kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۴۱۲۱
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۹

وطن ملی و وطن اسلامی از نـگاه قـرآن

 
 
خلیل آقاخانی
 
شاید بارها این جمله را شنیده یا خوانده باشید: حب‌ الوطن من الایمان؛ میهن‌دوستی جزئی از ایمان است. اما دایره وطن و میهن تا کجا گسترده می‌شود؟ آیا مراد از وطن همان جغرافیای سرزمینی است که انسان در آن به دنیا می‌آید و احکام خاصی چون تمام بودن نماز بر آن بار می‌شود یا اینکه مراد جغرافیایی سیاسی است که دین برای او با عنوان دارالاسلام و دارالکفر مشخص کرده است؟
نویسنده در این مطلب، درباره چیستی وطن و وطن‌دوستی و دیدگاه قرآن درباره وطن و انواع آن سخن گفته است.
***
مفهوم‌شناسی وطن 
واژه عربی وطن در برابر میهن به کار می‌رود. وطن به محل اقامت، مقام و مسکن، جایی که شخص در آن زاده شده و نشو و نما کرده و پرورش یافته باشد و نیز ده و شهر زادگاه، میهن و نشیمن شخص گفته می‌شود.(لغت‌نامه، دهخدا، ج 14، ص 20520)
وطن در اصطلاح سیاسی به عنوان یک واحد جغرافیایی و سیاسی مشخص که با مفهوم ملیت و حاکمیت سیاسی ملت‌ها ارتباط تنگاتنگ دارد، به کار رفته است. در غرب، وطن در مفهوم جدید آن به عنوان یکی از مفاهیم مهم و محوری ناسیونالیسم به کار می‌رود و با معنای «ملت» و «دولت ملی» رتباط تنگاتنگ دارد.
در فرهنگ قرآنی، واژه وطن به کار نرفته است ولی دست‌کم ده‌بار واژه دیار به معنای وطن به کار رفته و به عنوان عامل حقوقی مطرح شده است. به این معنا که وطن یا دیار جایی است که انسان در آن سکونت دارد و برای او حقوق طبیعی ثابت می‌شود. از این‌رو خداوند اخراج از دیار و وطن را به عنوان یک گناه و جرم در آیاتی چند از جمله 85 سوره بقره و 195 سوره آل‌عمران دانسته است.
واژگان دیگری چون بلد، قریه‌، مدینه و جملات مفید این معنا در قرآن به معنای سرزمین و وطن به کار رفته است.
در گذشته‌های بسیار دور، جهان وطنی اصل حاکم بود؛ زیرا عشایر کوچ رو به هر جایی می‌رفتند و در آنجا ساکن می‌شدند؛ اما به مرور زمان، محدودیت‌های آب و گیاه و دیگر منابع موجب شد تا هر قبیله‌ای، ملک و سرزمین را برای خود محدود کند و از آن در برابر دیگران دفاع نماید. این‌گونه بود که مفاهیمی چون خطه، دیار، ملک و مانند آن پدید آمد تا محدوده جغرافیایی و سرزمینی هر قبیله و جامعه‌ای را مشخص کند.
هرچه جوامع‌، بزرگ‌تر و پیشرفته‌تر شد، وابستگی به سرزمین و تعلق خاطر به آن افزایش یافت، زیرا بقای هر قبیله‌ای به محدوده سرزمینی‌اش بود و در صورت تعرض، به شدت با آن مقابله می‌شد و جنگ‌های خونینی برای دفاع از آن صورت می‌گرفت.
در دوره‌های تاریخی اخیر جوامع بشری، اقوام و قبایل پراکنده، بر پایه علقه‌های فرهنگی و پیشینه تاریخی به هم پیوستند و با تکیه به هویتی مشترک، واحد سیاسی ملت را پایه گذاشتند، این روند با تأسیس دولت‌های ملی، شکل نهائی و پایدار خود را پیدا کرد. 
ملت در تعبیر امروزین واحد بزرگ انسانی است که جماعت‌ها و اقوام انسانی را با فرهنگ و آگاهی مشترک به هم پیوند می‌دهد.
وطن یا میهن در دنیای امروز بر کشوری دلالت دارد که از نظر جغرافیای سیاسی دارای مرزهای مشخص بین‌المللی باشد و توسط هیئت حاکمه‌ای معین اداره شود. 
بر این اساس باید گفت که کاربرد واژه وطن در گذشته در معنای محدودتر و خاص‌تری بود. آنچه در آیات و روایات یا حتی در ادبیات نظم و نثر فارسی آمده‌، معنای سیاسی امروز را به تمام و کمال برنمی‌تابد؛ زیرا در گذشته این واژه بیشتر در مفهوم خانه(دار)، سرا، جای اقامت و شهر زادگاه یا اقامتگاه و مسکن دائمی به کار می‌رفته است.
از آنجا که در گذشته، ملت به مفهوم سیاسی امروز معنایی نداشت، بلکه در فرهنگ دینی و به ویژه اسلامی، جامعه تحت ساختار اعتقاد شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود، وطن به معنای دارالایمان و دارالکفر معنا می‌یابد. دارالکفر می‌تواند دارالحرب یا غیر آن باشد.
در حقیقت اگر پیش‌تر، تفکر قومی و نژادی، جوامع را شکل می‌داد و سرزمین و وطن را تعیین می‌کرد، در تفکر و اندیشه سیاسی اسلام، اعتقادات است که جوامع و سرزمین را تعیین می‌کند. این‌گونه است که امت به معنای معتقدان به تفکر شکل می‌گیرد و هرجا که اکثریت با این مردمان است و غلبه سیاسی و اجتماعی برای آنان ثابت باشد، آن سرزمین نیز سرزمین همان امت خواهد بود. پس وطن اسلامی به جای وطن قومی و قبیله‌ای قرار می‌گیرد.
در تفکر عرفانی، کاربرد دیگری از واژه وطن ارائه می‌شود؛ زیرا وطن واقعی را لقای الهی دانسته و بازگشت به آنجا را در برنامه سیر و سلوک خویش قرار می‌دهد و همه زمین بلکه هستی مادی را اقامتگاه موقت دانسته و آن را از دایره وطن اصلی بیرون می‌داند. مولوی می‌سراید:
همچنین حب‌الوطن باشد درست
تو وطن بشناس ‌ای خواجه نخست 
از دم حب‌الوطن بگذر، مایست
که وطن آن سوست جان، این سوی نیست
گر وطن خواهی گذر آن سوی شط
این حدیث راست را کم خوان غلط 
شیخ بهائی نیز می‌سراید:
این وطن، مصر و عراق و شام نیست
این وطن، شهری‌ست کان را نام نیست
زانکه از دنیاست، این اوطان تمام
مدح دنیا کی کند «خیرالانام»
حب دنیا هست رأس هر خطا
از خطا کی می‌شود ایمان عطا
ای خوش آن کو یابد از توفیق بهر
کاورد رو سوی آن بی‌‌نام شهر
تو در این اوطان، غریبی ای پسر
خو به غربت کرده‌‌ای، خاکت به سر
آن‌قدر در شهر تن ماندی اسیر
کان وطن، یکباره رفتت از ضمیر
رو بتاب از جسم و جان را شاد کن
موطن اصلی خود را یاد کن
زین جهان تا آن جهان بسیار نیست
در میان، جز یک نفس در کار نیست 
بنابراین «وطن» برای اهل معنا و عرفان، معنایی باطنی یا قدسی دارد؛ او وطن را جایگاه و مکانی خارجی نمی‌داند بلکه «لامکانی است که در او نور خداست».
البته این بدان معنا نیست که معنای خانه و زادگاه و اقامتگاه دائمی، مفهوم خود را در کاربردهای اسلامی از دست داده باشد؛ بلکه این مفاهیم همچنان در دایره محدودی حضور دارد و احکام و قوانین خاصی برای آن وضع شده است. از جمله مسائلی چون قصر و اتمام در نماز و روزه ارتباط تنگاتنگی با مفهوم اخیر وطن دارد.
احکام وطن و توطن در قرآن
وطن به معنای سرزمینی که شخص در آن زاده شده یا اقامتگاه دائم دارد، حقوقی را برای شخص ثابت می‌کند. 
از نظر قرآن، زمین برای همه انسان‌هاست و به عنوان مهبط معرفی شده و هر انسانی از این حق طبیعی برخوردار است که در هر جایی سکونت یابد. بنابراین، انتخاب سرزمینی برای سکونت و اقامت‌، حق طبیعی همگان است و کسی نمی‌تواند ایشان را از این حق انتخاب بازدارد.(بقره، آیات 84 و 85) ولی این بدان معنا نیست که هر کسی هر جایی خواست سکونت و اقامت گزیند؛ زیرا در صورتی اقامت اختیاری و انتخابی جایز است که حقوق دیگران با این اختیار و انتخاب تضییع نشود. بر این اساس، اگر کسی با سکونت خود در سرزمینی موجب تضییع حق از جمله آب و دیگر منابع شود، این به معنای ظلم و تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود و جایز نیست. اگر این توطن موجب تضییع حقوق دیگر ساکنان آن مکان شود، می‌توان آن را از مصادیق اشغالگری دانست که از نظر خداوند هرگونه اشغال وطن دیگران ظلم و ستم و حرام است.(توبه، آیه 13 و حج، آیات 39 و 40)
از نظر اسلام، آنچه اصالت دارد، اعتقادات انسانی است. از این‌رو شخص در انتخاب مکانی برای توطن کردن، لازم است تا شرایط مناسب برای دینداری، تقواپیشگی و مانند آن را در نظر گیرد و در جایی توطن کند که بتواند اعتقادات خود را حفظ کند.(نساء، آیه 97؛ زمر، آیه 10)
بر این اساس ترک وطن مالوف در صورتی که انجام تکالیف الهی بر آن متوقف باشد، واجب و ضروری دانسته شده است(نساء، آیه 97) زیرا هجرت از وطنی که امکان دینداری در آن نیست، هجرت از ظلمت به سوی نور است؛ چرا که آنچه برای آدمی اصالت دارد، رسیدن به کمالات انسانی و انجام تکلیف الهی است. پس اگر با هجرت از وطن، این مهم تحقق می‌یابد، باید اقدام کند و دین خود را با این کار حفظ و تقویت نماید.
هر انسانی در جایی که زاده شده و یا بزرگ شده‌، از حق طبیعی وطن بهره‌مند می‌باشد(بقره، آیات 84 و 85 و حج، آیه 40) و کسی نمی‌تواند که او را از این وطن مالوف بیرون کند. 
از نظر قرآن، راندن انسان‌ها از وطن مالوف خویش از مصادیق روشن ستم است(حج، آیات 39 و 40) و اخراج اجباری از وطن، زمینه‌ساز مشروعیت جهاد خواهد بود.(همان) از این‌رو خداوند در این آیات در توصیف مجاهدان به این نکته اشاره می‌کند که ایشان از وطن خویش رانده شدند و به همین سبب، جهاد برای آنان مشروعیت یافته است.(التفسیر المنیر، ج 17، ص 229)
به سخن دیگر، مشروعیت جهاد برای دفاع از سرزمین و نیز بازگشت و آزادسازی آن جایز و بلکه در مواردی واجب است. از نظر قرآن، حراست از مرزهای اسلامی،‌ یک وظیفه همگانی برعهده مؤمنان است.(آل‌عمران، آیه 200)
از نگاه اسلام، هرگونه اشغالگری حرام است. (حج، آیات 39 و 40 و توبه‌، آیه 13) بنابراین، دفاع از آب و خاک و سرزمین‌، امری طبیعی و واجب است و جهاد علیه متجاوزان مشروع می‌باشد. همچنین در صورت اشغال، نه‌تنها تجاوزشدگان می‌توانند به جهاد علیه متجاوزان اقدام کنند، بلکه جهاد برای آزادسازی وطن از دست اشغالگران واجب است.(همان و نیز التبیان، ج 7، ص 320)
خداوند از جمله مواردی که خود را موظف به یاری می‌بیند، کمک به آوارگان از خانه و کاشانه برای بازگشت به سرزمین و وطن خویش است. از این‌رو نیایش و یاری مبارزه‌کنندگان برای بازگشت به وطن اشغال‌شده خویش از سوی مردمان را در آیات 39 و 40 سوره حج گزارش می‌کند.
در آیات 246 و 251 سوره بقره، بازگشت به وطن در پی دفاع نظامی را تبیین می‌کند و آن را نه‌تنها جایز بلکه لازم برمی‌شمارد و خود به یاری ایشان می‌شتابد و آن را سنت خویش می‌داند. به این معنا که مبارزه برای دفاع، یا بازگشت به سرزمین و میهن نه‌تنها جایز بلکه واجب و یاری خداوند از مظلوم به پاخاسته‌،از سنت‌های الهی است.
وطن اسلامی و وطن جغرافیایی 
چنان‌که گفته شد، دفاع از وطن و مبارزه ضد اشغالگری، امری مشروع و مجاز برای همگان است. بنابراین، از حقوق طبیعی انسان، سکونت در سرزمین و وطن مالوف و حراست و دفاع از آن می‌باشد. در این حکم تفاوتی میان مسلمان و غیرمسلمان نیست.
اما اسلام تفسیر دیگری نیز از وطن ارائه می‌دهد که فراتر از زادگاه و اقامتگاه دائم و مسکن است. در این تفسیر، سرزمین و وطن، شامل همه سرزمین‌هایی می‌شود که اهل اسلام در آنجا به عنوان اکثریت حضور دارند. در این حالت، دارالاسلام یا همان وطن اسلامی فراتر از دایره محدود جغرافیای وطن طبیعی است که هر انسان در آنجا زاده شده و سکونت یافته است؛ چرا که معیار سرزمین درباره امت، همه سرزمین‌هایی است که مؤمنان در آن زندگی می‌کنند و از اکثریت برخوردارند. این سرزمین‌ها به عنوان دارالاسلام یا وطن اسلامی شناخته می‌شود. بر این اساس، همان‌گونه که دفاع و حراست از سرزمین مالوف حق طبیعی است، دفاع از سرزمین‌های اسلامی‌، یک حق سیاسی برعهده مؤمنان و مسلمانان است. از این‌رو خداوند در آیه 200 سوره آل‌عمران به صراحت از وجوب حراست از مرزهای وطن اسلامی به عنوان یک وظیفه و تکلیف همگانی سخن به میان می‌آورد و از مؤمنان می‌خواهد تا از مرزهای اسلامی دفاع کنند. همچنین از عوامل رستگاری مؤمنان را دفاع از جامعه اسلامی و سرزمین و حدود و ثغور آن می‌داند؛ چرا که واژه مرابطه به معنای حفظ مرزهای وطن در آیه، از واجبات و از عوامل رستگاری و فلاح دانسته شده است.(همان و نیز جامع‌البیان، ج 3، جزء 4، ص 294؛ ‌تفسیر التحریر و التنویر، ج 3، جزء 4، ص 208)
به هر حال دفاع از وطن و کیان اسلامی وظیفه همگانی و عمومی است و این وظیفه افزون بر دفاع از وطن و زادگاه قومی و قبیله‌ای است که در آیات دیگر از جمله 167 سوره آل‌عمران و 39 و 40 سوره حج، تبیین شده است. در حقیقت وطن در کاربردهای قرآنی دو معنای وطن طبیعی و وطن سیاسی دارد که معنای اخیر با معنای امت و دارالاسلام آمیخته است. 
به سخن دیگر، دفاع از سرزمین ملی (زادگاه) و سرزمین اسلامی در دو بعد حقوق طبیعی و سیاسی لازم و ضروری است و همان‌گونه که هر شخصی موظف است تا از سرزمین ملی خود دفاع کند و اشغالگران را براند، همچنین لازم است تا از سرزمین اسلامی دفاع کرده و دشمنان و متجاوزان و اشغالگران را از آن براند. این‌گونه است که دو وظیفه قانونی و شرعی برعهده هر فرد مسلمان نهاده شده است که باید آن را انجام دهد.
علاقه به وطن و سوءاستفاده از آن
علاقه به وطن، ‌امری طبیعی است. آدمی به جایی که در آن به دنیا آمده و در آن پرورش یافته دلبستگی خاصی دارد و محیط‌زیست خویش را دوست می‌دارد.
از آیات قرآن از جمله آیات 63 و 64 سوره طه به دست می‌آید که این علاقه امری طبیعی است و نمی‌توان به سادگی آن را از دل انسان‌ها بیرون برد. همین علاقه موجب می‌شود تا برخی از افراد در اندیشه سوءاستفاده از آن بیفتند. 
دشمنان انسان و انسانیت از علاقه طبیعی مردم به وطن سوء‌استفاده کرده و آن را به شکل میهن‌پرستی و یا حتی ملی‌گرایی(ناسیونالیسم) در خدمت اهداف شوم خود می‌گیرند. خداوند گزارش می‌کند که فرعون برای مبارزه با حضرت موسی(ع) ملی‌گرایی را در برابر دین‌گرایی قرار می‌دهد. او با بهره‌گیری از علاقه مردم، به تقویت افراطی آن می‌پردازد تا آن را در برابر دین‌گرایی قرار دهد و اجازه ندهد تا مردم راه هدایت آسمانی موسی(ع) را بپذیرند. فرعون برای رسیدن به این مقصود، به دروغ قبطی‌گری را در برابر یهودگری قرار می‌دهد تا افزون بر تغییر ماهیت هدایت‌خواهانه نهضت موسوی، آن را رنگ و روی قومی و ملی دهد و در یک فتنه‌جویی، ملی‌گرایی افراطی و میهن‌پرستی را در برابر خدا‌پرستی قرار دهد.
در حقیقت، فرعون با بهره‌گیری از علاقه طبیعی مردم به وطن، وطن ابزاری را برای تحریک قبطیان به‌کار گرفت تا آنان را در برابر هدایت‌خواهی موسی(ع) و خداپرستی قرار دهد. استفاده ابزاری فرعون از علاقه مردم به وطن برای تحریک احساسات ملی مذهبی قبطیان در تبلیغات دروغین علیه حضرت موسی(ع) موجب شد تا بسیاری از مردم از درک حقیقت بازمانند و جنگ دین و کفر را جنگ یهودی و قبطی در تصاحب سرزمینی تصور کنند.
(طه، آیات 63 و 64) در طول تاریخ بسیاری از دشمنان انسانیت از این علاقه استفاده ابزاری کرده‌اند. 
بی‌گمان ملی‌گرایی افراطی عامل بسیاری از جنگ‌ها و مشکلات کنونی بشریت بوده و هست.
ملی‌گرایی و انگیزه‌های برتری‌جویی ملی، موجب تجاوز یا توجیه تجاوزگری دُوَل امپریالیستی به ملل ضعیف و مستضعف می‌شود. تردیدی نیست که علاقه به وطن و محل زندگی و رشد نمو از جمله علائق غریزی بشر است؛ اما این غریزه چون دیگر غرائز انسان اگر تحت رهبری عقل و شرع قرار نگیرد خودبه‌خود به نیروی ضدحیات و ملیت تبدیل می‌شود و به اصطلاح سیاسی میهن دوستی را به میهن‌گرائی و میهن‌پرستی افراطی تبدیل می‌کند.
از نظر قرآن، دلبستگی به زندگی دنیایی و مرز و بوم خویش، زمینه‌ساز‌ گریز انسان از حق و هدایت می‌باشد(قصص، آیه 57) و علت بسیاری از نافرمانی‌های انسان و عدم تسلیم در برابر خداوند و آموزه‌های هدایتی آن، وابستگی به خویش‌، شهر و دیار و خویشان خود است که به عنوان سنت‌ها و آداب پذیرفته‌اند و حاضر به ترک آن نیستند.(نساء، آیات 65 و 66)