب و عذاب گناهکار است. به عقيده ما پيامبر اکرم مؤمنين را شفاعت ميفرمايند و خداوند نيز شفاعت ايشان را ميپذيرد و خداوند تبارک و تعالي عذاب و عقاب را در نتيجه اين شفاعت از مستحقين آن (البته از کساني که اهل نماز باشند ) برميدارد؛ زيرا شخص شخيص رسول اکرم(ص) فرمودند: من شفاعتم را براي کساني از امتم که اهل گناه کبيره هستند نگه داشتهام ... شيخ طوسي در ادامه مي فرمايند: نزد ما شيعيان اثنا عشري خداوند امتياز شفاعت خواهي را به پيامبر اکرم(ص) و بسياري از اصحاب ايشان و تمامي فرزندان معصوم پیامبر(ص) و بسياري از مؤمنين صالح عطا کرده است. (طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۱، ص۲۱۴)
شرایط شفاعتکننده و شفاعتشونده
اصل اولی در شفاعت مطابقت جرم و مجازات است. از اینرو خداوند در آیاتی از جمله 26 سوره نبأ از جزا وفاق سخن گفته است؛ چرا که مجازات بیش از اندازه به عنوان ظلم تلقی میشود و خداوند هرگز ستمکار نیست که راه افراط را در پیش گیرد و در حق مجرم ظلم کند. (آل عمران، آیه 182؛ انفال، آیه 51؛ حج، آیه 10)
البته از نظر عقلانی میتوان از میزان مجازات کاست یا حتی بخشید و یا در پاداش عمل خوب افزود؛ چنانکه این رویه خداوندی است که بر میزان پاداش نیکوکار میافزاید و از فضل خویش میبخشد. پس خداوند میتواند از مجازات بکاهد یا حتی عفو کند و از گناه، جرم و خطا بگذرد.(مائده، آیه 118)
البته اینگونه نیست که خداوند بدون توجه به اهداف آفرینش و فلسفه آن عمل کند، بلکه همه احکام و اصول در چارچوب همان مبانی است. از این رو اصل توبه و شفاعت در اسلام اثبات شده است. این عمل از نظر عقل و شرع هر دو عملی مثبت و نیک و خوب ارزیابی شده است. اما برای دستیابی به شرایط شفاعت لازم است تا از سوی شفاعتشونده اقداماتی انجام شود که به برخی از آنها اشاره میشود:
1. توبه و استغفار: خداوند در آیه 64 سوره نساء استغفار و توبه به پيشگاه خدا را زمينهاى براى بهرهمندى از شفاعت محمّد(ص) دانسته است. استغفار به معنای طلب آمرزش و توبه به معنای بازگشت از مسیر انحرافی به سوی مسیر درست و از غیر خدا به سوی خداست. این بدان معناست که شخص خطاکار، هم متوجه نادرستی اعمال خود شده و هم اینکه میخواهد مسیر درست را بپیماید و مسیر انحرافی خود را تغییر دهد و به راه راست در آید.
2. اذن الهی: در شفاعت، مهمترین شرط، اذن الهی است؛چرا که اگر دو نفر میخواهند برای شفاعت نزد کسی بروند باید نخست آن شخص که در نزدش شفاعت میشود، اذن ورود بدهد تا این دو برای شفاعت وارد شوند. از این رو شرط اذن الهی نخستین گام برای شفاعت است. بنابراین، امکان ندارد که کسی بدون اذن شفاعت کند و اگر غیر ماذون شفاعت کند هیچ تاثیری بر شفاعت او مترتب نخواهد شد. (بقره، آیات، 48 و 123 و 255؛ یونس، آیه 3؛ طه، آیه 109؛ سباء، آیه 23؛ نجم، آیه 26)
3. توحید: از دیگر شرایط شفاعت آن است که شخص اصل توحید را باور داشته باشد و اهل شرک نباشد، زیرا شفاعت در حق مشرک پذیرفتنی نیست و خداوند اگر همه گناهان اهل توحید را ببخشد هرگز از شرک نمیگذرد. پس توحيد و اعتراف به آن، معیارى براى برخوردارى از مقام شفاعت است که نمیتوان آن را نادیده گرفت. کافران و مشرکان هرگز بهرهای از شفاعت نخواهند برد. (زخرف، آیه 86) از این رو شفاعت ابراهیم(ع) نسبت به قوم لوط پذیرفته نشد (هود، آیات 74 و 76) و یا شفاعت نوح(ع) در حق فرزند کافرش (هود، آیات 45 و 46) یا قوم کافرش رد شده بود. (هود، آیات 36 و 37)
4. خوف از خدا: کسی از شفاعت شفیعان بهرهمند خواهد شد که خداترس باشد و از گناه و خطایی که کرده و عذاب الهی بترسد. به این معنا که از روی علم و آگاهی امیدوار به عفو الهی و گذشت او بوده و از جلال الهی بهراسد و خود را به سوی جمال الهی بکشاند و عفو او را طلب کند. از غضب الهی به رحمت الهی پناه برد.(انبیاء، آیه 28)
5. رضایت خدا: از دیگر شروط پذیرش شفاعت، رضایتمندی خداوند است. در آیات 26 و 28 سوره انبیاء قبول شفاعت فرشتگان از بندگان، مشروط به ديندارى و رضايت الهى از آنان شده است. خداوند همچنین در این آیات و آیاتی دیگر از جمله آیه 26 سوره نجم جلب رضايت خداوندی را شرط برخوردار شدن از شفاعت شفيعان دانسته است.
6. قدرت: از شروط شفاعتکننده قدرت است. تنها کسی میتواند شفاعت کند که قدرت داشته باشد یا متصل به قدرت باشد. از آنجا که قدرت اصلی از آن خداست و او منشا قدرت است، پس باید شفاعتکننده خود متصل به قدرت الهی باشد. (یونس، آیه 18؛ یس، آیه 23)
7. مالکیت: شفاعتکننده همچنین باید مالکیت داشته باشد. این مالکیت در اصل برای خداوند و کسانی است که مورد رضایت او هستند. از این رو در شرایط شفاعت، مالكيّت و فرمانروايى، به عنوان شرط تأثير شفاعت نزد خداوند در آیات 43 و 44 سوره زمر و 25 و 26 سوره نجم مطرح شده است.
8. علم: زمانی شفاعت تاثیرگذار است که شفیع دارای علم باشد. خداوند در آیه 86 سوره زخرف، علم به استحقاق آدميان از شفاعت را از شرايط شافعان دانسته است. پس اگر شفیع نسبت به وضعیت شفاعت شونده جاهل باشد، نمیتواند شفاعت تاثیرگذار و ماذونی داشته باشد. از همین جا دانسته میشود که هر کسی به مقام شفاعت نمیرسد تا از کسی شفاعت کند مگر آنکه از علم شهودی نسبت به شفاعت شونده برخوردار باشد. از جمله کسانی که از علم شهودی برخوردارند، پیامبر(ص) و امامان(ع) و شهیدان و فرشتگان و مانند آن هستند.
9. خردورزی: از دیگر شرایط شفاعتکنندگان، خردورزی ایشان است. خداوند در آیه 43 سوره زمر خردورزى را شرطى براى شايستگى شافعان در پيشگاه خود برای شفاعت کردن بیان کرده است. در حقیقت شفیعان کسانی هستند که از همه خصوصیات برتر انسانی برخوردار بوده و خدایی شده و مظهر ربوبیت هستند و میتوانند شفاعت کنند.
10. ولایت: از دیگر شروط شفاعت شونده ولایت است. رسول خدا(ص) در این باره میفرماید: اَلرّوحُ وَ الرّاحَهُ وَ الفَلَجُ وَ الفَلاحُ وَ النَّجاحُ وَ البَرَكَهُ وَ العَفوُ وَ العافيَه وَ المُعافاهُ وَ البُشرى وَ النَّصرَه وَ الرِّضا وَ القُربُ وَ القَرابَهُ وَ النَّصر وَ الظَّـفَرُ وَ التَّمكينُ وَ السُّروُر وَ المَحَبَّهُ مِنَ اللهِ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلى مَن اَحَبَّ عَلىَّ بنَ اَبى طالِبٍ(ع) وَ والاهُ وَ ائتَمَّ بِهِ وَ اَقَرَّ بِفَضلِهِ وَ تَوَلَّى الأَوصياءَ مِن بَعدِهِ وَ حَقٌ عَلَىَّ اَن اُدخِلَهُم فى شَفاعَتى وَ حَقٌ عَلى رَبّى اَن يَستَجيبَ لى فيهِم وَ هُم اَتباعى وَ مَن تَبِعَنى فَاِنَّهُ مِنّى؛ آسايش و راحتى، كاميابى و رستگارى و پيروزى، بركت و گذشت و تندرستى و عافيت، بشارت و خرّمى و رضايتمندى، قرب و خويشاوندى، يارى و پيروزى و توانمندى، شادى و محبّت، از سوى خداى متعال، بر كسى باد كه على بن ابى طالب را دوست بدارد، ولايت او را بپذيرد، به او اقتدا كند، به برترى او اقرار نمايد و امامانِ پس از او را به ولايت بپذيرد. بر من است كه آنان را در شفاعتم وارد كنم. بر پروردگار من است كه خواسته مرا درباره آنان اجابت كند. آنان پيروان من هستند و هر كه از من پيروى كند، از من است. (بحارالأنوار، ج 27، ص 92) اگر کسی تحت ولایت در آید از شفاعت بهرهمند خواهد شد و گناهانش بخشیده میشود؛ زیرا اهل توحید است و خداوند گناهان اهل توحید را میبخشد و اگر در این میان شفاعت نیز صورت گیرد کار بس آسانتر خواهد شد. از این رو حضرت فاطمه (س)فرمودند: إذا حُشِرتُ يَومَ القِيامَهِ أشفَعُ عُصاهَ اُمَّهالنَّبِيِّ؛ آنگاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد. (إحقاق الحقّ: ج 19، ص 129)
از آنچه گذشت این نکته معلوم میشود که امید واهی به شفاعت نباید داشت؛ زیرا تحقق شرایط در شفاعتکننده و شفاعتشونده از اصولی است که باید به آن توجه داشت. از این رو خداوند به یهودیانی که به امید شفاعت هر کاری را انجام میدهند سرزنش میکند و امیدشان را نادرست و ناروا میشمارد. خداوند در آیات 47 و 48 سوره بقره به یهودیان هشدار میدهد که اميد بيهوده به شفاعت خويش در قيامت از سوى انبيا نداشته باشند؛ چرا که باید شرایط شفاعتشونده را کسب کنند که ایشان به آن توجه و عنایتی ندارند. پس دنیاگرایانی که فراموشكنندگان قيامت در دنیا هستند نمیبایست آرزومند بهرهمندى از شفاعت شفيعان را در قيامت داشته باشند که چنین امیدی واهی و بیهوده است. (اعراف، آیه 53)
شفاعتکنندگان چه کسانیاند؟
با توجه به شرایطی که برای شفاعتکننده بیان شده میتوان گفت که شفاعتکنندگان نمیتوانند انسانهای معمولی باشند، بلکه تنها کسانی که مظهر صفات الهی هستند کنند میتوانند شفاعت کنند. حال این مظهریت تکوینی جعلی باشد یا اینکه با تلاش و مجاهدت به دست آمده باشد. از آیات بسیاری از جمله 255 سوره بقره، 51 و 70 سوره انعام و 3 سوره یونس برمیآید که شفاعت مطلق به خداوند اختصاص دارد، ولی برخی از موجودات به عللی میتوانند شفاعت کنند.
همچنین از آیه 48 سوره مدثر این معنا به دست میآید که شفاعتکنندگان به پیشگاه خداوند در روز قیامت متعدد هستند و شفاعتکنندگان در روز قیامت دلواپس حال دیگرانند و میخواهند به گونهای به یاری دوزخیان بشتابند و آنها را از آتش دوزخ رهایی دهند.
به سخن دیگر اینان همچنانکه در دنیا خود را به رنج میافکندند و خواهان هدایت مردمان بودند تا از آتش دوزخ در امان باشند (کهف، آیه 6؛ شعراء، آیه 3) همچنین در آخرت دلواپس مردمان هستند و میخواهند آنها را از عذاب دوزخ برهانند. از اینرو وقتی شفاعت ایشان پذیرفته میشود به آرامش میرسند و دلهایشان آرام میشود. (سبا، آیه 23)
از مهمترین شفاعتکنندگان میتوان به پیامبر(ص) اشاره کرد. (ضحی، آیه 5؛ اسراء، آیه 79؛ آل عمران، آیه 159؛انفال، آیه 33) آن حضرت(ص) و امامان معصوم(ع) از مهمترین شفاعتکنندگان هستند که در اعراف در انتظار دوزخیان هستند تا آنها را شفاعت کرده و از آن نجات دهند. (اعراف، آیه 46)
فرشتگان الهی نیز برخوردار از مقام شفاعت در حيطه اذن الهى هستند. (انبیاء، آیات 26 و 28) همچنین پیامبرانی چون حضرت ابراهیم(ع) و نوح(ع) از مقام شفاعت برخوردارند؛ برخی از مؤمنان و شهدای اسلام نیز در مقام شفاعت قرار میگیرند. (مریم، آیه 86)
از دیگر شفیعان میتوان از شوهر یاد کرد. امام باقر(ع) در این باره میفرماید: لا شَفيعَ لِلمَرأَهِ أَنجَحُ عِندَ رَبِّها مِن رِضا زَوجِها؛ هيچ شفيعى براى زن نزد پروردگارش نجات بخشتر از رضايت شوهرش نيست. (خصال، ص 588)
آثار شفاعت
شفاعت برای شفاعتکننده و شفاعتشونده آثاری دارد. شفاعتشونده با شفاعت از تاثیرات بد خطا و گناه و جرم خویش رهایی مییابد و غفران الهی شامل او میشود. (آل عمران، آیه 159؛ سبا، آیه 64؛ یوسف، آیات 97 و 98) همچنین شفاعتکننده با شفاعت خویش به آرامشی خاص میرسد که در آیه 23 سوره سباء به آن اشاره شده است. (نک: مجمعالبيان، ج7-8، ص 609؛ الفواتح الالهيّه، ج 2، ص 175) البته باید توجه داشت که شفاعت کردن در دنیا تاثیرات بد و خوبی برای انسان به دنبال خواهد داشت. به این معنا که وساطت و شفاعت در انجام دادن كارهاى خير، موجب سهيم شدن در نتيجه و پاداش آن (نساء، آیه 85) میشود، چنانکه وساطت و شفاعت در كار ناپسند، سبب سهيم شدن در پيامدهاى ناگوار آن خواهد شد.(همان) به سخن دیگر، از آثار شفاعت شراکت در عمل خوب و بد شفاعت شونده در دنیاست.
سخن درباره شفاعت بسیار است ولی به همین مقدار بسنده میشود.