نظر میثم مطیعی درباره فصل جدید «حسینیه معلی»(اخبار ادبی و هنری)
در بخشی از یادداشت مطیعی میخوانیم: «معلی تمام شد! با موفقیت هم تمام شد. هزاران بار الحمدلله و حالا چند نکته:۱. بالاترین سرمایه آدمی بعد از جان، «آبرو»ست. همه ما در حسینیه معلی این سرمایه را به میدان آوردیم، تا به نحو ملموس نشان دهیم هیئتی و مذهبی، نه تنها عبوس و افسرده نیست؛ بلکه از همه شادتر و سرزندهتر است. به وقتش میخندد و به وقتش برای اهل بیت اشک میریزد. آنکه از نیتها آگاه است فقط خداست. ما در این برنامه اگر برای خدا شاد بودیم و شوخی کردیم و خندیدیم، در روز جزا در پیشگاه خدا و محضر پیامبراکرم و خاندانش روسفیدیم، اما اگر برای خدا نبوده قطعاً ایستادن ما در محضر خداوند طولانی خواهد شد.
۲. ما ذاکران، «معلی را بازی نکردیم». خودِ خودِ واقعیمان بودیم. برای همین هم رفتارها و گفتارها، برای مخاطب بیتکلف و دور از تصنّع بود. همدلی و رفاقت و برادری ما هم پشت میز ذاکران بود و هم پشت صحنه. امیدوارم اول مورد رضایت خدا و امام زمان بوده باشد و ثانیا بر دل مخاطبان و محبان اهل بیت نِشسته باشد.
۳. معلی فصل شعبان در مقام تأسیس است نه تقلید! معلی در فصل شادی، شروع است، آغاز راه است، نه پایان! پس باید به او فرصت داد تا بالنده شود و پیرایهها را از خود بزداید. معلی برای نمایش شادی دینی، الگوی قبلی نداشت. بیتردید نقدهایی به برنامه وارد است. همینطور به ما ذاکران هم شاید نقدهایی وارد باشد. حتما و قطعا برای نقدهای دلسوزانه و مشفقانه و دور از حسد و غرض و اهانت، گوش شنوا و دلِ پذیرا هست. ما ذاکران هم که در این حسینیه رسانهای (با اقتضائات مخصوص به خودش)، حضور پیدا کردیم، نقدهایی داشتیم و همچنان داریم. اما نقد و نظرِ ما، همراهیمان با معلی را مختل نکرد. خلاصه اینکه: دیکته نانوشته غلط ندارد!
۴. کاری که مجری خوب و کاربلد برنامه و برادران ستایشگر و ذاکرم و این حقیرِ کمترین در معلی انجام دادیم را مصداقی از «جهاد تبیین» میدانم. برای وقت و عمرِ مخاطب ارزش قائل بودیم و ثانیه به ثانیه این حضور را امانت و حقالناس دانستیم. سعی شد قبل معلی برای نکاتی که باید بیان کنیم مطالعه داشته باشیم، جلسات متعدد علمی با کارشناسان و اهل فضل برگزار کردیم.بنای ما بر این بود که معلی معرفتافزا باشد و کلاممان برای مخاطبِ برنامه بار علمی، محتوایی و معرفتی به ارمغان بیاورد.»