اخبار ویژه
فارنافرز: شکست اسرائیل در غزه روز به روز آشکارتر میشود
نشریه آمریکایی فارنافرز در گزارشی خاطرنشان کرد شکست رویکرد کنونی اسرائیل در جنگ غزه، روز به روز آشکارتر میشود.
فارنافرز مینویسد: اسرائیل از دو ماه قبل با بیش از 40 هزار نیروی رزمی به شمال غزه یورش آورده و این منطقه کوچک را زیر یکی از شدیدترین بمبارانهای تاریخ قرار داده است. تقریبا دو میلیون نفر آواره شدهاند. بیش از 18 هزار غیرنظامی (از جمله 6هزار کودک و پنج هزار زن) کشته شدهاند و وزارت امور خارجه آمریکا برآورد کرده که آمار واقعی، شاید از این هم بیشتر باشد. اسرائیل بیمارستانها و آمبولانسها را هدف میگیرد و نیمی از ساختمانهای غزه را ویران کرده است. همچنین دسترسی به آب، محمولههای خوراک و برق را برای 2.2 میلیون ساکن غزه قطع کرده است. هرطور که حساب کنیم، این یک اقدام گسترده برای مجازات جمعی غیرنظامیان است.
حتی اکنون نیز، در حالی که نیروهای اسرائیلی بیشتر به عمق باریکه غزه نفوذ میکنند، هدف دقیق رویکرد اسرائیل، به هیچ رو روشن نیست. هرچند رهبران اسرائیل ادعا میکنند که تنها حماس را هدف میگیرند اما کشتار کور مردم غزه، پرسشهایی را درباره نیت واقعی دولت اسرائیل به پیش میکشد. آیا اشتیاق اسرائیل به ویرانی غزه، نتیجه همان ناتوانیای است که به ناکامی گسترده ارتش اسرائیل در مقابله با حمله هفتم اکتبر حماس انجامید که طراحی آن برای بیش از یک سال، زیر چشم ارتش و اطلاعات اسرائیل ادامه داشت؟
هدف نهائی هرچه باشد، ویرانی عمومی غزه، مشکلات اخلاقی عمیقی را موجب میشود اما حتی اگر صرفا از زاویه راهبردی هم داوری کنیم، رویکرد اسرائیل محکوم به شکست است و در واقع هم اکنون هم شکست خورده است. مجازات انبوه غیرنظامیان، نتوانسته ساکنان غزه را از حمایت حماس باز بدارد. برعکس، تنها به افزایش نفرت فلسطینیها کمک کرده است. همچنین این کارزار، موفق به ناکار کردن حماس هم نشده. اکنون روشن شده که اسرائیل نمیتواند حماس را منهدم سازد. در واقع چه بسا این گروه از گذشته هم نیرومندتر شده باشد. نازیها هم با این تاکتیک اسرائیل به نتیجه دلخواه نرسیدند. آمریکا هم این تاکتیک را بارها و بارها آزموده بیآنکه دستاوردی داشته باشد. به رغم دو ماه عملیات سنگین نظامی – که آمریکا هم محدودیتی بر آن وضع نکرد – اسرائیل چندان دستاوردی نداشته است. این بمبارانها حتی به شکست جزئی حماس هم نینجامیده است. حمله زمینی گسترده اسرائیل هم محکوم به شکست است.
در یک نگاه گستردهتر، کارزار نظامی اسرائیل نتوانسته کنترل حماس بر غزه را عمیقا تضعیف کند. اسرائیل تنها توانسته یکی از گروگانهای هفتم اکتبر را نجات دهد. بقیه گروگانهایی که آزاد شدهاند، به خواست حماس بوده که نشان میدهد حماس همچنان رزمندگانش را در کنترل خود دارد.
تبلیغات حماس بهطور گسترده روی تلگرام منتشر میشود. کانال تلگرامی حماس 620 هزار مشترک دارد. ارزیابی پروژه دانشگاه شیکاگو در زمینه امنیت و تهدیدها (که من مدیر آن هستم) شاخه نظامی حماس، بریگادهای القسام، از یازدهم اکتبر تا 22 نوامبر، هر هفته حدود 200 ویدئو و پوستر را در این کانال منتشر میکند.
در واقع مبارزانی که اسرائیل عملا تولید میکند، بیشتر از کسانی است که میکشد. یک افکارسنجی از فلسطینیهای غزه و کرانه باختری نشان میدهد 76درصد پاسخگویان گفتهاند که نگاه مثبتی به حماس دارند. این را مقایسه کنید با تنها 27درصد پاسخگویان در این دو نقطه که در ماه سپتامبر گفتند که حماس «بیشتر سزاوار است که نماینده مردم فلسطین باشد.» این یک پیام تلخ دارد: بخش بزرگی از بیش از پانصدهزار مرد فلسطینی 18 تا 34 سال، اکنون میوه رسیدهای برای عضوگیری حماس و دیگر گروههای فلسطینی هستند. شکست رویکرد کنونی اسرائیل، روز به روز آشکارتر میشود.
BBC: اسرائیل ناامید میشود شکست حماس ناممکن است
سردبیر بخش بینالملل شبکه بیبیسی اذعان کرد: نبرد سازمانیافته حماس، صهیونیستها را ناامید میکند.
جرمی بوئن نوشت: در پایان جنگی که از ۷ اکتبر آغاز شده است، چیزی بزرگ و ناشناخته وجود دارد که آینده نامیده میشود. وضعیت گذشته خطرناک و دردناک بود بخصوص شرایط زندگی فلسطینیها در سرزمینهای اشغالی توسط اسرائیل اما وضعیت روشن بود. پس از ۷ اکتبر، وضعیتی که وجود داشت، در هم شکست. برای بیش از یک قرن، یهودیان و اعراب بر سر قطعه زمین کوچک اما بسیار باارزشی در میان رود اردن و دریای مدیترانه با یکدیگر مقابله کردند و گاهی حتی وارد جنگ شدند. شاید قطعیترین و غمانگیزترین پیشفرض این باشد که درگیری دوباره شکل گرفته و ادامه خواهد داشت. این همان اتفاقی است که پس از هر جنگ دیگری که از سال ۱۹۴۸، زمانی که اسرائیل استقلال خود را به دست آورد رخ داده است.
او میافزاید: جنگیدن سازمانیافته حماس اسرائیلیها را ناامید خواهد کرد. پس از نتیجه رایگیری در شورای امنیت سازمان ملل [وتوی قطعنامه آتشبس از سوی آمریکا]، اسرائیل اکنون زمان بیشتری برای ادامه عملیات نظامی خود در غزه دارد؛ خواه یک ماه باشد یا سه ماه یا بیشتر، فکر میکنم که با قضاوت از سرعت تحولات، ممکن است که اسرائیل برای رسیدن به اهداف نظامیاش به تلاش زیادی نیاز داشته باشد.
همهچیز بههم ریخته خواهد بود. پایان سادهای وجود نخواهد داشت. لحظهای نخواهد بود که اسرائیل بتواند بگوید که خب حالا برمیگردیم به خانه و از نو میسازیم، آنطور که در درگیریهای قبلی میان اسرائیل و حماس پیش آمده بود. این مرتبه وضعیت کاملا متفاوت است. به همین دلیل است که آینده منطقه غزه برای همه طرفین درگیر، نامشخص است.
حماس همچنان حملات موشکی خود را ادامه میدهد، همزمان هم به نبرد با نیروهای زمینی اسرائیل خیابان به خیابان در حال جنگیدن است که تلفاتی هم به دنبال دارد.
اسرائیل فقط در هفته گذشته طی ۲۴ ساعت، ۴۵۰ بار از طریق زمین، دریا و هوا به غزه حمله کرده و این حجم زیادی از قدرت و ویرانی است. اما کاری که نتوانسته تاکنون انجام دهد این است که حماس را به عنوان یک سازمان نظامی با زنجیرهای از فرماندهی نظامی در هم بشکند. در حال حاضر حماس همچنان به شکل سازمانیافته مبارزه میکند و اسرائیلیهایی که خواهان پایان حماس هستند را ناامید خواهد کرد.
مسئلهای که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل با آن روبهرو خواهد شد این است که هدف بسیار دوری را برای اعلام پیروزی اعلام کرده است: نابود کردن حماس. نه فقط سازمان نظامی آن بلکه حتی به عنوان گروهی که نقش سیاسی داشته باشد. با توجه به نفوذ عقاید آنها در میان برخی از فلسطینیها، رسیدن به این هدف میتواند تا تقریبا غیرممکن باشد.
دستاوردسازی عجیب برای دولت بانی تورم 60 درصدی
روزنامه هممیهن برای چندمینبار، سوءعملکرد اقتصادی دولت سابق را به عنوان موفقیت برای مردم فاکتور کرد.
این روزنامه در سرمقاله خود، ضمن زیر سؤال بردن عملکرد دولت فعلی مینویسد: اگر هر روز خبر از افتتاح فلان طرح یا بهمان برنامه دهیم، فقط هنگامی پذیرفتنی و مؤثر و مفید فایده است که در کنار آن آثار رشد اقتصادی و اشتغال در سفره مردم دیده شود. حتی میتوان در کوتاهمدت تورم را هم نادیده گرفت، مشروط بر اینکه رشد اقتصادی برقرار و بازار کار پویا باشد. متأسفانه برخلاف ادعاهای رسمی هیچکدام از این دو شاخص در مسیر بهبودی و مطابق وعدههای دادهشده قرار ندارند و البته با ادامه سیاستهای موجود نیز نمیتوانند در مسیر بهبودی قرار گیرند.
قضیه روشن است. اندازه افزایش حقوق و دستمزد کارگران و کارمندان در این دولت پذیرفتنی نیست. حتی در مقایسه با دولت قبلی که تحت بدترین شرایط تحریمی ترامپ قرار داشت، رشد دستمزدهای کارگری نسبت به نرخ تورم اندکی بیشتر از این دولت بوده است، زیرا اکنون افزایش حقوق و دستمزد نسبت به تورم پایینتر است. معنای روشن این سیاست چیست؟ اینکه وضع طبقات مزد و حقوقبگیر، نهتنها بهبودی پیدا نکرده و در سال آینده هم بهتر نخواهد شد، بلکه نسبت به گذشته بدتر میشود و مهمتر اینکه هیچ بهرهای از رشد اقتصادی کشور نصیب آنان نمیشود. این سیاست خلاف توسعه اقتصادی، عدالت، اخلاق و نیز وعدههای دادهشده است. اگر قرار باشد عدالت رعایت شود، رشد دستمزدها و حقوق کارگران و کارمندان باید معادل نرخ تورم بهعلاوه نرخ رشد اقتصادی و حتی بیش از آن باشد. همین وضعیت است که کارمندان و کارگران را به شغلهای دوم و سوم کشانده و جسم و ذهن آنان را فرسوده میکند.
هممیهن همچنین در گزارشی با عنوان «بررسی مقایسهای نسبت تورم و دستمزد کارگران و کارکنان دولت در دولتهای روحانی و رئیسی»، مینویسد: حسن روحانی اخیرا گفت: «مجموعه تورم ۷ساله ۹۲ تا ۹۸، 142/5درصد بود و حقوق کارکنان را هم در این دوره ۱۴۲درصد افزایش دادیم و نگذاشتیم فشار چندانی به آنها وارد شود.» هرچند روحانی سال 1399 بهعنوان یکی از دو سالی که تورم بالای 36درصد داشته را در این آمار نگنجانده اما مقایسه نسبت تورم و دستمزد کارگران و کارکنان دولت در دولتهای یازدهم، دوازدهم و سیزدهم نشان میدهد؛ این نسبت در دولت رئیسی شرایط وخیمتری پیدا کرده است.
این افت در حقوق کارمندان دولت و سایر سطوح دستمزدی به دلیل افزایش سالانه کمتر نسبت به حداقل دستمزد، قابلاعتناتر است. هرچند در چند دهه گذشته با نوساناتی این افت رفاه اتفاق افتاده اما در دولت سیزدهم روند پرشتابتری پیدا کرده که در نتیجه سیاستهای دستمزدی در شرایط تورمی شدید اتفاق افتاده است. مقایسه چند آمار ساده تغییر روند در سه دولت گذشته را نشان میدهد. در دولتهای یازدهم و دوازدهم یعنی در دولت روحانی 171/7درصد تورم ایجاد شده است. در طول این هشت سال مجموع افزایش دستمزد کارگران 177/4درصد بوده که از نرخ تورم اندکی بالاتر بوده است اما مجموع افزایش حقوق کارمندان دولت ۱۳۴درصد بوده؛ یعنی 37/7واحد درصد از تورم این هشت سال کمتر رشد داشته است. در دولت ابراهیم رئیسی و تنها در ۲ سالونیم تورمی 130/9درصدی ایجاد شده است. در چنین شرایط تورمی بیسابقهای دستمزد کارگران 123/4 درصد و حقوق کارمندان دولت صرفنظر از ترمیمهای موردی، ۶۵درصد افزایش یافته است. به عبارت دیگر دستمزد کارگران 7/5 واحد درصد و حقوق کارمندان 65/9 واحد درصد از تورم عقب افتاده است... دولت پیشبینی کرده حقوق کارمندان در سال آینده 18درصد افزایش پیدا کند در حالی که آخرین تورم اعلامی ۴۵درصد است. با توجه به اینکه دستمزد کارگران هم تقریباً نزدیک به رشد حقوق کارمندان تعیین میشود کارگران هم وضعیت دستمزدی مشابهی برای سال آینده خواهند داشت».
اما روزنامه هممیهن تعمدا واقعیتهای مهمتر را نمیگوید: این که دولت روحانی با به ارث گذاشتن تورم 60درصدی در سال پایانی دولت خود، بیشترین فشار تورمی را بر زندگی کارمندان و کارگران وارد کرد و ضمنا دولت بعدی را میراثدار پیامدهای سوءمدیریت خود کرد. امروز اگر از حقوقبگیران بپرسید که ترجیح شما «تداوم تورم بالا در کنار افزایشهای رایج حقوقها در سالهای گوناگون گذشته» است، یا «عدم افزایش حقوق به شرط مهار تورم»، قطعا اغلب آنها گزینه دوم را انتخاب میکنند چرا که در طول سالها همواره دیدهاند که افزایش حقوقها تکافوی شتاب افزایش تورم را نکرده است. بسیار خوب! واقعیت مهم دیگری که روزنامه هممیهن پنهان میکند، این است که روحانی در سال 1392 دولت را با کسری بودجه 52هزار میلیارد تومانی تحویل گرفت اما با کسری 480هزار میلیارد تومانی تحویل داد؛ یعنی بیش از 9 برابر! همین کسری سرسامآور در در کنار ده برابر شدن نقدینگی در دوره مذکور و ثبت نرخ رشد اقتصادی 6دهم درصدی (نزدیک به صفر) به عنوان معدل هشتساله (تعطیلی تولید)، عامل اصلی ثبت رکورد تورمی 60درصدی بوده است. به عبارت دیگر، دولت روحانی رأسا عامل اصلی تحمیل تورم کمرشکن بوده است.
از جهت دیگر، اتفاقاتی مانند ده برابر شدن نرخ ارز در همان دولت، واگذاری 30میلیارد دلار ارز 4200 تومانی که چندصد هزار دلار رانت با آثار تورمی ایجاد کرد، حذف بیسروصدای ارز ترجیحی از 20 قلم کالا پس از ریختوپاش چندده میلیارد دلاری ارزی، و به ارث گذاشتن حجم سنگینی از بدهیها و تعهدات مالی سنگین نیز، مجموعه عملکردهایی است که ماندگاری تورم بالا را توضیح میدهد. دولت بعدی در کنار تحمل میراث کسری 480هزار میلیاردی، مجبور بوده به تسویه ۴۶۴هزار میلیارد تومان از بدهیها و تعهدات شامل ۲۷۰هزار میلیارد تومان بدهی اصل و سود اوراق، ۱۰۰هزار میلیارد تومان بدهی به صندوقهای بازنشستگی و ۵۴هزار میلیارد بدهی به بانک مرکزی بپردازد و ضمنا ۴۰هزار میلیارد برای رتبهبندی معلمان اختصاص دهد. به این موارد باید همسانسازی حقوق برخی اقشار و گروههای صنفی را هم افزود.
بنابراین در کنار اذعان به آزاردهندگی مسئله تورم، درست و منصفانه این است که عملکرد دولت فعلی در مقایسه با دولت قبلی، و آنچه از خسارات سوءمدیریت دولت روحانی تحویل گرفته، بررسی شود. نه این که به دروغ ادعا شود، دولت روحانی حقوقها را به اندازه نرخ تورم افزایش میداده است! آیا در سال 1400 که نرخ تورم 60درصد بود، دولت روحانی حقوقها را 60درصد افزایش داد؟ در مقابل، ارقام کسریهای بزرگ خود را از جیب چه کسی جبران کرد؛ جز مردم؟!