کد خبر: ۳۲۳۹۵۵
تاریخ انتشار : ۱۸ آذر ۱۴۰۴ - ۲۰:۴۴

آینده ژئوپلیتیک ایران چهارراه یا میدان؟

علیرضا معشوری*

در سپهر ژئوپلیتیک جهان معاصر، ایران «می‌تواند» همچنان به عنوان یکی از مهم‌ترین کشورهای جهان شناخته شود و نقش چهارراه اصلی در تعاملات شرق- غرب و شمال- جنوب را ایفا کرده است.
در سپهر ژئوپلیتیک جهان معاصر، ایران «می‌تواند» همچنان به عنوان یکی از مهم‌ترین کشورهای جهان شناخته شود؛ سرزمینی که هم بر اساس موقعیت راهبردی و هم بر اساس تاریخ و تمدن خود نقش چهارراه اصلی در تعاملات شرق- غرب و شمال- جنوب را ایفا کرده است. اما تحولات سال‌های اخیر و تلاش بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برای ایجاد مسیرهای جایگزین، این چهارراه تاریخی را در معرض خطری بی‌سابقه قرار داده است. خطری که اگر عمیق به آن توجه نشود می‌تواند ایران را از یک «چهارراه» و مرکز اتصال جهانی به یک «میدان یا فلکه» کم اهمیت در ساختار جدید ترانزیتی تبدیل کند. در واقع تبدیل چهارراه به فلکه نشانه‌ای از تضعیف جایگاه ایران است؛ یعنی به جای اینکه کریدورهای حیاتی از مسیر ایران عبور کنند از اطراف ایران عبور می‌کنند؛ بدون آنکه ایران در جریان مبادلات و تجارت جهانی نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد. این یعنی ایران رسما به یک میدان یا فلکه تبدیل خواهد شد و کریدورهای ارتباطی جدید در اطراف ایران ایجاد شده و آن را دور می‌زنند.
پروژه‌هایی مانند کریدور آیمک و زنگزور عملا با هدف دور زدن ایران طراحی شده‌اند. کریدور آیمک تلاش می‌کند با اتصال هند به امارات، عربستان، اردن، اسرائیل و اروپا مسیری موازی با مسیر تاریخی ایران ایجاد کند. اگرچه این طرح از نظر فنی و سیاسی با چالش‌های متعددی روبه‌رو است، اما اساسا با انگیزه حذف ایران از مسیر راهبردی شرق–غرب شکل گرفته؛ یعنی همان مسیری که قرن‌ها بخشی از هویت تمدن ایرانی بوده است. آمریکا و متحدانش در منطقه به خوبی می‌دانند که ایران اگر بتواند این چهارراه تاریخی را حفظ کند و بر آن مسلط باشد ایرانی تعیین‌کننده و مقتدر است؛ اما ایرانی که به فلکه تبدیل شود کشوری است که می‌توان آن را مدیریت، مهار و محدود کرد.
از سوی دیگر طرح «کریدور زنگزور» که با پشتیبانی ترکیه و چراغ سبز آمریکا مطرح شده، تهدیدی مستقیم نسبت به جایگاه شمال–جنوب ایران محسوب می‌شود. این کریدور که از طرف ترامپ نیز مورد حمایت رسمی قرار گرفته، قرار است با ایجاد یک مسیر مستقیم میان جمهوری آذربایجان و نخجوان و سپس ترکیه، عملا پیوند تاریخی قفقاز با ایران را تضعیف کند. واقعیت آن است که اگر چنین کریدوری ایجاد شود از یک سو نقش ایران در مسیر قفقاز و آسیای مرکزی کاهش می‌یابد و از سوی دیگر پروژه بزرگ‌تر ایده تورانیسم به رهبری ترکیه تقویت خواهد شد. پروژه‌ای که عمق راهبردی ایران را در قفقاز هدف گرفته و با تغییر ژئوپلیتیک مرزها، تلاش می‌کند ایران را در یک گوشه محدود کرده و در اوراسیا نیز به کشوری کم اثر تبدیل کند. 
باید توجه نمود که این طرح‌ها فقط از لحاظ اقتصادی، تجاری و یا ترانزیتی برای ایران دارای تهدید نیستند. این طرح‌ها بخشی از یک معماری سیاسی – امنیتی جدید هستند که هدف اصلی آن مهار نقش تمدنی جمهوری اسلامی ایران است. دشمنان ایران به خوبی می‌دانند که کشوری که در چهارراه جهان قرار دارد، نمی‌تواند منزوی، تابع یا وابسته باشد؛ اما کشوری که از چهارراه به میدان تبدیل شود، به ناچار محدود و وابسته خواهد شد. از این رو طراحی کریدورهای جدید باید در چهارچوب جنگ ترکیبی علیه ایران درک شود، جنگی که همزمان اقتصادی، سیاسی، امنیتی، رسانه‌ای و هویتی است.
در واقع وجه مشترک مسیرهایی مانند آیمک، زنگزور، کریدور میانی (ترکیه – آسیای مرکزی یا ترانس کاسپین) و حتی پروژه بندر فاو عراق این است که همگی با هدف دور زدن ایران طراحی شده‌اند. این یعنی اگر ایران منفعل باشد چهارراه تاریخی‌اش خالی می‌شود، جریان مبادلات تجاری از اطراف آن عبور می‌کند و کشور از یک بازیگر اصلی به یک ناظر تبدیل می‌شود. تبدیل چهارراه به فلکه دقیقا یعنی اینکه ایران همچنان سر جایش قرار دارد اما جهان از مسیر آن عبور نمی‌کند و فقط دورش می‌زنند.
این تهدید را باید به صورت ریشه‌ای دید و با آن برخورد کرد. عدم خوشبینی نسبت به نیت همسایگان در ایجاد کریدورهای جدید و پذیرفتن این واقعیت که دشمن در حال بازطراحی یک نظم منطقه‌ای جدید است، شرط لازم برای مواجهه مؤثر با این تهدید به شمار می‌آید. به همین دلیل واکنش ایران در برابر این موضوع باید انجام اقدامات متقابل و پیشدستانه باشد. ایران ظرفیت‌های بی‌بدیلی دارد که می‌تواند در جهت مقابله با این تهدیدات از مزیت آنها استفاده کند، ظرفیت‌هایی همچون ژئوپلیتیک بی‌رقیب، بازار انرژی، دسترسی به آب‌های آزاد، عمق استراتژیک در غرب آسیا و هویت مشترک دینی و فرهنگی در منطقه. اما این ظرفیت‌ها زمانی کارآمد هستند که فعال شوند، نه آنکه منفعلانه در برابر پروژه‌های رقیب قرار گیرند.
ایران برای جلوگیری از کم اهمیت شدن جایگاه ژئوپلیتیکی‌اش باید مسیرهای تاریخی خود را به شکلی توسعه دهد که هزینه دور زدن ایران برای رقبای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای بالا برود. تقویت کریدور شمال – جنوب، تکمیل بندر چابهار، تعمیق حضور در آسیای مرکزی و تبدیل شدن ایران به محور لجستیکی اوراسیا بخشی از این راهبرد است. از طرفی باید در برابر کریدورهایی همچون زنگزور با قاطعیت ایستاد؛ چرا که تغییر ژئوپلیتیک مرزهای قفقاز فقط اقدامی اقتصادی نبوده و اقدامی علیه امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران است. اما این اقدامات نباید فقط در سطح دیپلماتیک باشد. ایران باید جایگاه ترانزیتی خود را بازتعریف کند، به شکلی که چهارراه بودن ایران به عنوان یک میراث تاریخی و یک ظرفیت بالفعل و راهبردی تثبیت شود. ایران می‌تواند با ایجاد پیوندهایی در زمینه انرژی، برق، راه‌آهن و تجارت با همسایگان عملا مسیرهای رقیب را بی‌اثر کند. چهارراه بودن باید به صورت ساختاری تثبیت شود؛ یعنی هیچ بازیگر منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای قادر نباشد از ایران فلکه بسازد و آن را دور بزند.
باید توجه داشت که در ساختار مسیرهای ترانزیتی جهان امروز، نقش شبکه‌های حمل‌ونقل و گره‌های اتصال دهنده این شبکه‌ها بسیار بیشتر از مسیرهای خطی است. کشورهایی که گره‌های اصلی شبکه ترانزیت جهانی هستند قدرتی تعیین‌کننده دارند. از این رو چهارراه یعنی گره اصلی، و ایران نیز باید تلاش کند تا گره اصلی باقی بماند. هر پروژه‌ای که ایران را از گره اصلی بودن خارج کند ضربه‌ای به امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران وارد کرده است.
ایران امروز در نقطه‌ای تاریخی ایستاده است، یا جایگاه چهارراهی خود را بازآفرینی می‌کند و به محور اصلی اتصال اوراسیا، غرب آسیا، شمال آفریقا و شبه‌قاره تبدیل می‌شود؛ یا منفعلانه اجازه می‌دهد کریدورهای جدید، ایران را از مرکز اتصال به حاشیه برده و به یک کشور ناظر تبدیل کنند. آینده ژئوپلیتیک ایران وابسته به این است که چگونه با این پروژه‌ها مواجه شود. چهارراه جهان باید چهارراه بماند، در غیراین صورت با رویکرد منفعلانه به تحولات پیرامونی، تبدیل شدن به فلکه اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* دکتری روابط بین‌الملل