kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۴۵۴۱
تاریخ انتشار : ۱۶ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۹:۴۳

معیار تشخیص حق از باطل و شناخت انحرافات

 
 
شخصی از یاران امام علی‌(ع) که با مشاهده «جنگ جمل» در تمییز حق از باطل به حیرت افتاده بود- محضر امير المؤمنين شرفياب شد و گفت: آيا ممكن است طلحه و زبير و عايشه بر باطل اجتماع كنند؟ شخصيت‌هايى مانند آنان از بزرگان صحابه رسول الله چگونه اشتباه مى‌كنند و راه باطل را می‌‏پيمايند؟ آيا اين ممكن است؟
امام‌(ع) در پاسخ او سخنى دارد كه دكتر طه حسين، دانشمند و نويسنده مصرى، مى‌گويد:
بعد از آنكه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد، سخنى به اين بزرگى شنيده نشده است.
فرمود:«انَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَيْكَ، انَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا يُعْرَفانِ بِاقْدارِ الرِّجالِ، اعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اهْلَهُ‏»؛ سرت كلاه رفته و حقيقت بر تو اشتباه شده حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمى‌‏شود شناخت. اين صحيح نيست كه تو اول‌، شخصيت‌هايى را مقياس قرار دهى و بعد حق و باطل را با اين مقياس‌ها بسنجى: فلان چيز حق است چون فلان و فلان با آن موافقند و فلان چيز باطل است چون فلان و فلان با آن مخالف؛ نه، اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند. اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند. يعنى بايد حق‌شناس و باطل‌شناس باشى نه اشخاص و شخصيت‏‌شناس؛ افراد را (خواه شخصيت‌هاى بزرگ و خواه شخصيت‌هاى كوچك) با حق مقايسه كنى، اگر با آن منطبق شدند شخصيتشان را بپذيرى و الّا نه. اين، حرف- صحیح- نيست كه آيا طلحه و زبير و عايشه ممكن است بر باطل باشند؟
در اينجا على‌(ع) معيار«حقيقت» را خود «حقيقت» قرار داده است و روح تشيع نيز جز اين چيزى نيست. 
در حقيقت فرقه شيعه مولود يك «بينش مخصوص» و اهميت دادن به «اصول اسلامى» است نه به افراد و اشخاص.(1)
اکثریت یا اقلیت‌، معیار حقیقت نیست! 
قرآن [معيار قرار دادن‏] كثرت را مذمّت مى‏كند و مى‏گويد كثرت‌، معيار- حقیقت- نيست.
امام کاظم‌(ع) در حدیثی - خطاب به هشام- مى‏فرمايد: قرآن كثرت را مذمت كرده است آنجا كه مى‏فرمايد: «وَ إِنْ تُطِعْ أَكْثَرَ مَنْ فِي الْأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ»(انعام/ 116) اگر اكثر مردم را پيروى كنى تو را گمراه مى‏كنند؛ چون اكثر مردم تابع عقل نيستند، تابع گمان و تخمينند، همين كه چيزى در خيالشان پيدا مى‏شود دنبالش مى‏روند.
چون اكثر اين‏جور هستند، پس به اكثر اعتماد نكن.
اين هم خودش نوعى ديگر استقلال بخشيدن به عقل است و دعوت به اينكه عقل بايد معيار باشد.
(یعنی باید به سخنان و تشخیص دیگران هرچند اکثریت، اعتنا نکرده و به تشخیص عقلانی خود عمل نمود)(2)
شخصيّت‌گرايى ممنوع
يكى از موجبات لغزش انديشه، گرايش به شخصيّت‌هاست. شخصيّت‌هاى بزرگ تاريخى يا معاصر از نظر عظمتى كه در نفوس دارند بر روى فكر و انديشه و تصميم و اراده ديگران اثر مى‏‌گذارند و در حقيقت، هم فكر و هم اراده ديگران را تسخير مى‌كنند.
ديگران آنچنان مى‌‏انديشند كه آنها مى‌انديشند و آنچنان تصميم مى‏‌گيرند كه آنها مى‌گيرند، ديگران در مقابل آنها استقلال فكر و اراده خود را از دست مى‌دهند.
قرآن كريم ما را دعوت به استقلال فكرى مىكند و پيروي‌هاى كوركورانه از اكابر و شخصيّت‌ها را موجب شقاوت ابدى مى‌داند، لهذا از زبان مردمى كه از اين راه گمراه مى‌‏شوند نقل مى‌كند كه در قيامت مى‏‌گويند: رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا (احزاب/ 67)؛ پروردگارا! ما بزرگان خويش را پيروى و اطاعت كرديم و در نتيجه ما را گمراه ساختند.
قرآن مى‌گويد بايد با سلاح عقل و انديشه با مسائل رو‌به‌رو شد؛ نبايد عقيده‌‏اى درست را به دليل آنكه ديگران انگ و برچسب به انسان مى‌‏زنند رها كرد و نبايد عقيده‌‏اى را به صرف تعلق داشتن به اين يا آن شخصيت بزرگ و معروف پذيرفت.(3)
سه معیار تشخیص و مصونیت از آلودگی‌ها 
و انحرافات فکری
دين مقدس اسلام در ابتدا، هم صاف بوده و هم پاك ولى خواه‌ناخواه در طول چهارده قرن كه در بستر افكار مردم قرار گرفته آلودگي‌هايى در آن پيدا شده است. ولى آنچه كه مايه خوشوقتى است اين است كه سه دستگاه تصفيه (سه مقیاس) براى پاك كردن اين آلودگي‌ها وجود دارد: 
1. دستگاه تصفيه (مقیاس) در درجه اول خود قرآن است كه مصون و محفوظ از هرگونه تغييرى در دست است. 
2. دومین دستگاه تصفیه (معیار دوم)‌، سنت قطعى پيغمبر اكرم(ص)- و ائمه معصومین(ع)- است كه از آن هم به مقدار كافى در دست داريم. 
3. سومین دستگاه تصفیه (معیار سوم)، عقل است كه دين مقدس اسلام عقل را حجت و معتبر شناخته است. 
قرآن خيلى لحن مؤدبى دارد.  اما دو سه جاست كه قرآن زبان به يك تعبيرى مى‌گشايد كه تقريباً نوعى دشنام است. يكى آنجايى كه بشر عقلش را، اين حجت ناطق به قول امام كاظم‌(ع) را به كار نمى‌‏بندد. مى‌فرمايد: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَاللَهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ(انفال/22)؛ بدترين جنبنده‌‏ها در نزد خدا چيست؟ انسان‌هايى هستند كه خدا به آنها زبان داده ولى لالند، گوش داده ولى كرند، عقل داده ولى تفكر و تعقل‏ ندارند.
ما اگر اين سه مقياس را به كار ببريم، مى‏‌توانيم خودمان را از هرگونه لغزش و غلطى مصون بداريم و انحرافات و اشتباهاتى را كه پيدا شده است از ميان ببريم.(4)
___________________
1. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جاذبه و دافعه على(ع)، ج‏16، صص: 309-307 با تلخیص و ویرایش. 
2. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (تعليم و تربيت در اسلام)، ج‏22، صص: 867- 866- با تلخیص و ویرایش.
3. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (انسان و ايمان)، ج‏2، صص: 68- 67؛ ج 26 (آشنايى با قرآن(1- 5))ص 66؛ با تلخیص و ویرایش.
4. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (اسلام و نيازهاى زمان(1 و 2))، ج‏21، صص: 104-96- با تلخیص و ویرایش.