اولویت پرورش بر آموزش در قرآن
محمدمهدی رشادتی
نوجوانان و جوانان نقش بسیار مهم و تعیینکنندهای در ساختن آینده جامعه دارند. بقای هر جامعه و استمرار پویایی آن در گرو انتقال صحیح باورها و ارزشها و گرایشها و دانشها و مهارتها به نسلهای جدید به وسیله نظام آموزش و پرورش است. البته در اینجا منظور فقط وزارت آموزش و پرورش نیست بلکه همه عوامل مؤثر در امر تعلیم و تربیت را شامل میشود.
مانند والدین، دوستان،روحانیت، مدارس، دانشگاهها و رسانههای شنیداری و دیداری و نوشتاری و... در این میان قدر مسلم، مدرسه از آن جهت که با ذهنهای ساده و پاک سر و کار دارد از سایر عناصر دخیل در امر تربیت نقش بارزتر و ماندگارتری دارد.
سابقه تعلیم و تربیت بشر به آغاز خلقت وی برمیگردد. خداوند اولین معلم و اولین مربی عالم و آدم است: «علم آدم الاسماء کلها؛ خداوند همه اسماء و حقایق را به انسان آموخت.(بقره/ 31). «الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم؛ خدایی که به وسیله قلم آنچه را که انسان نمیدانست به وی تعلیم کرد.» (علق/ 5-4) و یا درباره هدایت و تربیت همه موجودات میفرماید: «ربناالذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی؛ پروردگار ما کسی است که پس از خلقت موجودات، آنها را هدایت و راهنمایی کرد.»(طه/50)
در دعای کمیل داریم که یا من بدء خلقی و ذکری و تربیتی و بری و تغذیتی؛ ای آن که آفرینش مرا و نام و نشان مرا و تربیت مرا و نیکی مرا و روزی دادن به مرا آغاز فرمودی. نیز در قسمت دیگری از آن دعا آمده است: - هیهات انت اکرم من ان تضیّع من ربیته - تو کریمتر از آنی که کسی را که پرورش دادهای تباهسازی (مفاتیحالجنان- دعای کمیل)
در مرتبه بعد، انبیای الهی معلمان و مربیان بزرگ بشر بودهاند: «یعلمهم الکتاب و الحکمه و یزکیهم» (بقره/ 129) و در جای دیگر خداوند به پیامبر اکرم(ص) دستور میدهد که از مردم صدقه و زکات بگیر تا بدان وسیله آنها را تربیت کنی. «خذ من اموالهم صدقهًْ تطهرهم و تزکیهم»(توبه/ 103) پس از پیامبران، طبقات حکما و فیلسوفان و نیز علمای اخلاق و عرفان و یا سایر متخصصان علوم انسانی همچون روانشناسان با نظریهپردازی خود کوشیدهاند برای هدایت و تربیت انسان مکتبهای گوناگونی عرضه کنند. قابل ذکر است که نخستین کتابهایی که در زمینه تربیت و نیز تعلیم نوشته شده است، کتب مقدس آسمانی است. مانند زبور داود(ع)، صحف ابراهیم(ع)، تورات موسی(ع)، انجیل عیسی(ع) و قرآن پیامبر اعظم(ص) و...
پژوهشگران با استفاده از متون دینی و دستاوردهای بشری تلاش کردهاند تا نظام تربیتی مدونی را سامان بدهند، به این معنا که در آن مکتب تربیتی، مفاهیم اصلی همچون مبانی تربیت، اصول تربیت، روش و دستورالعملهای تربیتی از یکدیگر باز شناخته شوند.
در معارف اسلامی به تربیت و تزکیه و اصلاح نفس و مراقبت دائم از آن بسیار توجه شده است. در قرآن کریم واژه تزکیه (که ... مترادف تربیت و در مقابل به کار میرود) در سه جا جلوتر از واژه تعلیم آمده است.(بقره/151؛ آلعمران/164؛ جمعه/2)
بهعنوان مثال در آیه 2 سوره جمعه چنین میخوانیم: «اوست که در میان بیسوادان رسولی از خودشان برانگیخت تا آيات او را بر آنها بخواند و پاکشان گرداند (تزکیه کند) و کتاب و حکمت به ایشان بیاموزد و آنان قطعا پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند». و در یک جا یعنی آیه 129 سوره بقره واژه تعلیم جلوتر از تزکیه ذکره شده است. قاعده منطقی ایجاب میکند که بایستی ابتدا به فضائل و رذائل اخلاقی، کمال و نقص، اعمال صالح و فاسد و بهطور کلی به خوبیها و بدیها آگاهی و علم پیدا کنیم سپس با مراقبت و تمرین، بدیها را از خود دور کرده و خویش را به زیور خوبیها آراسته نماییم. لذا از این حیث علم مقدم بر تزکیه و تربیت خواهد بود.
همانند آیه 129 بقره، و به تعبیر زیبایی امام خمینی(ره) تعلیم کتاب و حکمت، مقدمه تزکیه است.(صحیفه نور، ج9، ص135)
چرایی تقدم تزکیه بر علم در قرآن
اما چرا در قرآن در اکثر موارد واژه تزکیه بر علم مقدم شده است؟ در پاسخ باید گفت: اولا به یک اعتبار، تربیت از اهداف تعلیم است، همانطور که امام(ره) فرمودند. ثانیا نقش موثر و تعیینکننده تربیت، در سازندگی حیات فردی و اجتماعی انسان است. بهطوری که علم منهای تزکیه غالبا برای فرد و در نهایت برای جامعه زیانبار و مخرب بوده است. ثالثا کمال نهایی هر انسان از کانال تربیت عبور میکند، لذا توجه ویژه به آن ضرورت دارد.
امام راحل(ره) تاکید میکنند: خداوند به مومنین منت گذاشته است که از خودشان یک کسی را فرستاده است که آیات الهی را به آنها تلاوت کند و تلاوت آیات برای تزکیه و تعلیم کتاب و حکمت است. تزکیه را مقدم ذکر فرموده است.
معلوم میشود که تزکیه نفس بالاتر از علم و حکمت است و همینطور هست. یک ملت چنانچه افزایش تزکیه شده باشند، تربیت شده باشند، این ملت پیشرو است.
(صحیفه نور، ج9، ص134) لذا از دیدگاه حضرت امام(ره) از شاخصهای مهم پیشرفت یک ملت و جامعه، سطح تربیت افراد آن جامعه و میزان تزکیه روحی و بعد معنوی آنان است.
به عبارت دیگر آموزش تنها در بستر پرورش سالم و صحیح میتواند مفید و موثر واقع شود. علم اگر بخواهد میوه شیرین و گوارا بار آورد و برای بشر فایده برساند و تاریکیها را با نور خود روشنایی بخشد، لازم است در کشتزار سالم و آفت نخورده بهبار بنشیند.
در تعقیبات نماز عصر میخوانیم «اللهم انی اعوذ بک من علم لاینفع؛ خدایا از آن علمی که سودی ندارد به تو پناه میبرم. واضح است که این علم اگر در زمین آفتزده و روحهای مریض ریخته شود نتیجهاش برای بشریت چیزی جز تاریکی، ستم، استکبار، فساد و خونریزی نخواهد بود؛ همان سرنوشتی که فرشتگان از خلقت آدم پیشبینی میکردند.(بقره، 30)
امام خمینی(ره) درباره خطر علم بدون تزکیه میفرمایند: تعلیم تنها، تعلّم تنها، فقه تنها، فلسفه تنها، علم توحید تنها، فایده ندارد.(صحیفه نور، ج8، ص326) و نیز میفرمایند: اکثر این دینهایی که باطل بوده و درست شده است به وسیله اهل علم درست شده است، غیر اهل علم دینسازی نکرده است، اهل علم دینسازی کرده و بسیاری از این خیانتهایی که به کشور ما شده است از همین درسخواندههاست. این درسخواندهها هستند که کمک کردند به دستگاه (رژیم شاه) و پنجاه سال مملکت ما را به باد فنا دادند. اگر دانشگاهها درست نشود و مدرسههای ما هم درست نشود، امید اینکه یک جمهوری اسلامی پیدا کنیم، نداریم.
نفس انسان، سرکش است و سرکشی آن، انسان را به زمین میزند. نفس انسان بدتر از هر سرکش است و او را به هلاکت میرساند. (همان، ج 9، ص 2 و 3)
و در جای دیگر تاکید میکنند: مهم در دانشگاهها، دانشسراها، تربیت معلمها، تربیت دانشجوییها، این است که همراه با تعلیمات و تعلمات، تربیت انسانی باشد. چه بسا اشخاصی که در علم به مرتبه اعلی رسیدهاند لیکن تربیت انسانی ندارند. یک همچو اشخاص ضررشان بر کشور، ضررشان بر ملت، ضررشان بر اسلام از دیگران زیادتر است. از آنهایی که دانش ندارند، همین دانش را یک شمشیری میکند در دست خودش و با آن شمشیر دانش، ممکن است که ریشه یک کشور را از بین برده و قطع کند. (همان، ج 8، ص 310)
نقش تربیت منحصر در امور فردی و گروهی نیست بلکه در مسائل مهم اجتماعی از جمله سیاست بسیار تعیینکننده است. حضرت امام(ره) میگویند: وقتی حکومت تزکیه نشده باشد و اگر برای اینکه اینها در زمان آینده باید دست به کار مملکت و کشور بشوند.
تربیت و تعلیم همهجانبه باید باشد، یعنی آن مقدار که کشور احتیاج به آن دارد، انسان احتیاج به آن دارد، خود شخص نیاز به آن دارد باید تعلیم و تربیت در آنجا به همه ابعاد باشد.(صحیفه نور، ج 6، ص 199)
نکته مهم دیگر این است که از دیدگاه قرآن مجید دو مقوله علم حقیقی و نیز قدرت، از دستاوردهای خودسازی و تربیت اخلاقی و به اصطلاح قرآنی ثمره و نتیجه «تقوا» است. در سوره طلاق آیه ۲ آمده است: «من یتقالله یجعل له مخرجا؛ هرکس تقوای الهی پیشه خود کند خدای مهربان برای او راه خروج از تنگناها و بنبستها فراهم میسازد»، به تعبیر شهید مطهری(ره)، به وی «قدرت» و نیروی خارقالعاده عطا میکند.
بهطوری که سرچشمه معجزات انبیای الهی و کرامات ائمه(ع) و عرفای بزرگ همه ناشی از این مرتبه از تقواست.
در سوره انفال آیه 29 آمده است: «ان تتقوالله یجعل لکم فرقانا؛ ای مومنان، اگر تقوا پیشه کنید، خدای مهربان برای شما فرقان و وسیله تشخیص حق از باطل و به تعبیر شهید مطهری علم حقیقی عطا خواهد کرد.» (نبوت، ص 194)
تشخیص حق و باطل چه در اعتقادات یعنی جدا کردن ایمان و هدایت از کفر و ضلالت و چه در عمل یعنی جدا ساختن اطاعت از معصیت و تمییز دادن فکر صحیح از فکر باطل، همه اینها نتیجه و ثمره میوهای است که از درخت تنومند تقوا و تربیت سالم بدست میآید. (المیزان، ج 9، صص 70 و 71)
شخص اول مملکت، اخلاق و عقاید و رفتارش مزکّی نباشد، همین یک نفر یک مملکت را به هلاکت میرساند.
چنانكه شما دیدید سرچشمه میگرفت از رضاخان تمام مفاسد و تمام قشرهایی که دور و بر او جمع شده بودند، از خودش بودند.
در پاریس که بودیم یک نفر گفت که اگر پنج نفر آدم فاسد در ایران پیدا بشود، این محمدرضا (شاه) هر پنج تا را انگشت رویش میگذارد و پیش خود میبرد. اشخاص تربیت نشده با تربیت شدهها سر و کار
ندارند. آدمی که خودش امین نیست، جنس خودش را طالب است، لذا مفاسد از حکومتها سرچشمه میگیرد. (صحیفه نور، ج 9، ص 135)
نکته مهم دیگری که در نگاه کلی به تربیت میتوان لحاظ کرد این است که تربیت باید رویکردش و نگاهش به آینده باشد. هر جا که ایستاده باید نقطه دور را ببیند و تیر را به سمت آینده پرتاب کند.
حضرت امام به متصدیان مدرسه علوی میگویند: بچههای ما در هر زمانی موافق آن زمان باید تربیت شوند. در روایات هست که بچههای خود را به غیر آنطوری که خودتان هستید تربیت کنید.
علی(ع) میفرمایند: لا تقسروا اولادکم علی آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم؛ فرزندان خویش را بر آداب و روش خود مجبور نکنید که آنها برای زمانی غیر عصر شما آفریده شدهاند.
(شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج 20، ص 267)