kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۰۸۵۴
تاریخ انتشار : ۲۱ مرداد ۱۴۰۲ - ۲۰:۲۷

معیار  انتـخاب در سـر دوراهـی‌ها

 
 
محمدحسین شهبازی
روزی نیست که انسان بر سر دو راهی قرار نگیرد. گاه برای انسان مشخص است که کدام راه حق و صواب بوده و خیر او در آن است؛ ولی در بسیاری از مواقع برای توده‌های مردم انتخاب درست‌ترین و بهترین راه و شیوه دشوار است؛ چرا که شناختی نسبت به همه ابعاد مسئله ندارند؛ چه رسد که بتوانند به لوازم و تبعات انتخاب و عمل خود آگاه باشند و خیر خود را بشناسند.
پرسش این مطلب این است که در زمانی که در سر دو راهی قرار گرفتیم، کدام راه را انتخاب کنیم تا بهترین و درست‌ترین کار باشد؟ نویسنده در این مطلب پاسخ این پرسش را با استفاده از رهنمودی از امام موسی کاظم(ع) تشریح کرده است.
***
دو راهی‌های سرنوشت
زندگی انسان در دنیا همواره در مدار حق و باطل و‌ خیر و شر می‌گردد؛ چرا که نظام هستی به گونه‌ای شکل گرفته که انسان به عنوان موجودی مختار، بتواند با انتخاب خود مسیرش را در میان حق و باطل و خیر و شر انتخاب کند. بر اساس همین نظام احسن الهی، سنت ابتلاء‌ و امتحان پدید آمده است تا این انتخاب به سادگی و آسانی انجام نپذیرد،‌ بلکه با شرایطی سخت، انتخاب حق انجام شود و آدمی در این شرایط بتواند استعدادهای نهفته و سرشته در ذات خود را شناخته و به کار گیرد و به فعلیت برساند.(عنکبوت، آیه 2)
این‌گونه است که انسان در همین مدت کوتاه عمر خود که یک فرصت طلایی و استثنایی است خود را برای ابدیت می‌سازد و مسیر حرکت خود را انتخاب می‌کند. از همین رو، می‌توان دنیا را برای آدمی، فرصتی برای ابدیت دانست. هر کسی در مدت عمر خود همانند کودکی در رحم مادر می‌ماند که عوامل متعددی در شکل گیری‌اندام‌ها و شخصیت او موثر است که برخی از آنها مربوط به عوامل بیرونی و غیر اختیاری و ارادی است و برخی دیگر مربوط به عوامل درونی و ارادی و اختیاری انسان است؛ چرا که نظام احسن بر نظام «الامر بین الامرین» سامان یافته است و این‌گونه نیست که همه چیز به طور کامل در اختیار شخص باشد (تفویض و واگذاری) و یا همه چیز از او سلب شده باشد.(جبر)
انسانی که در رحم رشد می‌کند، متاثر از نوع تغذیه، وراثت، زمان، آب و هوا و امور بسیار دیگر، شکل و شمایل خاصی به خود می‌گیرد. پس اگر همه شرایط‌،مناسب و موافق باشد، کودکی سالم با شخصیت متناسب و متعادل از درون رحم مادر بیرون می‌آید و در دنیا تا زمانی که در آن است می‌تواند به عنوان یک انسان سالم زندگی کند؛ اما اگر شرایط مناسب نباشد و به هر علت و دلیلی، کور یا کر به دنیا آید، این نقص در تمام مدت عمرش در دنیا با اوست.
همین وضعیت برای آدمی است که در دنیا قرار می‌گیرد. با این تفاوت که آدمی در رحم برای عمر کوتاه دنیا ساخته می‌شود هر چند که برخی از آثار آن ابدی خواهد بود؛ ولی آدمی در رحم دنیا خودش را برای ابدیت می‌سازد به‌گونه‌ای که دیگر هیچ تغییری در آن پس از مرگ پدید نخواهد آمد. به این معنا که کودک ناقص از رحم مادر می‌تواند در دنیا با انتخابی درست، از دست رفته‌ها را جبران کند و کوری خود را در دنیا به بینایی واقعی تبدیل کند و نقص خود را جبران نماید؛ اما کودک رحم دنیا اگر به درستی از این فرصت کوتاه استفاده نکند و به خطا رود و گمراهی را پیشه کند، دیگر فرصت جبران را نخواهد داشت.(مومنون، آیه 99)
خداوند بر اساس سنت ابتلاء هر دم آدمی را بر سر دو راهی قرار می‌دهد و بر آن است تا خود انسان با توجه به الهامات تقوایی و فجوری(شمس، آیات 8 و 9) خودش میان دو راه درست و انحرافی(بقره، آیه 256)، شکر و کفر(انسان، آیه 3)، هدایت و گمراهی(بقره، آیه 26) یکی را انتخاب کند. مشکل، زمانی دو چندان می‌شود که باطل، خود را به حق می‌آمیزد و نشانه‌هایی از آن را برای خود پدید می‌آورد و به گونه‌ای خود را جلوه می‌دهد که جدا کردن حق از باطل سخت می‌شود؛ این‌گونه است که بسیاری از مردم گرفتار شبهات می‌شوند که به سبب تشبیه باطل به حق ایجاد می‌شود و نمی‌توانند در میان فتنه حق را بیابند و تشخیص دهند و به دنبال آن بروند.
پس زندگی سرشار از مشکلات انتخاب حق و باطل،‌خیر و شر، گمراهی و هدایت، شکر و کفر و مانند آن است. هر دم انسان باید در میان شبهات و فتنه‌ها و الهامات فجوری و تقوایی که از درون و بیرون بر او هجوم می‌آورد، تشخیص و انتخاب درستی انجام دهد و خیر را برگزیند که ابدیت او را می‌سازد.
در این میان هواهای نفسانی و خواسته‌های بی‌پایان نفس به سبب گرایش به امور مادی و ظواهر دنیوی از سویی و وسوسه‌های شیطانی دشمنان بیرونی از سویی دیگر، آدمی را بسیار سرگردان می‌کند و شرایط درست انتخاب را بر او دشوارتر می‌کند. این‌جاست که آدمی حیران در میان این همه شبهات و هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی نمی‌داند که چه انتخابی داشته باشد؟ انتخابی که خیر او باشد و سلامت ابدی را تضمین کند تا زندگی و مرگ و بعثت اخروی سالمی داشته باشد، چنان‌که پیامبران‌(ع) داشتند.(مریم، آیات 15 و 33) و فرشتگان با سلام به اسثقبال او آیند و او را به بهشت سلامت ابدی ببرند و مسکن و ماوی دهند.(نحل، آیه 32؛ یونس، آیه 25؛ فرقان، آیه 75؛ احزاب، آیه 44 )
معیار انتخاب: مخالفت با هوای نفس
اکنون این پرسش را دوباره مطرح می‌کنیم که چگونه می‌توانیم در میان این همه حیرت و فشارهای درونی نفس و بیرونی شیطان و عوامل دیگر، انتخابی درست یا درست‌تر داشته باشیم و آنچه خیر ماست را برگزینیم و ابدیت خود را به سلامت تضمین کنیم؟
امام موسی کاظم(ع) در سفارش خود به هشام می‌فرماید: يا هشام! وإذا مرّ بك أمران لاتدري أيّهما خيرٌ وأصوَب، فانظر أيّهُما أقرب إلى هواك فخالفه، فإنّ كثير الصّواب في مخالَفَه هواك؛ ‌ای هشام! هر گاه بر سر دو راهی قرار گرفتی و نمی‌دانی که كدام يك، راه درست و صواب يا درست‌تر و بهتر است تا آن را انتخاب کنی، پس بنگر کدام یک از آن دو راه به هواهای نفسانی نزدیک‌تر است و نفس تو آن را می‌خواهد‌، پس بايد راهى را كه مخالف هواى نفس و اميال شهوانى توست، اختيار نموده و آن راه را دنبال کنی؛ چون بیشتر درستى و صحت عمل در آن چيزى است كه مخالف هواى نفس است.(تحف‌العقول صفحه 398)
از این حدیث به دست می‌آید که انسان هنگامی که در سر دو راهی انتخاب قرار گرفت – که همیشه هم قرار می‌گیرد؛ زیرا دنیا مکان ابتلاء و امتحان و انتخاب دائمی است- باید به خودش مراجعه کند و ببیند که کدام موافق هوای نفس و خواسته دل و نفس اوست و کدام مخالف هوای نفس است، پس آن راه و شیوه که مخالف هواهای نفس است را به عنوان درست‌تر و بهتر انتخاب کند؛ چرا که در بیشتر موارد این انتخاب بهتر بوده و انسان را از مسیر باطل و شر دور نگه می‌دارد.
اما پرسش این است که چرا امام(ع) می‌فرماید: صواب در بیشتر موارد در همان مخالفت هوای نفس توست؟ 
می‌دانیم که نفس انسانی از نظر شناخت و قدرت تشخیص و نیز تصدیق در یک مرتبه نیست و هر انسانی از نظر ایمان، قدرت تشخیص و تصدیق و اذعان بلکه حتی از نظر عزم و جزم و اراده و همت در مقام عمل یکسان 
نیست. 
امام‌کاظم(ع) در این‌جا یک ملاک انتزاعی و غیرعینی نمی‌دهد و نمی‌فرماید که برای شناخت حق و باطل و راه صواب و خیر باید به فلان شخص یا فلان چیز مراجعه کرد؛ بلکه امام‌(ع) بر آن است تا یک معیاری را در اختیار مردم قرار دهد که هم قابل دسترس باشد و هم قابل اطمینان و اعتماد.
شاید اگر امام(ع) می‌فرمود برای انتخاب به نزد رهبران و پیشوایان خود بروید، این معیار نمی‌توانست قابل تعمیم در همه زمان‌ها و مکان‌ها و شرایط باشد؛ چرا که انسان در هر لحظه‌ای در سر دو راهی‌ها قرار می‌گیرد و لازم است به سرعت انتخاب کند‌، چون از دست دادن فرصت به معنای از دست دادن همه چیز خواهد بود. انسان مانند راننده‌ای است که سریع می‌راند و باید در سر هیچ پیچ خطرناک و مقابله با هر امر ناگهانی به سرعت تصمیم گرفته و قرار نهایی را صادر کرده و به سرعت آن را عملی سازد. پس باید معیاری در اختیار باشد که برای همیشه و در هر زمانی و مکانی در دسترس باشد. لذا شکی نیست که نفس انسانی بهترین داور برای انتخاب است؛ چرا که همیشه در اختیار است و هرگز از او دور نیست.
اما مشکل این است که این داور خود ممکن است با همه اطمینان و اعتمادی که به او داریم، به عللی‌اشتباه و خطا کند و بلکه ممکن است نتواند چنان‌که به امام معصوم(ع) و خدا اطمینان و اعتماد داریم، به او اعتماد و اطمینان داشته باشیم.
انسان کامل انسانی است که نسبت به خدا معرفت تام و کاملی دارد و همین معرفت تمام را به تصدیق اذعان کرده و خود را به خدا تفویض و واگذار نموده و می‌گوید: افوض امری الی‌الله؛ کارهایم را به خدا واگذار کردم.(غافر، آیه 44) این مقام که بالاتر از توسل و توکل است، نشانه‌ای از اعتماد و اطمینان کامل انسان به خداوند است و نفس در این حالت به عنوان نفس مطمئن شناخته می‌شود که حضرت ابراهیم(ع) و حواریون خواهان رسیدن به آن بودند.(بقره‌، آیه 260؛ مائده، آیه 113) رسیدن به این مقام به معنای رسیدن به جنت صفات بلکه ذات است و کسی که در این مقام قرار گرفته می‌توان گفت که در توحید سه‌گانه با «وحده وحده وحده» گفتن حقیقی از شرک در فعل و شرک در صفات و شرک در ذات رها شده و در جنت ذات آرام گرفته است.(فجر، آیات 27 تا 30)
اگر انسان بتواند به مقام اطمینان در نفس برسد مشکلات او حل خواهد شد. البته با توجه به اینکه نفس‌های توده معمولی مسلمانان و مومنان به درجه کمالی نرسیده و گرفتار نقص است نمی‌توان به آن اطمینان مطلق کرد و باید احتیاط کرد؛ چرا که نفس انسانی تا زمانی که به کمال رشد و اطمینان الهی نرسیده همواره در حالت دگرگونی و تغییر است و انسان را با خود به هر سمتی می‌برد.
هر چه نفس انسانی با تزکیه‌، به تقوا و عدالت نزدیک شود، به همان میزان علم و معرفت او افزایش می‌یابد؛ چرا که خداوند او را به علم شهودی مجهز می‌کند و حقایق ملکوت ‌اشیاء بر وی آشکار می‌شود. خداوند در آیه 282 سوره بقره می‌فرماید: وَاتَّقُواْ اللهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللهُ؛ و اگر از خداوند پروا کنید و تقوا پیشه گیرید، خداوند افزون بر امور دیگر به شما تعلیم می‌دهد و می‌آموزد.
بی گمان تعلیم الهی از تعلیمات علم حصولی و از آموزش‌های مدرسه و دانشگاه نیست بلکه علم حضوری است‌، به این معنی که به انسان متقی توانایی و دانایی خاصی می‌دهد که بتواند حقایق ‌اشیاء را چنان‌که هست ببیند به گونه‌ای که دیگر تشبیه و شبهات نتواند مانع از دیدن حقیقت و حق شود.(انعام، آیه 75)
از همین رو خداوند در آیه 29 سوره انفال می‌فرماید: ‌ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما فرقان یا همان قدرت جدا‌‌سازی حق و باطل را می‌دهد.
پس نفس انسانی اگر با تقوای الهی تزکیه و پاک شود از این توان برخوردار خواهد شد که معرفت و علم حضوری یافته و قدرت جدا‌‌سازی حق از باطل را به دست آورد. لذا دیگر شبهات و فتنه‌ها نمی‌تواند مانع دید و تشخیص او شود.
اما بیشتر مردم در مرتبه پایین تقوا هستند و به مراتب کامل آن راه نیافته‌اند تا دارای علم حضوری و بصیرت و فرقان شوند، از این رو هواهای نفسانی ممکن است بر آنان غلبه کرده و قدرت تشخیص حق از باطل، خیر از شر و بهتر از بدتر را از آنها بگیرد.
خداوند در آیاتی چند بیان کرده که بسیاری از مردم گرفتار هواهای نفسانی هستند و حتی اگر آن را خدا و معبود خود نگیرند، ولی تحت تاثیر آن عمل می‌کنند. گناه‌ها و تکرار آن نفس آدمی را دچار زنگار می‌کند و نمی‌تواند آینه‌ای باشد که حقایق هستی را بتاباند.(مطففین، ‌آیه 14) برخی از این نفوس آدمی و قلوب انسانی طبیعت و فطرت اصلی خود را از دست داده است. گوش‌ها به ظاهر می‌شنوند و یا چشم‌ها به ظاهر می‌بینند و قلوب به ظاهر فهم و ادراک می‌کنند، ولی با این همه حقایق را درک و فهم نمی‌کنند، زیرا زنگار گرفته یا ابزارهای شناختی گرفتار سنگینی و پرده است.(بقره، آیه 8 تا 12 )
در این میان بسیاری از مردم با توبه از گناه و استغفار و شکر نعمت هر از گاهی نفس خود را پاک می‌کنند و دریچه‌ای را برای نور حقایق می‌گشایند‌، با این همه گرفتار تذبذب و نوسانات شدید هستند. پس نمی‌توان به معرفت و تشخیص چنین نفسی اطمینان کامل داشت؛ چرا که ممکن است نفس، خیر را شر یا ارزش را ضد ارزش، حق را باطل و صواب را خطا بداند و به ‌اشتباه حکم کند؛ ولی از آنجا که توده‌های مردم بر اساس فطرت خود عمل می‌کنند و هنوز فطرت در میان توده‌های مردم از سلامتی برخوردار است، می‌توان امید داشت که خیر و صواب را انتخاب کنند. از این رو امام کاظم(ع) می‌فرماید که می‌توان به این انتخاب فطرت بسنده کرد و آنچه را مخالف هواهای نفسانی می‌شناسد ترک کرد و به عنوان خیر و صواب، طرف دیگر را انتخاب کرد و انجام داد؛ چرا که به هر حال سلامت فطرت و وجدان سالم هنوز اجازه نمی‌دهد که همه چیز را وارونه ببیند و ارزیابی کند. هنوز در توده‌های مردم فطرت و وجدان نمرده است به‌ویژه آنکه مسلمان و مومن در درجه‌ای از تقواست که عقل او به عنوان راهنما وارد میدان می‌شود و به او کمک می‌کند. پس توده‌های مردم مسلمان می‌توانند به وجدان و فطرت خود مراجعه کنند و آنچه را که مخالف هواهای نفسانی و دلبخواهی‌شان می‌شناسند با آن مخالفت کنند و موافق فطرت را به عنوان حق و صواب و خیر انتخاب کنند.
البته اگر انسانی یا مسلمانی اهل فسق و فجور باشد و گناه کبیره و صغیره برای او معنا نداشته باشد، چنین شخصی گرفتار واژگونه‌ای در قلب است به گونه‌ای که همه چیز را وارونه می‌ببیند و توصیه‌هایی خلاف حق را ارائه می‌دهد. این‌گونه است که به چنین قلبی اصلا نمی‌توان اعتماد و اطمینان کرد که راه حق را بشناسد و صواب و خیر را معرفی و انتخاب کند. اما توده‌های مردم می‌توانند به درجه‌ای از اطمینان نسبت به وجدان و فطرت خود برسند؛ چرا که فطرتشان هنوز واژگونه نمی‌ببیند. پس می‌توان گفت که بهتر است که مسلمان به همان فطرت و وجدان خود مراجعه کند و بر سر هر دو راهی همان راهی را انتخاب کند که مخالف هواهای نفسانی است؛ یعنی بداند که صواب و خیر او در این است که بر خلاف آنچه دلش می‌خواهد عمل کند و هواهای نفسانی خود را کنار زند و بر خلاف آن عمل کند. این‌گونه است که می‌توان امید داشت که راه صواب و خیر را انتخاب کرده است.