kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۶۱۸۷
تاریخ انتشار : ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - ۲۲:۵۲

روزنامه غربگرا غیرتی شد بایدباید در پنجشیر با طالبان می‌جنگیدیم(!)(خبر ویژه)

روزنامه زنجیره‌ای اعتماد می‌گوید ما نباید در مقابل طالبان نرمش به خرج می‌دادیم و نباید می‌گذاشتیم آنها به راحتی دره پنجشیر را به تصرف درآورند.

این روزنامه در تحلیلی با عنوان «نرمش از ما، گستاخی از طالبان» نوشت: «اگر مسئولان ما نتوانند از پس اين گروه برآيند و بدون هزينه آنچناني حقابه اهالي سيستان ما را بگيرند و سياست‌شان كنند بايد به مردم پاسخ بدهند كه در اين 43 سال چه آموخته‌اند؟ واقعيت آن است كه طالبان با خيانت آمريكا به مردم افغانستان و توافق با او اغلب كشورهاي منطقه را غافلگيركرد و با اينكه جزئيات اين توافق هنوز هم مشخص نيست ايران را خوشحال كردند كه يك پاي آمريكا از منطقه برداشته شده است! گويا ما چنين حادثه‌اي را چنان مبارك و نافع خود يافتيم كه از خطرات حضور يك گروه غيرقابل پيش‌بيني و متعصب كه مشروعيت بين‌المللي ندارد غافل شديم. گروهي كه براي ماندن بر اريكه قدرت و كسب حداقلي از مقبوليت جهاني هر كاري از دستش بر مي‌آيد و ظرفيت عامل شدن براي قدرت‌هاي جهاني را دارد. مسلما درگيري با چنين گروهي كه فعلا چيزي براي از دست دادن ندارد و ضربه‌هاي ناتو و آمريكا هم نتوانست
سر عقل‌شان بياورد به صلاح مملكت‌مان نيست. اما راه مماشات هم هميشه باز نيست،
چه بسا مزاحمت فزاينده ايجاد كنند و از آنجا كه مي‌دانند ايران تمايل و منافعي در جنگ با آنها ندارد از حد بگذرند و خود را مصون از پاسخ شديد ايران تصور كنند.
چند عامل مهم در گستاخي طالبان وجود دارد كه نبايد آنها را دست‌كم گرفت؛ اگر اسرائيل توانسته باشد با انواع ترفندها و ارتباط‌هاي مستقيم و غيرمستقيم اين گروه را تحت تاثير خود قرار بدهد بهترين گزينه براي اشغال ايران هستند و اگر كار ايران با اين گروه بالا بگيرد در تل‌آويو جشن برپا مي‌شود».
اعتماد می‌افزاید: « عامل ديگر مشي و مرام چريكي اين گروه و غيرمسئول بودن‌شان نسبت به منافع افغانستان است. آنها به كشتن و كشته شدن عادت كرده‌اند و عمق استراتژيكي براي درهم كوبيدن ندارند. در خيال‌انگيزترين تصورات فرض كنيم كه ايران برود و كابل را بگيرد؛ نهايت اينكه آنها دوباره به كوه‌ها پناه مي‌برند و آنقدر در شهر‌ها بمب منفجر مي‌كنند و مردم را مي‌كشند تا دوباره همه را متقاعد كنند كه حضورشان در كابل براي مردم و منطقه امنيت بيشتري به ارمغان مي‌آورد. واقعيت آن است كه ايران در حساس‌ترين شرايط و كليدي‌ترين موقعيت فكر مبادا را نكرد و براي خود امتيازي نگه نداشت. ما به چه دليلي از احمد مسعود و جبهه مقاومت ملي افغانستان حتي به صورت سياسي حمايت نكرديم و گذاشتيم طالبان به آساني دره پنجشير را به تصرف خود درآورد و در مقابل اين عدم حمايت چه امتيازي از طالبان گرفتيم؟
چرا سفارت افغانستان را به يك گروه كه نماينده همه ملت افغانستان نيست، داديم و در اين كار كدام منفعت را تحصيل كرديم؟ خطر بزرگ اين است كه با ندانم‌كاري و ضعف تحليل و محاسبه تصميم‌گيران، طالبان به يك تهديد جدي و طولاني‌مدت در شرق كشور مبدل شود. اما سخن اصلي اينكه طالبان هم با همه حقارتي كه دارد متوجه مشكلات داخلي ايران شده است و براي مطرح شدن در دنيا و توجه احتمالي غرب و آمريكا بخت خود در اين زمينه را مي‌آزمايد. چنانچه سياست‌هاي ما در داخل و خارج از توازن لازم برخوردار بود و خصوصا مستحضر به تمايل و اراده ملي بود و اقتصادمان رنجور و بيمار نبود چه بسا طالبان همه افراد خود را بسيج مي‌كرد كه صف به صف شوند و دبه دبه آب به طرف ايران بريزند تا تهران به كابل اخمي نكند ولي افسوس كه سياستمداران ما ادعاي‌شان گوش فلك را كر مي‌كند ولي در عمل يك گروه منفور مي‌آيد بيخ گوش‌مان و بدون ترس شليك مي‌كند و جواني از عزيزان‌مان را به شهادت مي‌رساند».
دقت در اجزای تحلیل روزنامه زنجیره‌ای، از آشفتگی بند بند آن حکایت می‌کند،‌ گویا که نویسنده فقط مأمور بوده طرف ایرانی را- ولو با ضد و نقیض‌نویسی- سرزنش می‌کند.
اولاً نویسنده روزنامه غربگرا اعتراف می‌کند آمریکا در حق ملت افغانستان برای چندمین بار خیانت کرد و حال آنکه مدعیان اصلاح‌طلبی چه به هنگام اشغال افغانستان و چه به هنگام تشکیل دولت غربگرای اشرف غنی، برای تحرکات آمریکا غش و ضعف می‌رفتند، اشغالگری را آزادی افغانستان جا می‌زدند و دولت وابسته به آمریکا را نماینده جمهوریت و توسعه و پیشرفت وانمود می‌کردند. (بماند که بخشی از همین اصلاح‌طلبان مثل سازمان مجاهدین انقلاب، به هنگام اشغال افغانستان توسط آمریکا، خواستار جنگیدن دوشادوش طالبان شدند!) اما اکنون هرچه هست با عبور از دو دهه خیانت‌های آمریکا و تملق‌های خود نسبت به اشغالگران، طرف ایرانی را سرزنش می‌کنند که چرا حقابه خود را نگرفته است.
نویسنده مغرض یا بی‌سواد اعتماد به این واقعیت اشاره نمی‌کند که احداث یا گسترش سدهایی مانند کمال‌خان و کجکی برای تضییع حقابه ایران (معاهده 1951)، در دولت غربگرای اشرف غنی به عنوان پروژه‌ای آمریکایی و انگلیسی آغاز شد و طالبان همان خیانت را ادامه می‌دهد.
درباره خسارت‌های آمریکا در افغانستان، جو بایدن اعلام کرده که واشنگتن روزانه 300 میلیون دلار در این کشور هزینه می‌کند گفت و بعد از 20 سال حضور، تداوم چنان هزینه هنگفتی امکانپذیر نبود.
در عین حال، جمهوری اسلامی ایران، خبطی را که دو قدرت مستکبر (آمریکا و شوروی) در اشغال افغانستان مرتکب شدند، هرگز مرتکب نشد، هرچند که نقشه مطلوب آمریکا بود و به همین دلیل، از سوی محافل غربگرا در ایران تأکید می‌شد، مبنی بر اینکه هرچه سریع‌تر به جنگ طالبان برویم (بروید!). طبعاً این رونویسی از دیکته آمریکایی‌ها نیز به گروه خون غربگرایان نمی‌خورد و صرفاً نشان می‌داد درگیر کردن دو همسایه شرقی نسخه‌ای آمریکایی است.
نویسنده اعتماد از یک سو اذعان می‌کند که آمریکا و ناتو نتوانستند با ضربات نظامی، طالبان را سر عقل بیاورند و از طرف دیگر، غر می‌زند که چرا طرف ایرانی شدت عمل نشان نداد و مثلاً وارد جنگ با طالبان در پنجشیر در کنار احمد مسعود نشد! نکته قابل تأمل اینکه احمد مسعود (پسر شهید احمدشاه مسعود) با میانجی‌گری صهیونیست بدنام و فتنه‌انگیزی به نام برنارد هانری لوی به ملاقات ماکرون رئیس‌جمهور فرانسه رفته بود و اگر بنا بود از وی حمایتی صورت گیرد، باید توسط فرانسوی‌هایی انجام می‌شد که دور مسعود حلقه زده بودند.
درباره برنارد هانری لوی گفتنی است که در ارتباطات گسترده‌ای با صهیونیست‌هایی مانند شیمون پرز و ایهود باراک و دیگران دارد و از عناصر نقش‌آفرین در جنگ و تجزیه‌طلبی در کردستان عراق، لیبی، سودان، سوریه، افغانستان و اوکراین به شمار می‌آید. او همان کسی است که سال گذشته چند تن از عناصر دست چندم اپوزیسیون ایرانی را به ملاقات با ماکرون برد.
در موضوع طالبان، جمهوری اسلامی ایران این گروه را به رسمیت نشناخته است. اما به عنوان جریان مستقر در افغانستان، با آن تعامل دارد، همان‌گونه که بسیاری از دولت‌های دیگر دنیا تعامل دارند.
اما درباره روضه پایانی روزنامه غربگرا، به اختصار باید نوشت که محافل غربگرا چه در آسیب زدن به اقتصاد کشور و چه امنیت ملی، نقش اول را دارند و از این جهت، در تراز دیگر مهره‌های آمریکا و انگلیس و اسرائیل رفتار می‌کنند. با این وجود، جمهوری اسلامی ایران چنان مقتدر بوده که نقشه‌ها و دشمنی‌های پیاپی غرب را مهار کرده و در بسیاری از موارد در منطقه، بر ضد نقشه تبدیل کرده است. بنابراین در ماجرای افغانستان هم با قاطعیت و تدبیر، قادر به مدیریت ماجراست.