موجسواری منادیان نفاق ادامه دارد
امنیت روانی جامعه قربانی اسیدپاشی اصفهان
سردار اسماعیل احمدیمقدم با اعلام دستگیری چند نفر بعنوان مظنون ماجرای اسیدپاشیهای اصفهان، اعلام کرد: هنوز انگیزه عامل یا عاملان این رخداد معلوم نیست.
اما علیرغم تاکید سردار احمدیمقدم و نیز دیگر مسئولان امنیتی و انتظامی استان اصفهان، سریال انتقامگیری از مردم مومن و بیگناه در رسانههای زنجیرهای کماکان ادامه دارد. این رویکرد رسانهای در حالیست که هنوز حتی یک کلمه از سخنان مظنونین درباره ماجرای اسیدپاشی منتشر نشده و اصلا معلوم نیست که آنها نقشی در ماجرا داشتهاند و یا فقط مورد ظن مقامات امنیتی قرار گرفتهاند! با این حال باید از کسانی که این روزها بیمحابا از ارتباط «اسیدپاشی» با فریضه «امر به معروف» سخن میگویند پرسید: براساس کدام دلیل، اقرار، سند، شاهد و منطقی این ربط را کشف کردهاید! ظاهرا باید بپذیریم که این افراد با عاملان حادثه، رابطه پنهانی دارند و از راز آنها باخبرند! و اگر چنین نیست، چرا با این سخنان هم امنیت جامعه را خدشهدار میکنند و هم در بین مردم تفرقه و دودستگی ایجادمیکنند!؟
این موضوع تنها محدود به رسانهها نیست و حتی شاهد آنیم که برخی مسئولان کشور نیز به آن مبتلا شدهاند! وقتی رئیسجمهور در جمع مردم زنجان دراینباره به سیاق روزنامههای هرج و مرجطلب سخن میگوید، از وزیر و ردههای بعدی چه انتظاری میرود!؟ ثمر این رفتار غیرحرفهای و نادرست، تجری کسانی است که اندیشهای جز القاء ناامنی در کشور و به راه انداختن آشوب و بلوا ندارند.
اعتراض مردم به رخدادهای نامربوط و حوادث اجتماعی، حق آنها و مطالبهای منطقی از دولتهاست. اما وقتی در برپایی یک تجمع مردمی، ردپای کسانی دیده میشود که بارها دشمنی و عنادشان با مردم ایران و سرسپردگیشان به دشمنان ثابت شده باید بلافاصله حساب مردم رنجیده از یک نابسامانی و جنایت را از حساب آنها جدا کرد. القاء ترس و تشویش در اصفهان، بدون شک، افزون بر تبعات اجتماعی و اقتصادی فراوان، حرکتی است همسو و همراستا با خواست دشمنان ایران متحد و یکپارچه چه کسی است که نداند امروز بالاترین نظم و امنیت در ایران و خصوصا اصفهان حاکم است و چشمان تیزبین حافظان نظم و امنیت، از آرامش مردم پاسداری میکند؟ پس القای تشویش، دعوت به تعطیلی و تجمع و اعتصاب، جز اینکه خلاف خواست مردم و نقشهای برای اهدافی دیگر باشد، مفهومی ندارد و این را مردم بهتر از همه میفهمند. نگاهی به روزنامههایی که این روزها بالاترین ماموریتشان را القای ترس و ناامیدی در مردم میدانند، اثباتکننده این حقیقت تلخ است که عدهای بدسابقه و بدنام، قصد دارند حتی از آسیب دیدن مردم هم بهره خود را ببرند! این الگو، در دهه هفتاد هم تکرار شد و مردم هنوز آن را از یاد نبردهاند. در آن ایام ماجرای قتلهای زنجیرهای، با هیاهو و جنجال رسانهای شد، همین رسانهها هر روز تیتر زدند و افراد مقابل خود را به قتل متهم کردند، مردم را ترساندند که ماجرا تمام شده، امنیت نیست، در خانههایتان بمانید و این یک جریان هدفمند است.
از سوی یک گروه خاص! امروز چه؟! امروز هم همان رسانهها تیتر میزنند که اسیدپاشی ادامه دارد، سریالی است، برای سرکوب بیحجابی است!، زنها از خانههایشان بیرون نیایند، امنیت نیست و... آیا شباهت تام و تمامی بین جریانسازی آن روزها و این روزها نیست؟! آن روزها پس از مدتها جنجال و آشوب و لطمه به امنیت روانی مردم، معلوم شد که قتلهای زنجیرهای، توطئهای از سوی اربابان همان رسانهها برای ایجاد بلوا و بهرهبرداری در جامعه بوده است. آیا نباید از آن نتیجه درس عبرت گرفت و انگشت اتهام را متوجه کسانی دانست که بیشتر در روزنامهها و سایتها و شبکههای اجتماعی مثل واتسآپ و وایبر هیاهو میکنند؟! رفتار این روزهای آنها، خاطره دزدی را زنده میکند که دزدی میکرد و در هیاهوی بازار، خود جلوتر از همه میدوید و فریاد میزد «دزد! دزد! دزد را بگیرید!»