قاتلان وفاق ملی در 8 پرده(یادداشت روز)
وقتی جناب آقای پزشکیان در انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته به پیروزی رسید، شعار «دولت وفاق ملی» را برای خود برگزید. این شعار در ظاهر، کاملا معقول و منطقی است. اما قسمت عجیب ماجرا، حمایت طیف تندرو مدعی اصلاحات از این شعار است. این در حالی است که در کارنامه این طیف،
هیچ نشانهای از پایبندی به «وفاق ملی» مشاهده نمیشود. بخوانید:
1- یکی از نکات برجسته در جنگ تحمیلی 12 روزه آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ملت ایران، موج همدلی و انسجام ملی بود. این اتحاد و انسجام در کنار رشادت دلاورمردان نیروهای مسلح و هدایت داهیانه رهبر حکیم انقلاب، نقشه دشمن را نقش بر آب کرد.
اما ساعاتی پس از توقف جنگ، افراطیون مدعی اصلاحات که در طول جنگ 12 روزه نیز کارنامه قابل دفاعی نداشتند، تقلا کردند تا این انسجام و همصدایی را متزلزل کرده و دچار فروپاشی کنند. در ادامه، این طیف یک پروژه مخرب را در چند مرحله پی گرفت. بیانیه برگزاری رفراندوم مجلس مؤسسان از سوی یکی از سران فتنه، بیانیه تغییر پارادایم و در نهایت، بیانیه تند جبهه موسوم به اصلاحات.
این اقدامات زنجیرهای، ضمن هدف قراردادن انسجام و وفاق ملی، مطالبات اصلی مردم و از جمله مطالبات اقتصادی را به حاشیه برده و زمینه موج سواری دشمن را فراهم کرد.
2- در جریان اغتشاشات 1401 (فتنه زن، زندگی آزادی با چاشنی تجزیهطلبی و هتک حرمت زنان ایرانی) افراطیون مدعی اصلاحات در گام اول ضمن اتهام زنی به حافظان امنیت، اغتشاشگران و تخریبگران بانکها و مغازههای مردم را «معترض مدنی»! نامیدند.
طیف تندرو مدعی اصلاحات، حمله وحشیانه آشوبگران به بانوان محجبه و کشیدن چادر و روسری از سر آنان، بریدن گلوی پلیس، آتش زدن آمبولانس، حمله مسلحانه به مردم کوچه و بازار، شکنجه و به شهادت رساندن بسیجیان، ترورهای خیابانی، سوزاندن قرآن، حمله به مساجد، آتش زدن بانک و مغازههای مردم، ارعاب کسبه و بازاریان با هدف اعتصاب اجباری و... را دیدند اما همچنان از آشوبگران و تروریستها حمایت کردند.
این طیف، اغتشاشات سازماندهی شده با پشتیبانی سرویسهای جاسوسی بیگانه و برخی سفارتخانههای خارجی را اعتراض مدنی و جنبش جا زدند و با این رویکرد، به اغتشاشات و ناآرامیها ضریب دادند.
در آن مقطع، برخی رسانههای جریان مدعی اصلاحات رسما به منبع رسانههای معاند از جمله اینترنشنال و بیبیسی فارسی و صدای آمریکا تبدیل شده و به صورت مستمر به آنان خوراک رسانهای میدادند.
3- طیف تندرو مدعی اصلاحات در دولت روحانی، پای ثابت حمایت از سیاستگذاریهای غیرکارشناسی بود. به عنوان نمونه، افراطیون مدعی اصلاحات تمام قد از حذف کارت سوخت حمایت کردند. نکته قابل تأمل اینجاست که حذف سهمیهبندی بنزین و ثابت نگه داشتن قیمت بنزین ظرف ۴ سال، به تصمیم غلط بعدی یعنی سه برابر کردن یک شبه قیمت بنزین در آبان 98 منجر شد. یکی از خسارتهای این دو تصمیم اشتباه، قاچاق ۱۴۴ هزار میلیارد تومانی سوخت بود.
کار به جائی کشید که حتی سردبیر نشریه صدا (ارگان حزب اتحاد ملت)-۱۶ آذر ۹۸ - درباره غائله آبان 98 نوشته بود: «چرا روحانی چهار روز قبل از گرانی بنزین درباره کسری بودجه کشور آنگونه سخنرانی میکند؟...اینها یعنی روحانی میخواهد به هر قیمتی شده دوباره با آمریکا مذاکره کند. اینجا بود که قمار کرد. وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود.»
در نهایت، غائله آبان 98 که با میدانداری افراطیون مدعی اصلاحات و پشتیبانی دشمن اتفاق افتاد. ضمن خدشه به انسجام و وفاق ملی، خسارتهای هنگفتی به کشور و مردم تحمیل کرد.
4- طیف تندرو مدعی اصلاحات پس از مشارکت قریب به 74 درصدی مردم در انتخابات خرداد ۱۳۹۶ حرکت خزنده علیه وفاق و انسجام ملی را پیش گرفت.
این حرکت خزنده در زمستان 96 به مرحله عملیاتی رسید. در بهمن 1396 تعدادی از اعضای فرقه دراویش گنابادی در محله پاسداران تهران و در اعتراض به دستگیری یکی از اعضای فرقه (به جرم سرقت) به قمهکشی،تهدید پلیس و عربده کشی اقدام کردند.
در آن مقطع سه تن از جوانان مدافع امنیت در نیروی انتظامی و یکی از جوانان بسیجی توسط اشرار داعش صفت به شکل وحشیانهای به شهادت رسیدند. در ادامه، سران، فعالین و رسانههای طیف تندرو مدعی اصلاحات، با دمیدن بر آتش آشوب، نه تنها این جنایت را محکوم نکرده بلکه از آشوبگران حمایت کردند.
روزنامههای منتسب به این طیف در آن مقطع خبر جنایت وحشیانه دراویش را در صفحه اول یا سانسور کردند یا گزارشهای مبهم و دو پهلو منتشر کردند؛ در حالی که اگر جای قاتل و مقتول برعکس بود، همین روزنامهها و محافل، قیافه افراد سوگوار و خونخواه قربانیان را گرفته و فریاد وامصیبتا سر میدادند.
یکی از فعالین تندرو مدعی اصلاحات که در دولت خاتمی، معاون وزیر کشور بود و در فتنه 88 نیز بازداشت و محکوم شد، در آن مقطع خطاب به رئیسجمهور نوشت:«نوع مواجهه حاکمیت با مجموعه دراویش در چهار دهه گذشته اشتباه بوده است. سرکوب آنها در حال حاضر، نه خطا که فاجعه است. مانع ایجاد بحران جدید شوید.»؛ این همان خطی بود که رسانههای معاند، مقامات آمریکایی و تحلیلگران صهیونیست برای دمیدن بر آشوب در پیش گرفته بودند.
5- انتخابات دهمین دوره ریاستجمهوری در سال 88 با توجه به مشارکت 85درصدی واجدین شرایط، در نوع خود بینظیر بود. اما طیف تندرو مدعی اصلاحات با این بهانه که نامزد مورد حمایت آنها در انتخابات پیروز نشد، «دروغ تقلب» را مطرح کرده و هشت ماه کشور را درگیر آشوب و التهاب کردند.
این طیف در آن مقطع با لگدمال کردن انسجام و وفاق ملی، دشمن را در فشار و خباثت علیه ملت ایران تشویق و ترغیب کرد. نتیجه آن شد که قطعنامه 1929 دقیقا در سالگرد فتنه 88- 25 خرداد 1389(ژوئن 2010)- با هدف ترغیب و تشویق جریان فتنه صادر شد.
در همان مقطع «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه وقت آمریکا در پاسخ به سؤال خبرنگار واشنگتن پست که پرسیده بود قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران چه اثر قابل توجهی دارد؟ گفته بود:«این قطعنامه در حمایت از جنبش سبز صادر شده است.»
«جان مک کین» سناتور معروف آمریکایی نیز-خرداد 89- پس از تصویب قطعنامه 1929 در «بنیاد ملی دموکراسی» گفت:«بالاخره قطعنامه تحریمهای بیشتر علیه ایران به تصویب رسید...ما باید درکنار جنبش سبز بایستیم، لازم است که اهداف آنان را اهداف خود بدانیم. منافع آنان منافع ماست و تلاشهایشان، تلاشهای ما.»
6- افراطیون مدعی اصلاحات در فروردین 1377 و در مقطعی که دولت اصلاحات روی کار بود، در اعتراض به دستگیری شهردار تهران(به جرم
فساد اقتصادی) یک پرونده فساد اقتصادی را به یک «بحران سیاسی» بدل کردند.
طیف تندرو مدعی اصلاحات در آن مقطع با شانتاژ خبری، اقدام دستگاه
قضا را تقبیح کرده و از فساد اقتصادی هم قبیله خود دفاع کردند. اما ماجرا به همین جا ختم نشد. وقتی شهردار وقت تهران به دادگاه احضار شد، پنج ساعت از جلسه رسمی دولت خاتمی به حمایت علنی از او اختصاص یافت و در وزارت کشور نیز «ستاد حمایت از کرباسچی»! تشکیل شد.
«بهزاد نبوی» در آن مقطع در اظهارنظری تأمل برانگیز گفت: «دستگیری شهردار تهران بخشی از استراتژی جناح راست است که پس از حماسه دوم خرداد به این سو، و برای جبران شکست فاحش در انتخابات ریاست جمهوری شروع شده و هدف بانیان این حرکات، خنثی کردن نتایج انتخابات، ایجاد تشنج و انجام حرکات شبهکودتا است.»
«الیاس حضرتی»- از فعالین مدعی اصلاحات و رئیس شورای اطلاعرسانی دولت پزشکیان- نیز در آن مقطع در مصاحبه با روزنامه زنجیرهای بیان گفت:«دستگیری و محکومیت کرباسچی سیاسی بوده است.»
افراطیون مدعی اصلاحات در آن مقطع با دمیدن در فضای دوقطبی، انسجام و وفاق ملی را هدف قرار دادند.
7- روزنامه زنجیرهای شرق- بهمن 1398- در مطلبی با عنوان «برنامه اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی منجر به اعتراضات اجتماعی شد» نوشت:«اگر بخواهیم مقایسهای میان اعتراضهای اقتصادی داشته باشیم، گستردهترین تظاهرات
در ۹ خرداد ۱۳۷۱ در مشهد و پرتلفاتترین حادثه در ۱۵ فروردین ۱۳۷۴ در اسلامشهر(در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی) رقم خوردهاند.»
این روزنامه زنجیرهای در ادامه نوشت:«موج اعتراضاتی که در خرداد ۱۳۷۱ و پس از آن آغاز شد، برآمده از تورم در دوره دولت سازندگی در حدود ۵۰ درصد بود. این اعتراضات در دولت روحانی و در آبان 98 نیز تکرار شد.»
این اعتراضات و ناآرامیها در مقاطعی رخ داد که افراطیون مدعی اصلاحات روی کار بودند. و دقیقا در همان مقاطع، وفاق و انسجام ملی خدشهدار شد.
8- مرور کارنامه افراطیون مدعی اصلاحات، از فتنههای ۷۷ و ۸۸ تا اغتشاشات ۱۴۰۱ و بحرانسازیهای سیاسی و اقتصادی در دولتهای مختلف، نشان میدهد که این جریان در عمل، نهتنها هیچگاه به «وفاق ملی» پایبند نبوده، بلکه هر بار که کشور نیازمند همدلی و انسجام بوده، با رفتارهای تفرقهافکنانه و دوقطبیساز، منافع ملی را فدای مطامع سیاسی و حزبی و قبیلهای خود کرده است.
حال، در چنین شرایطی که رئیسجمهور شعار «دولت وفاق ملی» را سر میدهد، حمایت این طیف از این شعار، نه نشانه همراهی، بلکه تلاشی برای مصادره مفهومی است که در عمل همواره با آن بیگانه بودهاند. بهویژه آنکه این روزها حسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران، در اظهارنظری تأملبرانگیز گفته است: «وفاق برای کم کردن شرّ مجلس از سر دولت است.» این جمله، به روشنی نشان میدهد که در ذهن این طیف، «وفاق» نه به معنای همدلی ملی، بلکه صرفاً ابزاری برای حذف منتقدان و تضعیف نهادهای قانونی کشور است.
مسعود اکبری